۵ پاسخ

میگید انقباض داشتید و نفهمیده بودید یعنی درد نداشتید؟ فقط سفت شدن شکم بوده؟؟

منم بدون درد با یک سانت بازی با امپول فشار زایوندن منو البته کیسه ابم پاره شده بود

لطفاادامشوبگو

خب لازم بود وقتی هنوز دوسانت بودین و درد نداشتین آمپول فشار بزنن؟ خیلیا با همین شرایط دو هفته میمونن بعد زایمان میکنن

خوب بدش

سوال های مرتبط

مامان لیانا مامان لیانا ۷ ماهگی
۱۰ ب خاطر حال بدی ک داشتم اسهال و استفراغ داشتم بچه تکون نمی‌خورد رفتم بیمارستان گفتن قلبش خیلی ضعیفه معاینه کردن گفتن برو خونه فردا بیا
فرداش از صبح دل درد گرفتم هعی می‌گرفت ول می‌کرد تا افطار،ک دیگه رفتم بیمارستان ولی بستری نمیکردن نوار قلب از بچه گرفتن گفتن خیلی تکون میخوره نوشابه بخور راه برو و بیا تا دوباره نوار قلب بگیریم و ۱ سانت باز شدی
رفتم پله و راه رفتم و دوباره رفتم معاینه ک کرد گفت کیسه آبت پاره شده الان باید بستری شی ۲ سانت ولی باز شدی. ساعت ۱۰ شب بستری کردن تا ساعت ۱۱ گفت تازه ۳سانت باز شدی و امپول فشار زدن ک دردام تا ۱۲ خیلی بیشتر شد
۱۲ و ربع ک شد ۵ سانت باز بودم ولی بچه داشت بدنیا میومد و گفتن فولی من اصلا جیغ نمیزدم و سعی کردم بیشتر زور بزنم تموم توانم گذاشتم واس زور زدن
ک ۱۲ونیم بچه داشن فشار میورد دکتر گفت دیگ زور نزن ولی نتونستم و بچه بدنیا اومد ولی چون زور اضافه زدم و دهانه رحم ۵ سانت فقط باز بود پاره شد و بخیه زدن
مامانی گلی ک میخاید زایمان کنید سعی کنید جیغ نزنید ک دیگ‌توانی واسه زور زدن نداشته باشید
مامان نازگل مامان نازگل ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان
من روز دوشنبه نوبت معاینه تحریکی داشتم با دهانه ی رحم دوسانت باز شده. روز قبلش یعنی یکشنبه ۹اردیبهشت از صبح که بیدار شدم داشتم کار می کردم و پیش از ظهر دیدم صبح تا حالا بچم تکون نخورده خلاصه با استرس و وسایل خودم و بچه راهی بیمارستان شدیم رفتم اونجا نوار قلب گرفتن بچه شروع کرد تکون خوردن نوار قلبش خوب بود چون زیر دلم یکم درد می کرد گفتم بهشون گفتن باید معاینه بشی معاینه شدم همون دوسانت بودم دیگه از بیمارستان زنگ زدن دکترم ببینن باید چیکار کنن چون دیابت هم داشتم دکترم گفته بود باید بستری بشه چون دیابت داره و بچه تکون نمی خورده خطرناکه خلاصه خود دکتر اومد چون تو بیمارستان بود یه معاینه ی فوق العاده خشن و محکم کرد که تحریک بشه باز همون دو سانت بودرفتن کارای پذیرش رو انجام بدن منم لباس بیمارستان پوشیدم و رفتم تو زایشگاه اونجا بهم سرم زدن و آمپول فشار دوباره نوار قلب و بعد یه قرص زیرزبونم دادن بذارم گفتن میتونم برم بیرون زایشگاه پیش همراهام رفتم بیرون ناهارمو خوردم یکم نشستم پیششون دوباره رفتم تو دوباره آمپول فشار و دردای زیر دلم شدیدتر شروع شده بود خلاصه تاشب دوبار که شیفت عوض شد معاینه کردن که همون دوسانت بودم نوار قلب مدام می گرفتن و آمپول فشار و بخاطر معاینه دکتر به لکه ببنی افتادم گفتن راه برو وورزش کن و با توپ بهم ورزش یاد دادن خلاصه تا شب همینطوری دردام شدیدتر شده بود و نوار و آمپول فشار ولی خبری از درد زایمان نبود
مامان پناه مامان پناه ۸ ماهگی
تجربه زایمان :
پارت دو :

