۹ پاسخ

ضدافتاب بزن

درخواستموقبول کن مرسی

راستی عکس ویتامین دی رومیفرستین ک داده ؟شربته یاقطره؟؟

عزیزعکس پاهای پسرتون میفرستین

میشه بگی دکتر چی گفت ؟ مشکل منم هست

و من ک ارزومه بچم ببرم زیر افتاب
منتها ما اپارتمان هستیم و جایی نیس
عصر میرم خونه مادرم ک دیگ افتابی نیس

اخه من همش میترسم گرما زده بشه

سلام.میشه پیج دکتربه منم بدین؟؟

عزیزم چه نکاتی رو بهتون گفتن ؟ پسر منم پای راستش از زانو تا مچ کمی به سمت بیرون انحراف داره

سوال های مرتبط

مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
امروز یه چیزی شنیدم خواستم اینجا بگم شاید واقعا لازم باشه اونم بحث مهم محافظت جنسی از بچه هامون و یاد دادنش
مامانمینا یه همسایه دارن که یه دختر هم سن پسر من داره و یه پسر ۷ ساله از نوزادی این بچه مامانش میسپاردش دست اونیکی همسایه که سه تا پسر داره تو رده سنی ۸ تا ۱۸ سال پسر وسطیش با داداش من دوسته امروز خونه مامانمینا بود با داداشم بازی کنه میگفت هانا دختر همسایه دیروز از صبح خونه ما بوده مامانش رفته تو یکی از شعبه های رای گیری مسئول صندوق شده گفتم پس دستشویی مامانت میبره بچه رو گفت اره ولی هانا نمیذاره پوشکش کنن من دستاشو گرفتم داداش دختره بچه پوشکش کرده من واقعا برام عجیبه که یه مادر چطور میتونه همچین ریسکی کنه اونم مادری که مذهبی خودش به شدت و چادریه من بحثم اصلا این نیست که مذهبیا باید بیشتر دقت کنن نه اصلا بیشتر میخوام بگم مذهبی غیر مذهبی نداره ماها باید حفاظت جنسی از بچه هامون از همین بچگی بهشون یاد بدیم درسته که پسرهای همسایه بچه های خوبین ولی اینهمه خونسردی یه مادر نسبت به این موضوع واقعا عجیبه برام کاش بفهمیم وقتی بچه دار میشیم در برابرش مسئولیم
مامان کمیل مامان کمیل ۲ سالگی
سلام رفقای گل خوبین
طاعات قبول باشه
میخام یه تجربه از خودم و دوستام و دور و برام بگم بهتون
خیلی ها اینجا از وابستگی زیاد بچه ها به خودشون گلایه دارن، من جمله خودم، واقعا گاهی اصلا جدا نمیشن
حالا اگه شیر مادر هم بخورن که نور علی نوره دیگه
غالبا عین کوالا می‌چسبند به مادر
داشتم فکر میکردم سرماها اینطوری نبود خیلی، (یعنی ممکنه یه بچه ای استثنا باشه، ولی غالبا نرمال بودن)
علت هاش و بررسی کردم، به چند تا نکته ی جالب رسیدم، اولا که ما(4تا بچه ایم) مدام باهم سر و کله میزدیم، و حالا بخشیش دعوا و بخشیش بازی بود، از صبح که چشمامونو وا میکردیم درگیر بودیم، و خیلی وقت سمت مامان رفتن نداشتیم
خصوصا از وقتی خواهرم بدنیا اومد، شد اسباب بازی من و تمام روز باهاش بازی میکزدم، از نوزادی تا بزرگسالی اینقدر بازی می‌کردم که ماشلله سه برابر من می‌خورد، من تو سن 10 سالگیم لباس 3سالگی خواهرم و پوشیدم شاید باورتون نشه(تو عقد خالم بود فیلمش هست قشنگ)
کلا انگار از بچه های دوم به بعد شرایط خیلی تغییر میکنه، چسبندگی به مادر کم میشه، مادر دیگه نیاز نیست تمام روز کنار بچه باشه
ما بجز یه نمونه تقریبا تک فرزندی نداریم همه 2به بالا هستن، حالا
مامان همتا مامان همتا ۱ سالگی
سلام
مامانا
من نمیدونم کجای کارم اشتباه بوده. اصلا حالم خوب نیست.
من از نوزادی همتا رو پیش یه دکتر میبردم. همیشه قد و وزنش رو میگرفت
میگفت خوبه. ولی در حد خودش خوبه. یعنی رشد خودش رو داشت.
دیگه منم به حرف دکترش اعتماد میکردم.
هیچوقت بهم نگفت برو آزمایش بده مثلا ببینیم به چیزی حساسیت داره یا نداره. که وزنش کم میره بالا. ولی میره بالا.
فقط آزمایش یکسالگی. که یخورده کم خون بود. سه ماه بعدش تکرار شد که بازم بود. گفت دو ماه قطره آهنش رو دو برابر بده. دیگه برو تا دوسالگی آزمایش بده.
هیچوقت زیاد دارو نمیده. الکی دارو نمیده. اخه من میگم این دختر با این وزن تولد. چرا الان باید اینقدر کم باشه. یا چرا باید یبوست داشته باشه. دکتر گوارش سه ماه پیش بردیم. پیدرولاکس داد گفت مهر بیارین. که هفته دیگه وقت گرفتم.
بحثم اینجاست. من خیلی به تغذیه همتا تا جایی که تونستم بهش رسیدم. اگه نرسم که این بچه یه ذره هم جوون نمیگره. حالا بحث اینجاست من مقصرم که به حرف دکترش اعتماد کردم. یا دکترش؟؟ سن دکترش هم کم نیست. که بگم بی تجربه ست. اخه رشد
دو سال اول زندگی خیلی مهمه. من همش با خودم میگم شاید کوتاهی کردم