پارت ۱ تجربه زایمان
۱۱بود که ساعت ۱۱ از خواب پاشدم دیدم امروز حالم خیلی خراب تر از بقیه روزاست ترشحات یکم بیشتر از قبل شک کرده بودم ولی جدی نگرفتم دیگه یکم دراز کشیدن رفتم نهار درست کردم و خوردم یکم دراز کشیدم دیگه حالم بهم میخوره بالا آوردم یه حسی بهم گفت انگار میخوای زایمان کنی دیگه رفتم شربت درست کردم خوردم یکم حالم جا اومد که شوهرم زنگ‌زد گفت دارم نهار میام خونه منم نهارشو آماده گرفتم وسایل پسرمو هم مرتب کردم تختشو هم مرتب کردم تا اینکه پاشدم مایع زیاد ازم افتاد دیگه فهمیدم جدی کیسه آبم سوراخ بود🥲تند تند لباسامو آماده کردم رفتم حموم کردم خودمو تمیز کردم زنگ‌مادرشوهرم کردم گفت الان میام تا اومدن خودم آماده شدم ارایش کردم موهامو اتو کردم😂الان که فکر میکنم چه دغدغه داشتم 🤕
دیگه ساعت ۵و نیم از خونه زدیم بیرون رفتیم یه شهر دیگه تا رسیدیم ۶ و نیم شد داخل زایشگاه شدم من قرار بود سزارین بشم چهارشنبه نوبت داشتم ولی دوشنبه کیسه آبم سوراخ شد رفتم اتاق معاینه معاینه شدم گفتن ۲ سانت بازی دیگه اینجا مادرشوهر افریتم پرونده برام درست کد ول کرد رفت خدا نابودش کنه میدونست ترس از زایمان دارم 🥲

۹ پاسخ

وای منم خنده ام گرفت 😂
مو اتو شده و زایمان طبیعی🤦‍♀️

ببخشید گلم خندم گرفت😂😂😂با موهای اتو کرد اریش رفتی اخرش طبیعی کردی

با موی اتو کشیده رفتی طبیعی😂
هلو رفتی لولو اومدی😂

ببخشید منم خندم گرفت فکرکن با اون همه آرایش رفتی طبیعی

فقط اتو کردن موهات😂

خوب ادامش

خدا منو ببخشع بابت اینکه بهت خندیدم😂 اونجاش ک نوشتی پرونده درست کرد رف 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️

عزیزم شما که سزارین بودی رفتی طبیعی زایمان کردی
اصلا آمادگیشو داشتی؟ منظورم اینه ورزش و این داستانا داشتی یا نه همینجوری رفتی بیمارستان؟

