چقد چشحالم بعد کدت ها برگشتم ب این فضا😍
خاستم تجربه مو برای از شیر گرفتن بگم
من یک بار توی عید خاستم آریا رو از شیر بگیرم ب روش تدریجی هردفعه شیر میخاس بهش میوه و خوراکی های دیگ میدادم یا باهاش بازی میکردم سرگرم بشع تا یک بار در روز رسوندم اونم اخر شبا بود البته اینم بگم تو لین تایم با اینک خیلیییی سعی میکردم سرگرمش کنم بازم خیلی جیغ میکشید و همه رو میزد و یه حورایی عصبی شده بود
یک روز خورد زمین پاش خونی شد هیچ جوره ساکت نمیشد خیلی ترسیده بود ب اصرار مامانم بهش دوباره شیر دادم و اون شد شروع دوباره و این بار وابسته تر از قبل شده بود و همه زحمتم ب باد رف دوباره نزدیک ب دو ماه شیر خورد و خیلییی وابسته بود ینی در حدی بود چشم باز میکرد شروع میکرد ب شیر خوردن تا ظهر ک میخابید مدام شیر میخورد ینی من فقط درسورتی راحت بودم ک سر پا میبودم اگ میشستم یا دراز میکشیدم دیگ میومد سراغم و من واقن اذیت میشدم یه روز خیلی خستم کرده بود عصبی شدم سر سینم فلفل زدم ک یه چندساعت دست برداره از سرم العی بگردمش اول یکم گریه کرد بعد چندبار گف میخام بهش خوراکی دیگ دادم و عی باهاش شوخی مسکردم میگفتم جی حی مامان اه شده دهنتو اوف کرده بیا بزنش شروع میکرد خندیدن و سینه مو میزد و دیگ نخورد و خیلییییییی راحت تر از دفعه قبل بود درسته اون. تایم ده دقه ای گریه کرد البته من نمیگم فلفل بزنین ک باز چندتا دایه عزیزتر از مادر بیان منو محکوم کنن درکل میگم چیزایی مث تلخک و ... ک طعم سینه رو عوض میکنه استفاده بشع بهتره چون بنظرم بچه اگ از سینه بدش بیاد و نخوره خیلی بهتره تا اینک سینه هنوز همونطور براش شیرین باشه اما ازش دریغ کنیم برا خدش خیلی راحت تره بنظرم

۳ پاسخ

چرادرخواستمو قبول نمیکنی

وای چ‌خوبه ک ی سریا مثله شما بیان وبگن از تجربیاتشون.
منم می‌خوام بچمو ازشیریگیرم.خیلی زیادمیخوره یکمی کمش کردم تازه رسوندم ب روزی سه دفعه🥴
یکبار اول صبح یکبار موقع خواب ظهر ویکبارم خواب شب.این سه موقع ب هیچ عنوان ولکن نیس و نمی‌دونم چ کنم تا ازش سردشه 🥹
امااخه شنیدمم میگن این روشا بده وتاثیره بدی از لحاظ روانی روبچه می‌ذاره

منم باحرفت موافقم منم تجربه رودارم تدریجی میگرفتم ک مریض شد بهش شیر دادم وابستگی بی نهایت بدی تلخک زدم بعد مدتی دقیقا شرایط شما رو داشتم
تلخک ک زدم هرموقع گفت شیر میخوام نه نمباوردم گفتم بخور خودش میگه نه تلخه و راحتر از تدریجی بود

