امروز چهارشنبه ساعت نزدیکه۴بعدازظهره دقیقا یک هفته کامل شد ک هایلین شیرنخورده...هفته پیش چهارشنبه ساعت۴ بعدازظهر برای اخرین بار بهش شیردادم واصلا فکر نمیکردم ک اخرین بار باشه. رفتم بیمارستان وبستری شدم وبعداز۲۴ساعت ک مرخص شدم بخاطر داروهایی ک بهم تزریق شده بود بهتر دونستم ک بهش شیر ندم .سینه هام سفت شده بودن زیر دوش حموم خالی کردم و چسب برق زدم ب هایلین ک خواست شیربخوره گفتم جی جی بای بای کرده رفته... بچمم قبول کرده با جی جی بای بای کرد و از اون موقع تا الان دیگه بهش ندادم.. هیچ برنامه ای برای از شیر گرفتنش نداشتم میخواستم تا۲سالگی بهش بدم ولی بااتفاقی ک افتاد ناچارشدم بگیرمش . اولش عذاب وجدان داشتم اما الان میبینم چقدر برای هردومون بهترشده. هایلین خیلی بهتر غذا میخوره راحت تر میخوابه. شبا بیدار نمیشه و حالا ب تنهایی بازی میکنه.  البته هنوزم بهونه گیری میکنه خودمم عادت نکردم گاهی حواسم پرت میشه ومیخوام بهش شیر بدم یهو یادم میاد. موقع بهونه گیری شوهرم میبرتش بیرون تا حواسش پرت بشه . ازشیر گرفتن ب نظرم خیلی سخت میومد مثل یه غول بود تو ذهنم ولی واقعا اسون تر از این چیزا بود مطمئنم دلم برای شیردادن به بچم تنگ میشه...امیدوارم همه مامانا و کوچولوهاشون ب راحتی این مرحله رو پشت سر بزارن.

تصویر
۱۲ پاسخ

😭😭😭😭منم دلم نمیخواد از شیر بگیرم خوب اولین تجربس همش حس میکنم یه رشته ی محبت بین مادرو فرزند بریده میشه دختر من خیلی وابسته ی شیره بیشترین زمان روز داره شیر میخوره🤦‍♀️

سلام گلم شوهرت اخلاقش درست شده باهات خوب شده

مامان هایلین جون بهتری خداروشکر شوهرت اخلاقش بهتر نشدشمارو که با این وضع دید

منم ۱۲تیر تلخی زدم گرفتم ازش خداروشکر غذا خوردن بچه منم خیلی بهتر شده اصلااا صبحانه نمی‌خورد زوری بهش میدادم اما الان با میل خودش میخوره اما دیگه میشه چکار کرد

صبح ها چی میدی بهش پ من دو وعده شیر البته گاو میدمش میخوام کلا همین دو وعده رو هم ندم به نظرت خوبه یان

نگران دلتنگی نباش انشاالله بچه بعدی به زودی😁😁

عصرا قبول می‌کنه بخوابه

چ عالی خدا رو شکر بیدار میشه چی بهش میدی بخوابه

پوشک گرفتن خیلی سختههههههه

دقیقا پروسه خیلی اسونیه،ما تو ذهنمون خیلی بزرگش کردیم

اخی عزیزم من نمیدونم چیکار کنم بنظرم خیلی سخت میاد .

اینکه میگن تو گرما بچه رو از شیر نگیرین بس چی؟!

