۷ پاسخ

من از زمان مجردی ارزوی اینو داشتم باردار بشم شکمم بزرگ بشه
نزدیک پنج ماهه سقط کردم گاهی وقتا پارچه میزارم زیر لباسم میگم اگ بچم میموند الان شکمم اینجوری بود 😞😭
ایشالا این ماه دامن همه چشم انتظارا سبز بشه🤲

منم همین فکرارو دارم یهو میاد سراغ این فکرا نمی‌دونم چیکار کنم

من ۳۰ سالمه بچه سوممو باردارم
از چی میترسی خدا خودش حواسش به بچه هاست تا خدا هست جای نگرانی نیست

شما ب مرور و یواش یواش ک تو موقعیتش قرار میگیری سازگار میشی
مثلا شکمت وقتی کم کم بزرگ بشه بهش عادت می‌کنی باهاش کنار میای یهویی ک یه شکم گنده درنمیاری
زایمان هم همه میترسن
بعد هم ک بچه میاد کلا از این رو ب اون رو میشی دیگه فکر این چیزا نیستی

سعی کن ب چیزایی ک حالتو خوب می‌کنه فکر کنی
ب نی نی فکر می‌کنی ب مریضی و اینجور چیزا فکر نکن

من از درد زایمانش میترسم
و اینک چون توشهر مادر شوهرم زندگی مکنم مترسم بهشون وابسته بشم و دوست ندارم بهشون وابسته بشه

بچه وقتی بدنیا میاد با خودش هم حس مادرانه رو میاره نگران نباش دوست من میگفت نمیتونم به خاطر بچم از فلان کار مثلا بگذرم الان انقدر حساس شده بچه رو از خودش دور نمیکنه

اصن لازم نیس ب اینا فک کنی تو هرشرایطی کم کم باهاش وقف پیدا میکنی خود ازدواج اولش سخته ولی بعد ی مدت کوتاه میبینی از پس همه چی برمیای از الان ذهنت درگیر نکن ک برات سخت تر بنظر میرسه

سوال های مرتبط