۸ پاسخ

اسم پسرم آیکان هست خیلی این اسم به دلم نشست به همسرم گفتم اون آراز دوست داشت ولی درنهایت سد آیکان🧿♥️

من پناه رو عاشقش بودمممم و گذاشتم همسرمم موافقت کرد

اسم‌پسرم خودم انتخاب کردم
رایان
به معنی اندیشمند

اسم پسرمو پدرشوهرم انتخاب کرد،چون اول اسم شوهرمم پ داشت ،دیگ دیدم قشنگه قبول کردم🫤

من یه جا رفتم دوقلو دخترو پسر بودن اسماشون مهدیار و مهدیا بودن منم خوشم اومد...مامانمم این اسمو پیشنهاد داد منم باچندتا اسم دیگه گذاشتم زیر قران بعدش دیگه اسم مهدیا دراومد گذاشتم مهدیا...خداروشکر از اسمشم رازیم

اسم دخترمنم ستایش هست باباش انتخاب کرده🙂
بچه دومم شوهرم بچه سوم خودم انتخاب کردم

اسم دختر من آیرا هست 💓
به شدت راضی ام
توی هرررر زبانی بگی معنی داره
و روز به ردز بیشتر عاشق اسمش میشم..
من از ۶ ماهگیم دیگه اسمشو انتخاب کردم و مدام صداش میکردیم وقتی تو دلم بود
برای همین اسمسو خوب میشناخت وقتی دنیا اومد😍
ما همون روز دوم سوم شناسنامه اش رو گرفتیم😍

اسم فندق منم لناء عاشقشم🤩بین چندتا اسم که من انتخاب کردم شوهرم لنا رو انتخاب کرد

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۷ ماهگی
#خاطره🤭
من تا اخر بارداری همش هی فکر میکردم که زایمانم چجوری باشه خودم سزارین دوست داشتم ولی از حرفای بقیه میترسیدم
یکی میگفت سزارین خیلییی خوبه یکی میگفت طبیعی خوبه خودت از فرداش پا میشی خیلی راحتی کارتو خودت میکنی
چون منم بخاطر دلایلی خونه مادرشوهرم افتاده بوده بعد زایمان مادرشوهرم همش میگفت طبیعی خیلی خوبه و من تا اخر به هیچکس نگفتم قطعی انتخابم چیه ولی به همسرم همش میگفتم من میترسم از زایمان طبیعی حتی بهش فکرم میکردم گریم میگرفتانقد ترس داشتم
بلاخره روز زایمان شد و خوش و خرم رفتم زایمان کردم خداروشکر خیلی زایمان خوبیم داشتم از بیمارستان که اومدم خونه حالمم خوب بود بلند میشدم کارایی ک خودم باید انجام میدادمو راحت انجام میدادم
روز سوم که دخترمو میخواستیم ببریم چکاب برای زردی با مامانم اینا خودمم رفتم دلم طاقت نیاورد حتی تا همسرم کارش تموم شه بیاد دنبالمون من توی خیابون دنبال شیرخشک هم گشتم کلی داروخونه رفتم پرسیدم ک نداشتن🥺 و یه مسیر طولانی رو پیاده روی کردم
الان ک فک میکنم میگم چقد من پوست کلفت بودم 🤣🤣 تو گرماااا با بخیه دنبال شیرخشک بودم
مامان یه دختر خوشگل🩷 مامان یه دختر خوشگل🩷 ۷ ماهگی
مامان نویان❤️ مامان نویان❤️ ۶ ماهگی
سلام مامانا یچی بگم از اون روز هی فکرم درگیره خیلی مراقب باشید
جمعه باهمسرم رفتیم سیسمونی اقابزرگ نویانم بردیم با کالسکش خیلییییی شلوغ بود خیلی.. خلاصه داشتیم همین طور چرخ میزدیم بعد چون کالسکه نویان بود ما خریدامون رومیزاشتیم رو کالسکه رفتیم قسمت جین و رامپر ک داشتم نگا میوردم کالسکه کلا پیش همسرم بود نویانم توش داش بازی میکرد بعد یهوو همسرم از یچی خوشش اومد کالسکه رو ول کرد اومد پیشم گف نگا اینو جمعیتم بودن دگ اونجا از زن باردار بگیر تااا بچ ۱۰ ساله
کالسکه هم کنار ی قفسه ک میشد زیرچشمی نگاش کرد من هی حواسم بود .بعد ی لحظه انگار یکی گف کالسکه رو ببین
برگشتم دیدم ی خانما داره حرف میزنه کالسکه رو هم هل میده ک راه بیفت😭😭😭😭وای بدو بدو دستم و گذاشتم روش گفتم خانمم گف عه ببخشید میخواستم رد شم فک کردم مال خودمون😭😐من منظورم این نی ک اون خانم شاید دزد بوده خواستم بگم فقط الان تو این شلوغیا خیلی مراقب باشیدددد. مااکثرانویان و نمیبریم مخصوصا جا شلوغ ولی اینسری گفتیم واس اندازه گیری لباس ببریم
حالا جالبیش اینه نویان طفلکم توش ساکت بود بعد کالسکش مدل تخت خوابی بود روش کلی وسیله بود...ینی اون خانم وسیله هارم ندید😐
اینم بگم قیمتای اقابزرگ خوب و منصف بود یجورایی