مامانا من سره کار میرم و پسرم پیش پرستاره،پرستار طبقه پایین ما میشینه و دو تا بچه داره، صبحها میاد پیش پسرم بهش صبحانه میده و پسرم عادت کرده بره پیش بچه هاش، بعد صبحانه هی بهونه میگیره که بره پیش بچه هاش، خونه خودم دوربین داره ولی اونجا نمیبینمش،احساس میکنم بچه هاش با گوشی سرگرمش میکنن یا جلو پسرم دعوا میکنن اعصابم داغونه،پرستاره میره بهشون صبحانه میده و نهار خودشونم درست میکنه بعد میاد بالا پسرمو میخوابونه.کلا اعصابم داغون شده احسا میکنم به پسرم نمیرسه.میترسم چیزی بگم و دیگه نیاد و پسرم اواره بشه یا خودم مجبور بشم بیام بیرون از سره کار.لطفا کامنت نزارین که ما هم کارو گذاشتیم کنارو اینا.فقط راهکار بدین

بگو بچه هاشو بیاره بالا
به هیچ عنوان اجازه نده بچتو ببرن پایین
به هیییییچ عنوان

اگر هم دیدی به کارش ادامه داد به سرعت پرستار بچتو عوض کن
اتفاقا یه پرستاری که خونش نزدیک نباشه برای شما بهتره، اینطوری تمام وقت خونه میمونه و به بهونه های مختلف ول نمیکنه بره
بازم بهت تاکید میکنم درمقابل بچت نسبت به همه بدبین باش
اصلا اجازه نده ببره پایین
با گوشی فیلم گذاشتن کمترین اسیبه اتفاقا
خدای نکرده هزار اتفاق هست

اگه خونواده ات نزدیکته ببر اونجا اونا نگه دارن پولی ک ب پرستار میدی هر چن ماه جمع کن یه تیکه وسیله بگیربراشون طلا یا وسایلی دیگه بگو رهام براتون خریده. اگه نزدیک نیست هم ب اون پرستار بگو عزیزم شما پرستار پسرمن هستین منم توقعه دارم خونه خودم بمونه پسرم. شما نهارتون رو صبح زود اماده کنید و کلا اون چن ساعتی ک من نیستم خونه من بمونید

اصلا اجازه نده بچتو ببره خونش خدایی نکرده زبونم لال بچه هاش یا شوهرش زبونم لال تجاوزگر نباشن

نمیتونی مهد بذاری؟ البته اونجا هم مسلما درست رسیدگی نمیکنن چون تعداد بالاست ولی جوری که تو میگی نسبت به پرستارش حس خوبی نگرفتم😑😑

من بودم یبار یه گوشی چیزی میزاشتم تو وسایل بچه کل تایم صدارو ضبط میکرد میفمیدم چی بهش میگذره

عزیزم بهش بگو که الان پسرم تو سنی هست که باید ب خونه عادت کنه،چون روزایی که من خونم اصلا تو خونه نمیمونه و بعدا برا ازپوشک گرفتن براش سخت میشه (الکی مثلا)واینجوری نباید باشه،حس مادر هیچ وقت دروغ نمیگه اگه شک کردی حتما جدی ولی محترمانه صحبت کن

آگهی پرستار بده و تا پیدا شدنش بچه رو به خانواده ت بسپار اگر نزدیکت نیستن مرخصی بدون حقوق بگیر .یک ماه مثلا.اگر بازم برات امکان نداره یک ماه دندون رو جگر بذار با همین پرستار. ولی یعنی چی که میترسم نیاد.شما داری بهش حقوق میدی و باید طبق سلیقه شما کارش انجام بده .

خب بگو اگه میشه پایین نبرش عادت کرده روازی تعطیلم بهونه میگیره دوست دارم بیشتر تو خونه خودمون باشه

من جاي شما بودم اگه نياز ضروري به كار نداشتم اصلا سر كار نمي رفتم تا يه كم بچه ام بزرگتر شه به حرف بيفته كامل بعد ميزاشتم مهدي كه قشنگ دوربين انلاين داشته باشه

بهش بگو ناهارش شب درست کنه یا وسایلش همراهش بیاره همونجا غذا درست کنه بجا اینکه اون بره بچه هاش بیان بالا بگو دوربین زدم حواسم به پسرم باشه اینقد آدم هست بعدم اونم مطمعنا له کار نیاز داره مخصوصا کاری که راحت به زندگیش وکارش میرسه وکرایه هم نمیده برسه سرکار بعدم بچه ات مهمتره یا کارت نمیگم سرکار نرو ولی چند روز مرخصی بگیر تا پرستار جدید بیاد بچه ها وقتی سخ تا میشن دعوا دارن حسودی دارن پرستار باید به سه نفر برسه تا فقط پسرشما من مادرم مریض بود منم حامله بودم براش پرستار گرفتم چه داستان‌ها داشتم چقد اذیتمون کردن منم ازترس اینکه برن مامانم تنها بمونه همه چیز تحمل میکردم وچه اتفاقاتی نیافتاد دور ازجون شما مامانم ۲ساله فوتدکرده ولی من هیچوقت خودمو نمیبخشم که مثلا فلان پرستار اذیتش کرد من بخاطر اینکه نره باهاش برخورد نکردم شاید قبل وبعد منو ببینید باورتون نشه یه نفرن ازبس غصه میخورم با اینکه خودم ازجون ودل براش مایه گذاشتم اما بازم ناراحتم

چه کاره ای گلم ؟

به نظرم بچه های اون بیان بالا
وایشون ناهارشو شب قبل درست کنه

نمیشه از پرستارش بپرسی یا از بچه هاش ی جوری بپرسی ک وقتی بچه شما میره پیششون چ بازیایی میکنن؟

نمیتونی پیش مادر مادرشوهذی چیزی بذاری؟؟؟
یا بیان خونت
یا پرستاران تغییر بدی