۶ پاسخ

عزیزم همممون دوران افسردگی یعد زایمان داشتیم ولی بچمون گشنه بود شیرش دادیم جاشو عوض کردیم لالاش دادیم ب نیازاش توجه کردیم باحال خرابمون....پس مادر بدی نبودیم و نیستیم مهمم آلانه عزیزم ک عشق کنی بامادریت من دلم برانوزاریش تنگ شده ازبس الآن اذیت میکنه و شیطونی😄

اون از الان به بعد یادش میمونه پس از الان به بعد مراقب باش عزیزم

وااای واقعا دلت می‌خواد برگزدی به اول،، ؟😂😂😂😂 من دلم می‌خواد سری بزرگ شه قفسه سینم درد میکنه بس از صبح حرص خوردم بدترین دورانه اصلا

تابزرگ شدنش خیلی موندازاین به بعدشومادرخوبی باش بجه بزرگ کردن اینقدچالشهای زیادی داره که وااااای روانی میکنن ادمو

من الان حس میکنم مادر بدی شدم خیلی زیاد سرش داد میزنم ولی قبلا اصن الان میخواد بیاد شیر بخوره بزور بهش شیر میدم وسط شیر خوردن گاهی بزور ازش میگیرم ک نخوره🤦🏻‍♀️🥲

منم الان دقیقا حس تورو دارم

سوال های مرتبط

مامان پاییز🍁 مامان پاییز🍁 ۱ سالگی
بعضی وقتا حس میکنم اصن مادر خوبی نیستم....
حس میکنم بچمو دارم داغون میکنم...
خسته ام از کارهای ناتموم خونه،نق زدن های دائم بچم نخوابیدن غذا نخوردن جیغ زدن هاش بخاطر دندون هاش و تنهایی همه کار ها رو کردن .
بعضی وقتا از فشار روانی بچمو دعوا میکنم سرش داد میزنم کل هفته تو خونه با بچه ایی که همش نق میزنه بازی نمیکنه و همش میخواد دراز بکشه تلویزیون ببینه حس عذاب وجدان که نکنه بچم دیگه بازی نکنه و وابسته تلویزیون بشه اینقد خسته مبشم که توان بازی کردن با بچم رو ندارم حوصله هیچی رو ندارم هوا سرده با این مریضی ها هیچجا نمیتونم برم نه پارکی نه بیرونی نه جایی همش تو خونه حس میکنم بچمو دارم داغون میکنم بقیه رو میبینم همش بچهاشون بیرونن بازی میکنن جایی میرن یجوری حوصله دارن انگار فقط منم که از کارهای ناتمومم خسته ام نمیدونم ولی حس میکنم مادر خوبی نیستم هیچوقت نمیخوایتم بچمو اینجوری بزرگ کنم که مجبور لشم دعواش کنم سرش داد بزنم که بخوابه که جیغ نزنه که گریع نکنه ولی توانم تموم شده نمیدونم چی درسته چی غلطه فقط دلم میخوایت منم مث بقیه بچمو تو آرامش بزرگ کنم تو شرایط خوب که بتونه بره بیرون همش بازی کنه مسافرت بره نه که همش تو خونه بی حوصله و نق نقو با یه مادر خسته و دست تنها که روزای هفته رو هم یادش میره کی اخر هفته میشه کی اول هفته....دلم میسوزه وایه بچم که نکنه مث بچگی های خودمون با ترس و ناامیدی و حسرت بزرگ بشه .یا من دیوانه ام یا بقیه مادری کردن بلدن و منم که فقط مث روانی ها رفتار میکنم.....خسته شدم از خودم از این همه مسئولیت از اینهمه درک نشدن و دیدن بقیه که چجور راحت بچهاشون رو بزرگ میکنن و من دارم بچمو داغون میکنم...