۱۳ پاسخ

من درمورد اندام خصوصی با حرف این خانم موافقم مثلا حمام رفتن
ولی درمورد بغل وبوس مخالفم بچه نیاز داره والدینش بهش ابرازمحبت کنن

این حرفا رو اصلا جدی نگیر عزیزم
این روزا هر کس و ناکسی تو اینستا برای لایک و ویو هر چیزی و میگن که خیلیاش ببخشید مزخرفه!
مگه میشه شما پسر ۳ سالت و تو آغوشت نگیری و نبوسی!! بله وقتی ۳۰ سالشه مسلما انقدر بوس و بغلش نمی کنی! و واقعا چطور میشه این دو تا مثل هم باهاشون رفتار بشه!!
دخترم به محبت و نوازش پدرش احتیاج داره تا توی دوران بلوغ تشنه محبت جنس مخالفش نشه
و مسلما پدر و مادر میدونن که چطور حد و حدود اینکارو متناسب با سن بچه رعایت کنن

سلام به عنوان کسی که همیشه با مشاور مشورت میکنه میگم اینستاگرام برای ویو خوردن هر چیزی رو خورد مردم میدن

منم دیدم این کلیپو....بنظر من ب هرکی تو گهواره میاد جلو دوربین حرف میزنه نباید گفت مشاوره...مثلا یکی گف بچه هاتونو یسال دیر بفرستید مدرسه کل مامانای گهواره فاز گرفته بودن ک امسال نمیفرستیم مدرسه مشاوره تو اینستا گفته....اصلا معلوم نیس یارو کیه واقعا مشاورس یا نه حرفش میشه سند برا یسریا

کاملا مخالف.اگر رابطه پدر با دختر فاصله داشته باشه کمبود محبت رو بعدها از طریق جنس مخالف تامین میکنه.

اصلا این حرفارو قبول ندارم. همونجور ک بعضی چیزا محدود میشه بیشتر چیزا هم باید دربارش اطلاع داشته باشن . بچهای چشم و گوش بسته الان بیشتر دچار آسیب میشن

وااااای نه مگه میشه ، من و پسرم بیست و چهار ساعت بغل همیم و در حال بوس کردن همدیگه ایم، همش بوس و بغلم میکنه محکما اینقدر فشارم میده میگه عاشقتم و... هنوز تا بزرگ بشن نیاز دارن به آغوش مادرشون

یچیزی گفته ویو بره بالا

دختر من الان دیگه لباسشو مخصوصا شرتشو پیش باباش عوض نمیکنه گفتم عیبه ولی تا دلت بخواد همدیگه رو بغل میکنن بهم ابراز عشق میکنن بوس میکنن همدیگه رو چه اشکالی داره بچه به محبت نیاز داره

خب ببین اینیستا منبع خوبی نیست ولی این و میگم قسمت های خصوصی و لمس نکنید مثل ران ها گردن لب ها بچه ها تحریک میشن
وگرنه بقیش ایراد نداره حموم هم که دیکه با همجنس خودشون با پوشش مثل لباس زیر ...ببریدشون میدونی بچه هایه الان آگاه تر هستن نسبت به ماها

بچه از پدر و مادر محبت عشق نبینه که ضربه روحی میخوره یعنی چی من روزی صدبار پسرمو بغل میکنم میبوسم هر چیزی رو باور نکنین اینا عشق به اولاده که در آینده احساس کمبود محبت نداشته باشن که به هر غریبه ای محتاج شن

من خودم تا شش هفت سالگی با بابام میرفتم حموم کامل یادمه بابام مارو میبرپ استخر بهمون شنا یاد داد بعد حالا یکی از جاش پامیشه میگه بغل نکن 🙄🙄🙄این دیگه خیلی چرت گفته هرکی از جاش بلند میشه میگه من روانشناسم
بخدا پر شده اصن اینستا
حالا اینو میگید خیلی از مامانای گهواره هم همین نظرو دارن که مادر و پسر و پدر دختر نباید باهم حموم برن بغل کنن همدیگه رو و فلان چند وقت پیش دیدم یکی اینجوری میگفت ادم اصن مخش تاب برمیداره واقعا