سوال های مرتبط

مامان ارغوان مامان ارغوان ۲ سالگی
سلام مامان های گل ارغوان چند ماه بود که خیلی به شیر من وابسته بود بیشتر از لحاظ روانی و این باعث شده بود گاهی بد غذا بشه الانم سه روز بود خیلی سر غذا خوردن اذیت می‌کرد تصمیم گرفتم یهویی شیرش را قطع کنم فردا ۲۲ ماهه میشه و من از اول مهر باید برم دوباره سر کار و نمیشد بمونم دو سالگیش چون وابستگی شدید تر داشت میشد و سر کار میرفتم روحی روانی و جسمانی کن طاقت تر از الان که خونم میشدم ساعت ۱۲ ظهر از بیرون اومدیم من و ارغوان بهونه می‌گرفت و خوابش میومد بهش شیر دادم خوابید و دیگه بهش ندادم تا الان از تلخک استقاده کردم از لحاظ روحی جفتمون تحت فشاریم پدرم و همسرم خیلی مخالف هستن الان همسرم میگفت بهش شیر بده بخوابه ندادم گفتم تو خواب بهش میدم و تو بغلم راه بردم خسته بود حمام هم برده بودم زود خوابید اومدم بهش تو خواب الان شیر بدم فکش را قفل کرده سفت نمیزاره بهش شیر بدم سابقه نداشت اصلا حس میکنم با حرص خوابیده اینجوریه دو بار هم گریه کردم امروز یواشکی اما سعی کردم خودم را کنترل کنم وا ندم جلوش دعا کنید زود با شرایط جدید سازگار شه
یکی از سینه هام بدجور سفت شده تو حموم تخلیه کردم کمی اما فایده نداشت پیشنهادی ندارین میخواستم تو خواب بدم بهش که کنی بهتر شه ۱۲ ساعته نخورده همیشه ۱۰ دقیقه در میون گیر میداد جی جی بده امروز خیلی غذا نخورده بچم طفلی کاش تو خواب بخوره
مامان آریا🤤 مامان آریا🤤 ۲ سالگی
چقد چشحالم بعد کدت ها برگشتم ب این فضا😍
خاستم تجربه مو برای از شیر گرفتن بگم
من یک بار توی عید خاستم آریا رو از شیر بگیرم ب روش تدریجی هردفعه شیر میخاس بهش میوه و خوراکی های دیگ میدادم یا باهاش بازی میکردم سرگرم بشع تا یک بار در روز رسوندم اونم اخر شبا بود البته اینم بگم تو لین تایم با اینک خیلیییی سعی میکردم سرگرمش کنم بازم خیلی جیغ میکشید و همه رو میزد و یه حورایی عصبی شده بود
یک روز خورد زمین پاش خونی شد هیچ جوره ساکت نمیشد خیلی ترسیده بود ب اصرار مامانم بهش دوباره شیر دادم و اون شد شروع دوباره و این بار وابسته تر از قبل شده بود و همه زحمتم ب باد رف دوباره نزدیک ب دو ماه شیر خورد و خیلییی وابسته بود ینی در حدی بود چشم باز میکرد شروع میکرد ب شیر خوردن تا ظهر ک میخابید مدام شیر میخورد ینی من فقط درسورتی راحت بودم ک سر پا میبودم اگ میشستم یا دراز میکشیدم دیگ میومد سراغم و من واقن اذیت میشدم یه روز خیلی خستم کرده بود عصبی شدم سر سینم فلفل زدم ک یه چندساعت دست برداره از سرم العی بگردمش اول یکم گریه کرد بعد چندبار گف میخام بهش خوراکی دیگ دادم و عی باهاش شوخی مسکردم میگفتم جی حی مامان اه شده دهنتو اوف کرده بیا بزنش شروع میکرد خندیدن و سینه مو میزد و دیگ نخورد و خیلییییییی راحت تر از دفعه قبل بود درسته اون. تایم ده دقه ای گریه کرد البته من نمیگم فلفل بزنین ک باز چندتا دایه عزیزتر از مادر بیان منو محکوم کنن درکل میگم چیزایی مث تلخک و ... ک طعم سینه رو عوض میکنه استفاده بشع بهتره چون بنظرم بچه اگ از سینه بدش بیاد و نخوره خیلی بهتره تا اینک سینه هنوز همونطور براش شیرین باشه اما ازش دریغ کنیم برا خدش خیلی راحت تره بنظرم