۹ پاسخ

عزیزم فکر کنم طبیعیه اول ذوق و شوق دارن بعد میرن اونجا میبینن محیط جدیده دیگه مث خونه نیس ک مرکز توجه باشن دلزده میشن تو با مربی مهدشون صحبت کن یا یه مشاور

پسرمو که مهد بردم یه پسر پیش دبستانی اونجا بود مامانش حیاط نشسته بود میگفت یه ماهه هر روز کارم همینه ...پسرش زود زود میومد نگاه میکرد مامانشو

ادامه بده درست میشه پسرمنم دوهفته این مدلی بود الان عاشقش شده سه ماهه هرروزمیره ببرش عادت میکنه

من باشم نمیبرم تو این سن اگه نخوان برن توی اجتماع اشکالی نداره عزیزم

عزیزم قائمشهر میبریش مهد؟اسم مهدش چیه؟
نباید تنهاش میزاشتی یک هفته ی اولو
شاید رفتار مربیا یا بچه ها طوری بوده که دوست نداشته بره

شما نباید ولش میکردی وقتی بچه اضطراب جدایی داره باید بشینی پیشش بعد کم کم دور بشی مثلا بری یه اتاق دیگه بعد کم کم بری تو حیاط اینجوری کم کم از خودت جدا کنی الانم اگه میخوای ادامه بدی باید باهاش بری داخل جایی بشینی که ببیندت

فعلا بیخیال شو و مهد را عوض کن

ادامه نده آسیب میبینه
شاید اونجا کسی زدش یا رفتار مناسب نداشت
بچه ای که آنقدر با ذوق رفت حتما اونجا اتفاقی افتاد از طرف بچه ها
دیگه حاضر نیست دیگه بره

توخونه باهاش بازی نکن و حوصله اش سر بره ،تا بازی مهد به چشمش بیاد .عروسکی که دوست داره ببره.اسم چیزهای که دوست داره بگو به مربی مثل بازی یا حیوان ...از مهد میاد بیرون بگو من رفته بودم تا واست جایزه بخرم یک جایزه بده بهش تایمی هم ببر که حوصله داشته باشه

سوال های مرتبط

مامان آروین مامان آروین ۳ سالگی
روز اول مهد کودک
بذارم گریه کنه یا نبرمش؟!
سلام مامانا
من پسرم رو مهد ثبت نام کردم دو روز در هفته بره. روزی ۳ساعته
روز اول رفت من دم در نشستم هی میومد چک میکرد من هستم
روز دوم بردمش مربی گفت نشینی بهتره ، خودشم اروم بود و رفت داخل. منم نموندم
هی بهم میگه چرا نموندی چرا رفتی؟ من دنبالت میگشتم گریه کردم
تو نرو همونجا بشین
بهش گفتم اگه دوست نداری نریم. ولی میگه دوست داری فقط تو هم بمون
منم قول دادم میمونم ، ولی همینکه فرستادمش بره داخل شروع کرد گریه کردن که من نمیرم.
مربی گفت توجه نکن تو بذارش داخل برو ما حواسمون هست اروم میشه عادت میکنه
ولی من دلم نمیاد نشستم تا ساکت بشه. اروم شد. لی همون پشت در نشسته بود. دو ساعت موندم اینم از پشت در تکون نخورد.
هر چی مربی گفت بچه ها اومدن دنبالش همون پشت در نشسته بود بازی میکرد
اخر آوردمش خونه اعصابم خورد شد که من اینجا موندم تو دم در بشینی بازی کنی!!!
نمیدونم به حرف مربی گوش بدم ببرم بذارمش برم. یا به حرف دلم گوش بدم و اصلا دیگه نبرمش...🥺
مامان رادین مامان رادین ۳ سالگی
دیگه خستم نمیدونم باید چیکار کنم . واقعا در برابر لجبازیای پسرم خیلی کم میارم .مقاومتش توی لجبازی بسیار زیاده .ساعت ۱ کلاس داشته امروز پدرش مارو رسوند اونجا که بره سرکار ولی گفت باید بابا هم با مابیاد کلاس. دیگه هرراه و روشی رو من و مربی کلاسش انجام دادیم نرفت که نرفت .اسنپ گرفتم بزور و بلا هم که شده سوارش کردم اومدیم خونه.تا نیم ساعت تو پارکینگ فقط گریه کرده که باید بریم بیرون چرا اومدیم خونه .اما گفتم چون کلاس نرفتی بیرون نمیبرمت .بعد از کلی مقاومت هم هرجور شده بعد نیم ساعت اومدیم خونه .که طبقه پایین ما بابامینا میشینن . جلو در خونشون گریه و زاری کرده که باید بریم بیرون .مامان منم که همش منو سرزنش میکنه .حتی جلو روی بچم اینکارو میکنه که اونم فکر کنه واقعا من مقصرم .وبی من اومدم خونه خودمون پسرم رفت اونجا . اینقدر خودمو کنترل کردم که بخاطر این رفتارش دعواش نکنم به قفسه سینم فشار اومده نمیدونم معدمه یا قلبم . آخه پسرم از ساعت ۱ تا ساعت ۲ همه این برنامه هارو داشت با گریه شدید و مداوم