خب میگفتی باید سزارینت‌ میکردن

سوال های مرتبط

مامان فندوق مامان فندوق ۵ ماهگی
دیروز ۱۴۰۳/۳/۲ ساعت ۵ صبح از خواب پریدم دل درد کمردرد داشتم اما منظم نبود تا ساعت ۹ بود که دیدم دردم ۵ دقیقه منظم شدم و رفتم سرویس با ادرارم خون اومد نشونی رو دیدم دیگه اماده شدم ساعت ۱۰ شد تا رسیدم بیمارستان ۱۱ بود معاینه شدم ۲ سانت بودم رفتم تا ساعت ۱ پیاده روی دوباره رفتم معاینه گفت نزدیک س سانت رفتم پیاده روی دوباره تا ساعت ۳ نیم شدم ۴ سانت دیگه بستری کردن دردام خیلی شدید هر ۳ دقیقه میگرفت ول میکرد با معاینه اخری کیسه ابم سوراخ شد وقتی رفتم داخل دوباره معاینه شدم ۵ سانت شده بودم دیگ کیسه اب ترکید بردن اتاق زایمان منو دردام خیلی شدید بود بهم گفتن برات اکسیژن وصل میکنیم ۲۰۰ تومن هزینه جدا میگیریم و دردت کم میشه منم قبول کردم اکسیژن اوردن بجای ک دردام کمتر بشه بیشتر شد سه بار مدفوع کردم از زور زیاد دیگه جیغ دادم شروع شد از ساعت ۶ زور میزدم دیگ ۱۰ سانت شده بودم زور زدم ماما گفت دارم سرش با موهاش میبینم زور زیاد میزدم خیلی خیلی درد هم داشتم اصلا تخت مناسبی برای زایمان نبود بنظرم برام خودم دستام
مامان دنیا مامان دنیا ۵ ماهگی
سلام خانما خوبین . براتون از تجربه زایمانم بگم من یه روز قبل زایمان بعد از ظهر یکم درد داشتم ولی جدی نگرفتم شب شد اونجوری دردم ادامه داشت فکر کردم استراحت کنم خوب میشم چون روزانه خیلی کار میکردم همونجوری خوایم برده اصن دردو دیگه نفهمیدم ساعت ۴ صبح بودکه از خواب بیدار شدم دردام بیشتر شده بود فهمیدم که زایمان میکنم بعد تحمل کردم تا ساعت ۶ صبح شد رفتم چند دست لباس بود اونا رو شستم بعدش حموم کردم شد ساعت ۸.۳۰ بعد به شوهرم گفتم دردام شروع شده زایمان میکنم فرستادم مغازه خوراکی برا بعدی زایمان بخره شوهرم رفت ساعت ۹.۳۰ اومد بعد رفتم بیمارستان ساعت شد ۱۰ صبح رفتم رسیدم بیمارستان دوکتر معاینم کرد گفت ۶ سانت باز شده رحمت بعد کیسه آبمو پاره کرد و ماسک بی حسی برام داد یکم دردامو کم کرد شدم ۸ سانت برد برا زایمان و خلاصه ساعت ۱۰.۴۰ بود زایمان کردم واقعین زایمان راحتی داشتم و آفرین به خودم خیلی دردو تحمل و آفرین به بچم زنده گی مامانش اصن اذیتم نکرد برا زایمان . ولی الان پیشم نیست خیلی دلتنگشم همش گریه میکنم و غصه میخورم یکم مشکل داشت تو بیمارستان تویی دستگاه است دعا کنید برایش زود تر خوب شه 🙏🙏🙏🙏🙏🙏😥😓
مامان داداشی کوچولو و مامان داداشی کوچولو و ۲ ماهگی
پارت دو:تجربه زایمان عراق:
کم کم خونریزیم بیشتر شد دوباره بعد از ظهر رفتم گفت یک و نیم سانت باز شده و... برو سونو بیرون بیمارستان ماهم چند جا رفتیم بسته بود و چون آخرین سونوم ۳۸هفته بود گفتم ولش اومدم خونه😁
و همچنان دردم مثل پریودی بود که اونشبم خوابیدم خسته و. فرداش ک میشد شنبه یکم خلط های خونی پررنگ و زیاد شده بودن دوباره رفتم بیمارستان ک بعد از معاینه گفت سه سانتی بستری نمیشی برو ساعت سه و نیم بعد از ظهر بیا هواهم گررم منم خسته شده بودم واسه دوستم ماشین گرفتیم دربست خودم از بیمارستان تا خونه پیاده اومدم با همسر ک یک سانت و خورده ای طول کشید تا خونه اومدم خونه حموم آب داغ کردم دوباره گل گاو زبان خوردم و ناهار ساعت های پنج بود دوستم اومد با همسر رفتیم وسایل هامونم بردیم ک بدون معاینه گفت برو اتاق زایمان پرونده درست کردم و رفتم اتاق زایمان آزمایش ها هم ک صبح گرفته بودن داخل اتاق زایمان بهم انژیوکت وصل کردن و بعد اومد معاینه کرد
مامان mahlin مامان mahlin ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی با اپیدورال
پارت اول
سلام خانوما
من از اول خیلی میخواستم طبیعی زایمان کنم و از سزارین بیشتر از طبیعی میترسیدم بخاطر همین تمام کارهایی که برای زایمان طبیعی لازم بود انجام دادم مثلا کلاس یوگا بارداری، پیاده روی، پله نوردی و هرچی برای نرم شدن دهانه رحم خوب بود خوردم و ....
