سوال های مرتبط

مامان آیکان👨‍👩‍👦 مامان آیکان👨‍👩‍👦 ۴ ماهگی
شده بود ساعت پنج عصر ک التماس میکردم به پرستار میگفتم سرم قطع کن یه کم استراحت کنم خیلی فشار بهم میاد افت فشار هم دارم تحمل درد ندارم میگف ن حالت خوبه یکم آبمیوه بخور خوب میشی سرم رو هم باید هشت ساعت بگذره تا استراحت بدیم دیگ رحمم داشت پاره میشد از درد ک اومدن استراحت دادن😅یکم حالم بهتر شد سرم تقویتی هم وصل کردن ولی بازم درد داشتم با فاصله کم یجور داشتم تحمل میکردم ک دیگ حداقلش سرم فشار وصل نیست ک چندتا ماما ودکتر اومدن داخل شیفت اونا بود ماما قبلی گفت خوش بحالت ببین چه بیماری داری هشت سانت دارم بهت تحویلش میدم موقع ک اینو گفت خدایش خیلی تعجب کردم انتظار نداشتم اینقدر خوب پیشرفت کنم چون فکر کردم الان میگه پنج سانتی درسته درد داشتم ولی خوب برام قابل تحمل بود نمی‌گم اذیت نشدم اما انتظار دردای شدید تر رو داشتم از زایمان طبیعی خلاصه ماما جدید اومد معاینه کرد گفت هر وقت درد اومد سراغت پاهات جم کن داخل شکمت و زور بزن چند تا زور زدم اونم معاینه کرد گفت همینطور ادامه بده میتونی بری رو توالت بشینی زور بزنی بعد به یه خانم دیگ گفت اتاق زایمان آماده کن رفتم نشستم توالت درد شدید ک میومد داخل واژنم من زور میزدم انگار ک یبوست گرفته باشی حدودا چهار تا زور زدم ک حس کردم وقتشه واژنم پر شده انگار صداشون زدم اومدن رفتیم اتاق زایمان رفتم بالا رو تخت گفت هر وقت درد داشتی زور بزن تقریبا دو دقیقه درد نداشتم اونم تو این فاصله بیحسی رو زد ک درد اومد سراغم گفت پاهات بده داخل شکمت و زور بده همین کار رو کردم ک حس کردم یچی مثل ماهی لیز خورد ازم بعدم صدای گریه بچم شنیدم ساعت تولدش زد 19.10دقیقع دیگ بعدش اصلا دردی نداشتم درد من تا اونجایی بود ک گفت
مامان جوجو ممد💜🤰🏻 مامان جوجو ممد💜🤰🏻 ۵ ماهگی
مامان غزل😍🥰 مامان غزل😍🥰 ۳ ماهگی
پارت چهار
سریع من گذاشتن روی تخت زایمان وسایل اماده کردن حس زور بهم دس میده گفتن دردت گرفت زور بزن من هی دردم گرفت زور میزدم نمیاد گیر کرد گفت زورت فایده نداره جای سرم خراب شده یکی اون داره بهم امپول میزنه یکی هم رو باسنم امپول انتی بیوتیک زد شنیدم گفت انتی بیوتیک زدم بهش گفتم برای چی گفت برا بچه عفونت نگیره هی دردمیگیرم زور زدم دختر بچه هم میترسید زورمیزنه داد بی داد راه انداختیم من اون دختر به من‌میگن زور بزن سر بچه معلومه به اون میگن زور بزن سر بچه داره میاد وضع بدی بود خیلی وحشناک هی زور محکم میادم چهار پرستاربالا سرم بود پرستارا میگن دستمو فشار بده زور بزن دستاشون فشار دادم زور میزنم نیس بچه نمیخواد داشتم ناامید میشدم ک دکتر برش زد گفت الان زور بزن با دردات منم اسم فاطمه زهرا دادزدم اسم شوهرم داد زدم ک سربچه اومد نزدیکتر شد گفت افرین همین جوری ادامه بده بعد صدا گریه بچه اومدتا دیدم دختر بغل دستم زایید من موندم🤦‍♀️🥺😣
مامان ماهورا مامان ماهورا ۶ ماهگی
دیگه نه ماما همراهی داشتم نه چیزی شانسم هروقت میومدم یکی بود با همون یکم آشنا شدم و اون پرستارم بود بهش گفتم من هیشکیو جز خدا ندارم بهم کمک کن گفت اگه میخوای زود زایمان کنی با ما همکاری کن گفتم باشه دیگه هی میومدن معاینه میکردن و منم دردم خیلی شدید بود همیشه صداش میزدم به ۶ سانت که رسیدم دوتاشون اومدن نگفتن میخوایم بهت کمک کنیم توهم همکاری کن گفتم باشه دیگه شکمم رو محکم فشار میدادن ومیگفتن زور بده منم محکم نفسم و میگرفتم و زور میزدم خیللییی سخت بود انقدر گرمم بود که یه لحظه از حال میخواستم برم از گرمی خلاصه گفتن داری خوب پیش میری همونجور زور بزن زور زدم و تحمل کردم تا فول شدم دوباره بخورم ۴.