۱۶ پاسخ

پسر منم همینه، پارک میریم یهو از یه جای دیگه سردرمیاره.
تا دوسه ماه آینده تحرکش بیشترم میشه 🥴 ولی کم کم بزرگتر میشن عقلشون میرسه

دختر من همینه یه سفر رفتیم دهنمون سرویس شد له و لورده برگشتیم. دیگه توبه کردم بدون خانواده و کمکی برم جایی😬

پسر منم خیلی تحرکش زیاده ولی من ناراحت نیستم و همیشه دنبالش میرم میگم اشکال نداره بچه سالمه که تحرک داره اگر مثله عروسک یه جا بود که دیگه بچه نبود میشد عروسک

پسربچه هاهمینن‌گلم اکثرا اونم بخاطر جنسیت وژنشونه ک میدون تحرک بالادارن

یه جایی خوندم ۲تا ۵سالگی پسرا اوج ترشح هورمون تستسترون!مثل دوران بلوغ شون. با کنجکاوی بپر بپر بالا رفتن از همه جا.اینا همه هست.اصلا نباید سرکوبش کنی.فقط مواظب باشی کار خطرناک نکنه به خودش آسیب نزنه.زمین خوردن که عادیه با این وجود😕

پسرمنم همینجوره ی روز رفتیم پارک با دوستام بعد پسرم یکدفعه دوید تو خیابون اونم شلوغ وای نمیدونی چجوری دویدم دنبالش گفتم الانه ماشین زیرش کنه پاهام حرکت نمیکرد خدا رحم کرد واقعا

گلم پسر منم همینه شدید شلوقه مخصوصا تو پارککک تو ماشین ک واویلا

دیگ گذشت اون زمونا 🤣🤣

به نظرم طبیعی 😂پسر بچه های شیطونن دیگ پسر منم هرجا میریم دوس داره بدو بدو فرار کنه منم دنبالش ام همش

دخترمنم میبرمش نمی مونه دلش میخواد بره اینور اونور

راهکاری نداره همشون همینن و ادامه داره

وااای پسر منم اونطوریه یعنی از وقتی تونسته راه بره اصلااااا یه جا بند نمیشه فقط میدوعه

پسرمنم تو پارک فقط راه میره با وسایل بازی نمیکنه

راهکار نداره همه بچه ها همینن منم همیشه دنبالشم هرجا میره

عزیزم دختر منم همینه واقعا موندم چیکار کنم

خیلی سخته تو سفر گلم‌خواب‌و تغذیه و همه چی بچه به هم میریزه اما اگه مدیریت درستی کنی عالی پیش میره و باید یکم صبر داشته باشی چون بچه تو سفر بیشتر اذیت میکنه من از ۴۰ روزگی بچم رفتم سفر و هر یکی دوماه درمیون دارم میرم تقریبا

+پر تحرکی

سوال های مرتبط

مامان حسنا مامان حسنا ۲ سالگی
مامانا اومدم غر بزنم اومدم ناله کنم خواهشا بیاید دلداریم بدید
ناشکری نمیکنم بابت وجود دخترم لحظه لحظه خداروشکر میکنم ولی واقعا بریدم از صبح تا شب به حدی که استفراغ کنه به حدی که دیگه گلوش پاره بشه گریه میکنه بالشت رو رو تخت جابه جا کنی گریه میکنه پاتو اونوری بذاری گریه میکنه کنترل رو دست بزنی گریه میکنه هرچی هرچی که فکرشو بکنی میشه تبدیل به بهونه برای گریه کردن غذا که ابدا دیگه نمیخوره از صبح که بیدار میشه فقط گریه و غذا صفر خواب صففففر تا صرح صدبار پامیشه گریه میکنه خوابه ولی انگار فقط چشماش رو بسته میگه دوتا دستت رو بده من بغل کنم یا بغلم کن راه ببر اینقدر میخوام باهاش بازی کنم طرح اب بازی میریزم بازی با نی با گوش پاک کن با برنج با لیوانای کاغذی فقط ۵ دقیقه ساکته باز گریه واقعا دیگه توی درموندگی کاملم حرفم زیاد نمیزنه تازه میتونه چندتا کلمه بگه از صبح تا شب فقط نه نه نه نه اخه من چیکار کنم هر روزم میبرمش بیرون یا پیش بچه ها یا پارک و یا خونه مادرشوهر و عمو و دوست و رفیق واقعا امروز دیگه به نقطه اخر رسوند از گریه و بدغذایی منو ... شبا به باباش میگه تو برو اونور بخواب به منم میگه تو برو اونور بشین نخوابی برمیگرده نگاه میکنه اگه چشام بسته باشه گریه و زاری و نهههه نهههه