۸ پاسخ

ن بابا وقتی باردار بشی انقدر دوست داری زایمان کنی نمیدونم چطوری همه ترس ها به حال خوب تبدیل میشه وای نگم برات از وقتی که چیزی که ۹ ماه منتظرش بودی با این که از تو با خودت نزدیک تر بود ولی تو بازم نمیتونستی باورش کنی رو روی سینت میزارن داغی وجودش رو حس میکنی نمیتونی حس کنی زیباترین زیباترین حس دنیاست هیچ حسی به قشنگی اون نیست ونخواهد بود بعدش دیگه دردی وجود نداره دنیا میشه اون واون میشه زیباترین مخلوق خدا برای تو

همین امروزم شوهرم دوباره بحث بچه رو وقتی خونه مادر شوهرم بودیم بازی کرد

خدا خودش کمک می‌کنه الان با خودم میگم چقدر اوایل حس بدی می‌گرفتم وقتی راجبش حرف می‌زدیم الان دیگ خودمم دوست دارم

منم میترسم نه فقط از زایمان از همه چیزش دو ساله عروسی کردم از روز اول شوهرم میگه بچه خیلی دوست داره تا یک سال گفتم صبر کن چون درسم میخونم بعد یک سال کم کم آماده شدم اونم نه خیلی اصلا یجوری بودم الان چند ماهی هست که اقدام میکنم تا ببینیم خدا خودش کی میده

همه بکم ترس دارن، بالاخره مادر شدن یکم سختی داره ولی الان اینقدر زایمان ها راحت تر شده مخصوصا طبیعی برات بی حسی میزنن اینقدر استرس نداشته باش

نبابا هرچیزی ب وقت خودش اتفاق بیوفته خدا کمک میکنه انقدرم زود میگذره من بچه ندارم و مثل شما میترسیدم اما الان ن اصلا نمی‌ترسم فقط یکم استرس ترس نداره

خب تو هم بگو بهشون مگه شما میخواید زایمان و بچه داری کنید ؟ ک نظر میدید ؟

طبیعیه منم میترسم تنها نیستی

سوال های مرتبط

مامان مهربد مامان مهربد هفته سی‌وپنجم بارداری