امروز یاسین از صبح تا حالا دوساعت خوابیده . همیشه ساعت ۷ شب خواب بود تا حالا هم بیداره
دیگه دارم روانی میشم . خونه مامانم اینا بودم تا دو ساعت پیش خودشون هی میان بچه رو برمیدارن میبرن خونشون هی میگن گرمه خونت بچه اذیت میشه .
بعدم هی نظرهای چرت و پرت میدن
مثلا مامانم میگه چون براش زیاد کتاب میخونی بیش فعال شده ☹️
یا مثلا میزارم جلو تلوزیون میگن بزار ببینه آروم باشه
هی هم مامانم میاد از من میگیره شیرخشک براش درست میکنه میگه حتما شیرت یه چیزی خوردی بدش میشه بزار من شیرخشکش بدم .
دوباره گریه میکنه گذاشتم رو پام دارم بزور میخوابونمش اینم هی گریه میکنه مامانم میاد کنارش میشینه حرف میزنه میگم مامان نکن بزار خواب بره میگه نه منو میبینه حواسش پرت میشه آروم میشه گریه نمیکنه . خب مادر من داره هوشیار میشه .
هی هم میگه تو اعصابت خورد میشه یهو یه جای بچه رو محکم فشار بدی یه چیزیش میشه 🫤 انگار من مرض دارم
دیگه اخرشم اینقد گریه کرد و آروم نمیشد مامانمم تو هال بود من تو اتاق منم دیگه واقعا بهم ریخته بودم بلند داد زدم سرش بچم ترسید 😢 زد زیر گریه مامانم پریده تو اتاق هی میگه چیکارش کردی بچه رو بدش به من 🫤 انگار من قاتل جون بچمم
الانم مثل سگ پشیمونم چرا داد زدم بچم ترسید 😭 لطفا نیاید بگین چرا داد زدی و اینا چون خودم همینجوری عذاب وجدان داره خفم میکنه ، من خیلی با بچم بازی میکنم همش هم دارم ناز و قربون میرم و بوسش میکنم همه ی وقتم برای یاسینه جوری که همه میگن پریسا مادر نمونه اس اینقدر حوصله داره ولی دیگه واقعا امشب روهم در رفته بودم . نمیدونم چی شد اینکارو کردم 😔
مامانمم واقعا همیشه کمک حالمه و هیچ موقع اینقدر نظرهای چرت نمیداد امروز هی اینارو میگه من بیشتر عصبی شدم .

۱۲ پاسخ

هیچوقت مامانا نظرایه چرت نمیدن

ببین عذاب وجدان نداشته باش منم بعضی روزا واقعا کم میارم وسرش داد میزتم واقعا ادم دست خودش نیست من که به ثانیه نمیکشه پشیمون میشم ولی بخدا خستگی و بیخوابی ادمو کلافه میکنه نمیگم کارت درست بوده خودمم وقتی اینکارو میکنم دوست دارم بمیرم ولی ببوسش و ازش معذرت بخواه تا کمی دلنثت اروم بشه یکم برو بیرون بزارش پیش مامانت خیلی تاثیر داره حتی اگه ۱۰ دقیقه هوا بخوری اینقدر از صبح نخوابیده و نق زده که کلافه ای منم چند بار اینجوری شده و مثل تو از اطرافیانمم شاکی شدم و دوست نداشتم کمکمم کنن چون فکر میکردم میگن بلد نیس بچه رو نگه داره ولی ببین مامانته اگه میخوای مامان اروومی باشی یه ۱۰ دقیقه برو بیرون مغزت استراحت کنه بعد بیا بخوابونش اصلا یزار مامانت بخوابونتش خودت که میگی همیشه کمکت میکنه الانم از خستگیه اگه حرفای مادرت برات سنگینه

من فکر میکنم به خاطر اینه که هورمون هات بهم ریخته من هر وقت غذای مقوی نمی‌خورم و برای خودم وقت نمی‌ذارم و بچه هم که شیر میدم اینجوری بهم میریزم، با کوچکترین حرفی قاطی میکنم

عزیزم میفهممت ... برای داد زدنم عذاب وجدان نگیر برای همه ما پیش اومده از یکی دیگه کفریم سر این طفلیا خالی میکنیم ولی واقعا ادم ی جاهایی رد میده...من قطره رفلاکس و کولیک دخترمو میدم انقدر مادرشوهرم گفت این قطره چیه اون چیه بچه طفلی قطره مثل زهر مار میخوره در صورتی که اصلا بد نیس شوید دخترم قشنگ میخوره برای کولیک...من ی مدت قط کردم عقلمو دادم دست اینا ... امروز دکتر گفت حتما قطرره هاشو تا اخر ۶ماهگی بده ... بذار رفلاکسش کامل خوبشه

تقصیر مامانت بوده هی اذیتت کرده هر آدمی یه گنجایشی داره و تو مادر بچتی بهتر از هرکس میدونی باید چه وقت بخوابونیش و چیکار براش بکنی و برای اینکه سر بچت داد نزنی باید رک تو روی مادرت میگفتی اونوقت آرومتر میشدی هیچوقت نریز تو خودت

به مامانت بگو شیردارم حیفه شیرخشک بخوره

یاسینا خیلییی اذیت میکنن🙂‍↔️

درکت میکنم عزیزم
اگه شرایطشو داری بچه رو بسپر به یکی پاشو برو بیرون در حد چند دقیقه یه هوا بخور حالت بهتر شه

اینا که خوبه مامانت کمکت میکنه مامان من اصلا کمک نمیکنه دوتا بچه دارم یکی دوسال نیم یکی ۴ماهه دوست دارم گاهی یکی بیاد کمکم مادرشوهرم پیشمه اصلا نگاه نمیکنه اهمیت نمیدن

گلم ی اسپند دود کن و تخم مرغ بشکن احتمال چشم زدنتون

هممون اینجور روزایی رو تجربه کردیم
پسر منم امروز روانیم کرده میخوام بمیرم از دستش

درکت میکنم دقیقا بابام اینجوریه خیلی تو مخمه

سوال های مرتبط