خیلی حس بدی دارم بخاطر انزیمای کبدی بستری شدم
فردا میرم اتاق عمل... سه روزه بیمارستانم... هیچ همراهی ندارم چون دکترم بیمارستان دولتیه دولتی بستری شدم محبطش داغونه این سه روز جز رنج چیزی نکشیدم مامانم چندبار اومد برام صبونه ناهار اورد اینقد چندشش میشد از بیمارستان و پنج دقیفه ای میرفت... خواهرمم یه بار اومد از بس کفت سردردم گفتم همراهی نمیخاد کاری ندارم... درکل هم کاری ندارم چون تحت نظرم فقط... ولی دلم گرفته قرار شد نامه از دکترم بگیرم فردا صبح تو خصوصی عمل کنم... ولی از بی مهریا اذیتم... خداکنه بچم سالم و کامل باشه حداقل دلم شادشه

آخی عزیزم.انشاا.. صیحح و سلامت زایمان میکنی

دقیقا مامانا دیگه حالو حوصله ندارن منتظرن یه چی بگی فرار کنن😆

درکت میکنم مامان من از الان میگه خدا کنه پرستارا خودشون کاراتو کنن من حوصله این کارا رو ندارم...بهم میگی کاچی هم میخوای حتما؟؟؟
ببین جایی میفروشن بخریم من نمیتونم بپزم...
یا مثلا میگه خودت شست‌وشوی ناف بچه و بخیه‌هاتو انجام بده من چندشم میشه‌هااا...
من🙄🥺

جدیدا همراها چرا اینجوری شدن 😑

من تورو درک میکنم😢

عزیزم کدوم بی مهری؟
انشالله سالم میاد بغلت شاد میشی

ان شاءالله صحیح و سالم زایمان کنید و فرزندتونو بغل بگیرین