۱۹ پاسخ

تا شوهرم نیاد به هیچی نمی‌رسم چون واقعا نمیتونم غذاهم یا ساده میخوریم یا از شب میپزم برا فرداام بمونه

منم بخاطر بعد زایمان خیلی بدنم خسته بود به کارام نمیرسیدم همش خوابم میومدوکسل وبی حوصله بودم .شوهرم کمک نمی‌کرد وچندباری گفت نگاه خونه آبجیم مرتب بود منم بهش گفتم میبینم آبجیت ده تا بچه داره نه آخه یه زن ویه مرد چطوری میخواد خونه اش آشوب باشه مثل خونه من که دوتا بچه دارم خودشونن و خودشون دیگه نبینم منو با بقیه مقایسه کنی مگه قبلاً خونه من اینطوری بوده از بعد زایمان بخاطر بدنم خسته است اینطوری شدم دیگه از همون به بعد هیچی نگفت،،😅

از ساعت 5صبح بیدار میشم اول صورتم که شستم یه آبرسان و مرطوب کننده ویه رژ میزنم لباس عوض میکنم و چای دم میکنم و صبحونه میخورم ونهارمیپزم /برای خودمون و برای غزل،،/البته از قبل لیست هفتگی برای نهاروشام درست کردم .گاهی بین پختن نهار غزل بیدار میشه مجبورم خاموش میکنم میرم شیربهش میدم خوابید منم میرم آشپزخونه غذا می‌زارم روی شعله کم و ظرف هارو که شستم یه جارو کل خونه میکشم به جزاتاق خواب بعد مرتب میکنم خونه رو و در این مدت غذا پخت خاموش میکنم میرم می‌خوابم تقریبا یه دو ساعت بخوابم دخترا بیدار میشن سر ساعت 10بعدش صبحانه بچه ها رو میدم و میرم خونه مادر شوهرم به ساعت 12نهارمیخوریم بعد نهار هم غزل میخوابونم وآشپزخونه مرتب میکنم وشام بار می‌زارم بعدش هم اگر حوصله ام بکشه گرد گیری کنم اگر نکشه هم میرم استراحت

قطعا با بچه ی کوچیک و بدون کمکی نمیشه به کارا رسید من خودم دست تنهام و از خونوادم دورم پسرمم با صدای کوچیک بیدار میشه قشنگگک پاره ام
صبح ها نیم ساعت ۴۰ دقیقه میخوابه من تو اون تایم هم باید غذا درست کنم هم صبحونه بخورم و ظرفا رو بشورم ولی بعضی مواقع شوهرم ظرفای ناهار رو میشوره یا روزای تعطیل غذا درست میکنه و وقتی از سر کار میاد یا بچه رو نگه میداره یا میبره بیرون تا من به بقیه ی کارام برسم و یکم بخوابم
بازم حس میکنم خونه اون جوری که باید نیست من قبل پسرم هر روز همه جارو گردگیری میکردم و هفته ای دوبار جارو میزدم و همیشه خونه مرتب بود الان این شلوغی و اینکه نمیتونم مثل قبل باشم عذابم میده عصبیم میکنه

من شبا که پسرم خوابه کارامو میکنم
بقیه کارا هم روز وقتی خوابه

ولی ادم دیگه بدنش نمیکشه

من دوتا شیر به شیر دارم از صبح که بیدار میشم تمیز کاری میکنم تا شب شب همون وضعیتی دارم که صبح بیدار شدم

من نمی رسم دوتا بچه دارم امروز خونه راجمع وجارومیکنم فرداظرفارا به همه کارانمیرسم

به سختی داغون شدم

به نام خدا
به سهتی و درحد جون کندن شاعت چهار و نیم صبح بیدار میشم تا شش که پسر بیدار بشه ناهار میزارم و اشپزخدنه مرتب میکنم بعد میرم اداره عصر هم وقتی خوابه باز گردگیری و لباس و کارای دیگخ تا لیدار بشه ساعت دوزاده شب هم میخوابم ولی دیگه درحد جنازه ام خدا گواهه

به نام خدا
نمی رسیم
تمام

هیچی حالم از خونه ام به هم میخوره یه پسر شیطون 5 ساله دارم با دختر 10 ماهه🥲

خیلی سخت 🤦

به نام خدا
منم ب کارهام نمی‌رسم

من خواب باشه سریع شام میذارم مثلا دختر من ظهرا یه دوساعتی می‌خوابه اون موقع سریع شام میذارم خونه تمیز کردنم یا خوابه یا موقعی که مشغول بازیه البته نه اون جوری که بسابم درحد جمع کردن اینا چون دخترم بغلیه

من بازی کردنش فقط پنج تا ده دیقع طول میکشه

ب همه کارا نمیرسم والا
دخترم ک بیدارع کارای پر سروصدا انجام میدم وقتی خوابه غذا درست میکنم

به سختی

وقتی دخترم سرگرمه داره باری می‌کنه خونه تمیز میکنم یا وقتی خوابه غذا میزارم

نمیرسم من دوتا بچه دارم

سوال های مرتبط