سوال های مرتبط

مامان رهام جون وتودلی مامان رهام جون وتودلی ۲ سالگی
#تجربه از شیر گرفتن
سلام مامانا خواستم از تجربه خودم براتون بگم
من ۱۹م تصمیم گرفتم که رهام جون رو از شیر بگیرم خیلی وابسته بود حتما باید زیر سینه می خوابید یعنی مثل پستونک همیشه باید می خورد دائم دنبالم بود و گریه میکرد
بلاخره روز اول صبحانه ونهار وشام بهش دادم خیلی بیقرار بود و همش بهانه می‌گرفت ولی من براش خوراکی می آوردم و باهاش بازی می‌کرد یعنی یه جوری
حرف حرف خودش بود کلافه بودم ولی جانزدم و ادامه دادم
دوروز همین روال بود
روز سوم وچهارم شیر صبحانه قطع کردم
روز پنجم شیر نهار ولی همچنان شیر شب رو می خورد فقط نهار وصبحانه نبود
خلاصه
روز هفتم شیر شب که می خواست بخوابه ولی وقتی خواب بود می‌خورد
و اصلا بهانه نمی‌گرفت یعنی اون پسری که روز اول بود به کلی فرق کرد بود دیگه شیر روز فراموش کرد بود
و امروز که روز دهم هست شیر شب قطع شد
تو خواب چند باری بیدارشد ولی من بغلش کردم و بهش آب دادم و براس لالایی خوندم و خدارو شکر خوابید
خواستم بگم شاید اولش خیلی مترسیدم ولی اینجوری بچم بیشتر همکاری کرد تا اینکه یک دفعه قطع میکرد شیر
اینم تجربه من
فقط مامانا مهربون تواین ۱۰ روز به من انگاری ۱۰۰سال گذشت خواهش وقتی خواستین از شیر بگیرن بیشتر بهشون توجه کنید اینجوری کم تر اذیت میشن بچه ها
موفق باشید
مامان هایلین مامان هایلین ۲ سالگی
امروز چهارشنبه ساعت نزدیکه۴بعدازظهره دقیقا یک هفته کامل شد ک هایلین شیرنخورده...هفته پیش چهارشنبه ساعت۴ بعدازظهر برای اخرین بار بهش شیردادم واصلا فکر نمیکردم ک اخرین بار باشه. رفتم بیمارستان وبستری شدم وبعداز۲۴ساعت ک مرخص شدم بخاطر داروهایی ک بهم تزریق شده بود بهتر دونستم ک بهش شیر ندم .سینه هام سفت شده بودن زیر دوش حموم خالی کردم و چسب برق زدم ب هایلین ک خواست شیربخوره گفتم جی جی بای بای کرده رفته... بچمم قبول کرده با جی جی بای بای کرد و از اون موقع تا الان دیگه بهش ندادم.. هیچ برنامه ای برای از شیر گرفتنش نداشتم میخواستم تا۲سالگی بهش بدم ولی بااتفاقی ک افتاد ناچارشدم بگیرمش . اولش عذاب وجدان داشتم اما الان میبینم چقدر برای هردومون بهترشده. هایلین خیلی بهتر غذا میخوره راحت تر میخوابه. شبا بیدار نمیشه و حالا ب تنهایی بازی میکنه.  البته هنوزم بهونه گیری میکنه خودمم عادت نکردم گاهی حواسم پرت میشه ومیخوام بهش شیر بدم یهو یادم میاد. موقع بهونه گیری شوهرم میبرتش بیرون تا حواسش پرت بشه . ازشیر گرفتن ب نظرم خیلی سخت میومد مثل یه غول بود تو ذهنم ولی واقعا اسون تر از این چیزا بود مطمئنم دلم برای شیردادن به بچم تنگ میشه...امیدوارم همه مامانا و کوچولوهاشون ب راحتی این مرحله رو پشت سر بزارن.
مامان پسرم وتودلی🥰 مامان پسرم وتودلی🥰 هفته بیست‌ویکم بارداری
سلام دوستان من خیلی میبینم خیلیا سوال دارن درمورد از شیر گرفتن خواستم تجربه خودم از شیر گرفتن بذارم بلکه به درد کسی خورد من پسرم خیلی وابسته بود به سینه بدون سینه اصلا نمیخوابید روزا همش ممه میخواست وغذا نمی‌خورد یکسال وشش ماهش بود من با بازی وخوراکی سرگرمش کردم شیر نمی‌دادم دیگه غذا می‌خورد تا وقتی که یکسال وهفت ماهش شد تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش چون شبها تا صبح شیر میخواست سینه هام درد میکردن خیلی اذیت بودم پسرم تو روز ظهر قبل خواب شیر می‌خورد من هرروز یادداشت کردم چند دقیقه شیر میخوره هرروز یه دقیقه کمتر شیر میدادم تا وقتی کلا حذف شد شیر قبل خواب شب هم همینطوری قطع کردم رسیدم به نصف شب پسرم سه بار بلند میشد اول دوبار میدادم بعد پنج شش روز یک وعده میدادم وپنج شش روز آخر دیگه ندادم فقط چهارشب اذیت کرد سینه هام اصلا درد نگرفتن چون تدریجی گرفتم پسرم زود کنار اومد شبها قبل خواب خوب غذا بدین سیر بشن بیدار نشن نصف شب نصف شب هم فقط آب بدین خوراکی ندین من تلخک وچسب هیچ چیزی نزدم چون میگن تو روحیه بچه تاثیر منفی میذاره گریه های روزای اول هم عادیه چون یع نقطه امن میگیرین عادیه توقع نداشته باشین روز اول کنار بیاد آروم شه این روش پایین هم برای ازشیر گرفتن خوبه تدریجی گرفتن فشار اصلی روی مادره ولی یهویی گرفتن فشار اصلی روی بچه ست بچه خیلی اذیت میشه شما یه معتاد تصور کنین یهو از مواد بگیرین میمیره از بدن درد ولی تدریجی بگیرن تزک میتونه بکنه امیدوارم مفید باشه وبدردکسی بخوره