رسیدیم بیمارستان و معاینه شدم در کمال تعجب گفت دهانه رحم باز نشده اصلا خونه داداشم کنار بیمارستان بود و خودشون هم نبودن کلید داشتیم رفتیم خونه داداشم اصلا نخوابیدم و شروع کردم ورزش و دوش گرم و اینا ...
صبح سه شنبه رفتیم بیمارستان باز گفت تازه شدی یکسانت 😐
و رفتم خونه باز ورزش و پیاده روی و پله و دوش
اخر شبش رفتم معاینه گفت شدی دو سانت😐 میخوای بستری بشی یا نه گفتم
نه میرم خونه دردام میکشم
خونه هم خواهرم مرتب با روغن ماساژم میداد
همسرم ماساژ میداد کمک حالم بودن بهتر بود
رفتم باز ورزش و اینا ...
دردام هنوز بینش فاصله بود مثلا پنج دقیقه ای یکبار میگرفت در حد چهل .پنجاه ثانیه ک اونم قابل تحمل بود و شد صبح چهارشنبه ک رفتم خود دکترم معاینه کرد و گفت شدی سه سانت و نیم و نامه بستریمو داد ولی باز مقاومت کردم و نرفتم بستری بشم و رفتم خونه
ساعت یک و نیم دو رفتم بیمارستان برا بستری معاینه کرد گفت شدی شش سانت
ساعت سه بستری شدم
مامان پَروا🐣💕 مامان پَروا🐣💕 ۵ ماهگی
تجربه زایمانم 🤍❄️


۳۰ام بود ک تصمیم گرفتم برم بیمارستان چون ۴۰ هفته بودم و هیچ دردی نداشتم وقتی رفتم معاینه شدم فقط ی سانت باز بود گفت ی سونو بده برا وضعیت جنین رفتم سونو دادم همون موقع گفت ک آب دورش کمه دوباره گفتن فردا ی جای دیگه سونو بده برای اطمینان بیشتر..فردا رفتم سونو اونجا هم گفتن ک آب دورش کمه دیگه وقتی رفتم بیمارستان گفتن باید بستری بشی..همش نوار قلب وصل بود بهم ک ی موقع اتفاقی برا نینی نیوفته و همچنان هیچ دردی نداشتم بعد اومدن معاینه گفتن دو سانت شدی و این خیلی خوبه.. دیگه کم کم برام ی سِرُم زدن و آمپول فشار توش تزریق کردن و دردام شروع شد خیلی درد بدی بود دل و کمرم همزمان می‌گرفت خیلی شدید و ول میشد انقد خسته بودم ک تو تایمی ک درد نداشتم خابم میبرد و دردام هر دو دقیقه ی بار بود..بعد کم کم شدید شد و حس مدفوع داشتم پرستار ماسک بی دردی آورد گفت هروقت دردت گرفت دکمه روشو فشار بده انجام دادم ولی اثر نداشت خیلی درد داشتم تخت و میله های کنار تختو فشار میدادم و جیغ میزدم از درد زیاد بعد دوباره اومدن معاینه و گفتن خیلی خوب پیشرفت کردم و بنظرم بخاطر این بود ک کلی ورزش انجام دادم از ماه قبل..بعد گفتن ک وقتی ب مقعدم فشار اومد بهشون بگم و منم داد زدم و گفتم ک داره فشار میاد اونام گفتن هروقت فشار آورد توم همزمان زور بزن منم تا جایی ک تونستم انجام دادم ولی خیلی درد داشتم..ساعت ۱۴:۴۰ دقیقه بود ک دردام شروع شد..بعد اومدن نگام کردن و کلی ذوق کردن برای پیشرفتم و زودی بردنم رو تخت زایمان و بعد دو سه تا زور بچه بدنیا اومد خیلی حس خوبی بود..بقیش تاپیک بعد