۵ بار محکم زور زدم گفت بچه اومد دیگه بچه اومد و خودم چون میدونستم فورا بعدش سه چهارتا سرفه کردم و جفت کنده شد بعدش دیگه بخیه زد و رفت ولی من خیلی مقعدم درد میکرد از بس زور زدم دیگه خلاصه بعد دوساعت هم اوردنم بخش فقط یکم مقعدم درد میکنه فقط خواستم بگم با ماما ها همکاری کنید خیلی کمک تون میکنن انشالله همه به سلامتی و دلخوش زایمان کنن❤
مامان پسته مامان پسته ۵ ماهگی
تحربه زایمان پارت سه
بعد اینجا میگفتن زور بده دهنتم ببند🥲وای خیلی بد بود اخه اون لحظه که زور میومد نمیتونستم کنترل کنم میگفتن دست زیر زانو دهن بسته،هرجی میگفتن گوش میدادم ولی دهنمو نمیتونستم ببندم😂😬😩ولی درکل میشنیدم بهم میگفتن خیلی خوب تحمل میکنه زوراشم عالیه
یه نیم ساعت چهل دقیقه شد این اوضاع که گفتن دیگه زور نده خب اون لحظه ادم فقط حس زور داره واقعا نمیدونستم چجدری زور ندم،میگفتن زور نده زنگ زدیم دکتر بیاد،بردنم اتاق زایمان،دیگه تا منو اماده کنن دکترهم اومد ،که تواون فاصله من روتخت زورای وحشتناکی میدادم جوریکه گلوم هنوزم خیلی بد داره میسوزه و هیچکدوم دست خودم نبود
دکتر اومد گفت زور بده سر بچه بدجاییه منم همکاری کردم یکم شکممو فشار دادن اونم خیلی کم
دکترم تا فیهاخالدون برشم داد و بچه رو گرفت
ساعت سه و چهل پنج دقیقه،پسرم دنیا اومد،بعد شکممو فشار دادن گفتن زور بده جفتت کنده شده اونم بیاد بیرون ،یه بیست دقیقه‌ای هم مشغول دوختنم بود دکتر
واقعا انگار زنده شدم بعدش،همه دردام تموم شد حین زایمانم هرجی گریه نکرده بودم،بعد دنیا اومدن پسرم شروع کردم به گریه اونم بللللند
ادامه....
مامان مامان جوجه ام مامان مامان جوجه ام ۷ ماهگی
پارت ۳

اومدم پایین گفت حالت سجده برم رو توپ ولی مگه مینوستم اون لحظه که درد میومد پامیشدم راه میرفتم نمیتونستم یه جا بشینم بعد نیم ساعت اینا ماما اومد نوار قلب وصل کرد نمیتونستم رو تخت بند بشم یه مامای دیگه اومد گفت بزار معاینه کنم ببینم چه وضعیه
معاینه کرد گفت فول شده چرا نمیزارین زایمان کنه دیگه چهار پنج نفر صدا کرد وسیله آوردن همشون آماده شدن منم اون لحظه هم ذوق داشتم عم استرس و ترس میگفتم دیگه فوقش یه ربع تموم میشه ساعتو نگاه کرد ۱۱ بود یعنی فوق درد منو دوساعت بود دردارو خیلی خوب تحمل کردم دیگه اومدن هی معاینه گردن گفتن سر بچه نیومده پایین یکی از ماماها اومد رو تخت با مشت افتاد به جونم شکممو یه جور فشار میداد دیگه صدای جیغ و دادم کل بیمارستان رو برداشته بود هی فشار میدادن میگفتن زور بده اون لحظه که فشار میداد نفسم میرفت دیگه نمیتونستم زور بدم دقیقا یک ساعت طول کشید تا سر بچه بیاد پایین
دیگه دیدن فایده نداره منو به حالت سجده کردن رو تخت گفت موقع درد زورتو بنداز ته ات انگار که داری مدفوع میکنی همش میگفت اگه همکاری نکنی اکسیژن بچه گم میشه بی حال میشه دیگه نمیاد بیرون منم میترسیدم آخر گفتم بمیرمم باید زور بدم چندبار زور محکم دادم برگشتم معاینه کرد گفت دیگه تمومه دوتا زور بدی اومده بیرون دیدن اونجور دنیا نمیاد برش دادن دوتا زور دادم اومد بیرون
آخ اون لحظه دیگه همه چی تموم شد راحت شدم ساعت ۱۲ بود بچم دنیا اومد انگار من نبودم که داشتم یک ساعت جیغ میکشیدم همین که اون لحظه صدای گریه بچه میاد انگار دنیارو میدن خیلی حس خوبیه خیلییییی ایشالا این حس نصیب همتون باشع ،،
ادامه