چهارشنبه ۲۳ خرداد رفتم معاینه دکتر گفت لگنت برای زایمان عالیه دهانه رحمت نرمه و دو سانت بازه خوشحال بودم و اومدم خونه منتظر بودم دردام شروع شه ☺️
فردا صبحش ساعت ۷ و نیم تا از خواب بیدار شدم حس کردم خیس شدم تا پاشدم یکم آب ازم ریخت فهمیدم کیسه آبم باز شده. با عجله وسیله جمع کردم و آماده شدم رفتم بیمارستان.
توی تریاژ معاینه شدم، بستری شدمو رفتم اتاق زایمان. بدبختی این۹ا بود اصلا درد نداشتم و معلوم بود زایمانم قراره خیلی طول بکشه. سرم فشار بهم وصل کردن که دردام شروع بشه تا ۱ هیچ دردی نداشتم اصلا فقط ازم آب میومد و خیلی رو اعصاب بود🤦‍♀ ساعت ۱ معاینه تحریکی شدم و ماما گفت کیسه آب هنوز روی سر بچه هست و باید کامل بزنیمش کیسه آبو زدن بعد از اون ۳ سانت شدم.
چون میخاستم سریعتر زایمان کنم نخابیدم رو تخت پاشدم ورزش کردم گفتم برام توپ آوردن و کلا سر پا بودم تا روندش سریع تر پیش بره.
مامان لیمو مامان لیمو روزهای ابتدایی تولد
مامان Noora🐥 مامان Noora🐥 ۳ ماهگی
زایمان 1
سلام مامانا
منم بالاخره 30 تیر ماه زایمان کردم و دختر قشنگمو بغل گرفتم
حالا میخوام تجربه زایمانم بگم 29 تیر از صب ترشح خونی داشتم درد هم داشتم ولی با فاصله های زیاد که کم بود از ظهر ترشحاتمم بیشتر شد منم دوش گرفتم و ورزش کردم و پله بالا پایین کردم تا شد شب شب بعد از خوردن شام ساعت حدودای 9 به بعد دردای من اوج گرف به 10 یبار رسید بعد تا نیم ساعت که حاضر بشیم بریم دیدم دردام خیلی دارن بیشتر میشن رسیدیم بیمارستان مهدیه بعد از معاینه و اینا گفتن 2 سانتی ولی بخاطر خونریزی و ترشحات خونی حتما باید بستری بشی چون خطرناک ساعت 1 من بستری شدم رفتم اتاق زایمان
تا 3 خودم درد کشیدم اومدن معاینه کردن همون دو سانت بود
بعد شروع کردن به دادن دارو تا صب ساعت 10 4 دوز دارو گرفتم دردام خیلی شدید بود و فاصله نداشت تا دردام میخواست یکم آروم بشه بازم بهم دارو میدادن ساعت 10 دوباره معاینه شدم با همون 2 سانت بودم ولی از درد دیگه نای حرف زدنم نداشتم... همراهم اومد پیشم وقتی منو دید فهمید که دیگه من حالم واقعا بد و دیگ دارم واقعا میمیرم... من تا ساعت 12 باز همونجور درد کشیدم دیگه آخر دیدم نه باز معاینه شدم و همون دوسانتم و هر چقد التماس میکنم که اگر قرار بود دهانه رحمم حتی یکم باز تر بشه باز می‌شد اصلا نگاه نمیکردن
مامان آیهان مامان آیهان ۵ ماهگی
تجربه زایمان من پارت ۱
من تو کل بارداری فقط خوردم و خوابیدم،  چون تهوع های شدید داشتم و معمولا بیحال بودم و خلاصه تحرک زیادی نداشتم ولی ماه اخر یکم به خودم اومدم و یکم میاده روی و ورزش انجام میدادم، تو بیمارستان هدایت که دولتی هست پرونده باز کردم و ماه اخر بربی مراقبت اونجا میرفتم ، یک هفته قبل زایمان خیلی پیاده روی و ورزش کردم و یکمم خونه رو ریختم و جمع کردم و شب قبل زایمان یه کمپوت آناناس بزرگ رو تنهایی خوردم و کلی تو خونه پا مرغی رفتم ، صبح روز ششم خرداد بیدار که شدم کمر درد پریودی داشتم و تند تند میرفتم سرویس درحالی که هیچ خبری نبود فقط حس میکردم جیش دارم،  دیگه دیدم دردام مثل قبله که پریود میشدم آماده شدم و منتظر و ساعت ۱۰ لک خونی دیدم و یکمم کمر دردم بیشتر شده بود به همسرم زنگ زدم و اومد و چون لک دیده بودم ترسیدم تا هدایت برم و رفتیم نزدیک خونمون بیمارستان فیاض بخش که معاینه کردن و دیدن دو سانتم ، گفتن تو شب یا فردا میزایی ، منم دیدم وقت دارم با رضایت خودم از اونجا اومدم بیرون و رفتم هدایت دیگه کمر دردم بیشتر شده بود و رنگم همش به زردی میزد اما دلدرد نداشتم ۴۰ دقیقه طول کشید تا رسیدیم اونجا ساعت ۱/۳۰ بود که اونجا معاینه شدم و ۴ سانت بودم و خونریزی و کمر درد هم بیشتر شده بود شیفت دکتر خودم نبود و دکتر امیدی بودن ، لباسامو عوض کردم و رو تخت دراز کشیدم و انژیوکت وصل کردن .