۱۸ پاسخ

ای جان فقط موهاشون اون دستی که دورگردنه آخ 😘😘😘♥️♥️😍😍😍

خدا بهتون قوت بده واقعا اعصاب فولادی میخواد مادر دو تا عشق بودن

دو قلو خیلی خیلی سخته خداقوت

ای وروجکای شیطون.عزیزم ازخدا میخوام بهت انرژی بده توان بده خیلی سخته

وای امروز همه دوقلو دارا از جمله خودم خسته شدیم و بهمون فشار اومده انگار روز ما نبود
البته من از اول تیر با مریضی بچه ها درگیر بودم الحمدالله چند روزه بهترن ولی انگار عادت کردن بهونه بگیرم هیلی رو اعصابن ،،،، تایپک هم گذاشتم😞😞
خدا بهمون صبر بده

من که فقط شدم داور که یهو نزنن هم نابود کنن

عزیزم یه سوال شما چ طوری با هم میخوابونیش ؟واینکه هم نمیزنن یا گاز بگیرن یا موهای همو بکشن ؟

خسته نباشی مادر مهربون♥️

ای جان موهاشون رو😍😍😍😍😍

دوقلوینننن ؟؟خدا ببخششون چقد موهاشونو خوشگل بستیییی

من هر وقت خیلی نق میزنه یک لگن کوچولو میذارم تو حمام آب ولرم میریزم داخلش بعد میزارم خوب بازی کنه .خیلی تاثیر میذاره نق زدانش کمتر میشه میگم شاید از گرما باشه

مثل من دوتا بچه شیر به شیر پدرم درومده دلم میخواد زاربزنم

من چی بگم دوتابجه هام سرماخوردن شوهرم پاش شکسته کارخونه کاربیرون جونم تموم شده

اره برقا ماهم رفته بود بد خواب شدن خوابشون میومده ولی دلشون بازی هم میخواسته‌نمیدونستم چی کار کنن گریه میکردن

دختر من که تازه خوابید

وای دخترمنم ازصبح اینجوری میکنه مهمون هم داشتم واقعا نمیدونم چکارکنم

پسر منم ازصب رو مخمممم بود هلاکم کرد آسی شدم از دس جیغاش

بدخواب شدن پسر منم همین بود از صب دیگه میخواستم خودمو بزنم

سوال های مرتبط

مامان آرین و عرشیا مامان آرین و عرشیا ۲ سالگی
سلام از طرف یه مادری که تو تاریکی شب و تو خلوت خونه داره شام میخوره و به هفته ای که بهش گذشت فکر میکنه...به هفته ای که پسر کوچولوش بهونه گیر شده بود و هرچی میخواست فقط گریه میکرد..به هفته ای که شوهرش انقد از کار خسته بود که همش بی حوصله بود وقتی میومد خونه...به شبایی که نفسم کم میومد انگار یه چیزی رو سینه م خوابیده بود....به وقتی که دست یکی رو روی پیشونیم حس کردم و فکر کردم شوهرمه اما یهو یادم اومد سرکاره و من تنهام..به اینکه چقدر دوست داشتم برم دو روز خونه مامانم و نشد....حالا من وقتی شوهرمو پسرم خوابن دلم گرفته از اینکه چرا در مقابل گریه های پسرم و بهونه گیریاش صبور نبودم....منی که پسرمو شوهرمو واطرافیانمو خیلی دوست دارم و جونم براشون می‌ره اما یه وقت ناخواسته دلشون رو میشکونم....خدایا منو ببخش بخاطر اون وقتا که دلشون رو شکوندم..دلم میخواد صبح که بیدار شدم خدا بهم یه صبر بده تا دیگه بچه مو دعوانکنم یا عصبی نشم ازش....پسر قشنگم منو بخاطر وقتایی که عصبی میشم ببخش...بخدا من خیلی دوست دارم