بله خب مثلا لخت بغل کردن یا قلقلک بدن یا نوازش اندام هاشون. و خیلی چیزای دیگه باید کم بشه . ما همینطور عمل میکنیم ولی به جاش محبت و ارتباط کلامی و روانی پدر و دختر یا مادر و پسر رو بیشتر میکنیم

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
بیایین یه راه حل بدین
پسرم شدید وابسته منه شدید خیلییییی شدید
با هیچ کس نمیموند من یه دکتری جایی برم
با همسرم میمونه با مامانم هم به تازگی میمونه
سرکار میرم یه ده روزی هست پیش همسرم یا مامانم میمونه
می‌خوام بزارمش مهد چنان اسم مهد میاد جیغ و داد می نه پشیمون میشم
اونقدرررررررررررر بردم مهد با خودم تایم بازی بچه ها شعر و آهنگ و رقص هاسون تاب سرسره بازی کردناشونو دیدیم اصلا این بچه به هیچ صراطی مستقیم نیس قبول نمیکنه
دو هفته پیش خیلی منطقی باهاش حرف زدم گفتم باید برم سرکار توهم مثل فلانی دختر خواهرم مهد می‌ره گفتم مثل اون برو منم مثل خاله جون برم سرکار قبول کرد که بره
دختر خواهرم چند ماه ازش بزرگتره دو ساله کامل مهد می‌ره خواهرمم شاغله
خلاصه رفتیم یه مهد خوب دیدیم باهم رفتیم داخل با دوستاش آشنا بشه گفت الا بلا نمیشینیم پاشو بریم خونه هر چی باهاش حرف زده بودم باد هوا بوده
میگم ای خدا چیکار کنم بنظرتون این بچه رو بفرستم مهد راهکار چی دارین؟چه جوری جدا میخواد بشه از من بخدا مغزم هنگ کرده
مامان 😍 eşgim مامان 😍 eşgim ۴ سالگی
سلام خانما ه موضوعی می‌خوام براتون تعریف کنم ببینید حق با کیه اگه واقعاً حق با من نیست دوباره برم و دلجویی کنم اوایل مهر یعنی حدوداً ۳ مهر اینا من و پسرم رفتیم مدرسه جدید چون پسرم نمی‌موند منم می‌نشستم پشت کلاس داخل کلاسشون یه پسری بود که خیلی خیلی شلوغ و بی‌تربیت بود عنی یه چیزی میگم و شما یه چیزی می‌شنوی بیچاره معلم از دستش به ستوه اومده بود بعد چون پسر من تازه رفته بود من به معلم می‌گفتم اینو با یکی دوست بکن که جذب کلاس بشه معلم پیش هر کسی که می‌برد پسر من بشینه اون پسره می‌رفت تو گوش اونی که پیش پسرم نشسته می‌گفت اگه با هاکان دوست بشی دیگه من با تو دوست نمی‌شم و کم کم دیگه اجازه نداد هیچکس با پسر من دوست بشه و پسر منم گریه می‌کرد که این اجازه نمیده من با کسی دوست بشم من رفتم با مهربانی بهش گفتم این کارا رو نکن بزار با هم دوست باشیم براش خوراکی بردم و گفتم ببین اینو هاکان برای تو آورده تا با هم دوست بشین پسره اونقدر بی‌تربیت بود که برگشت به من گفت من احتیاجی به خوراکی شما ندارم کلاً الکی با پسر من لج افتاده بود زم من به آرامی خوراکی رو براش باز کردم و گفتم حالا اینو بخور حالت جا بیاد بعد پسر من که می‌خواست نقاشی بکنه می‌رفت تمام مداد رنگی‌هاشو دونه دونه پرتاب می‌کرد علم از هر طرف کلاس مداد رنگی‌ها رو جمع می‌کرد و می‌آورد ادامه توکامنت