۱۱ پاسخ

عزیزدلم میشه بگی تو بارداری واسه وزن گیری نی نی چی خوردی؟

مبارک باشه قدمش پرخیرو برکت باشه براتون
خسته نباشی

سزارینت اجباری بود؟؟؟
یا رفتی بیمارستان خصوصی؟

بسلامتی عزیزم
مبارکه
ان شاالله نینیتون همیشه سالم و صالح باشه
چند کیلو بود نی نی؟

سزارین اجباری بودی ک مستقیم رفتی عمل ؟!

بعدش استرس زایمان طبیعی تو تن و بدنمه از وقتیک تاریخش بهم گفتند

قسمت سختش برام ۸ ساعت هیچی نخوردن بهد عمل بود

آخیش منو از نگرانی بزرگی نجات دادی منو بخاطر دیابتم می‌خوام هفته آینده زایمان کنم دکتر ها برام زدن ختم بارداری تو رو خدا بگو بچه ات چند کیلو بود من همش میترسم بچه ام نره تو دستگاه

مبارک باشه عزیزم میشه بپرسم کوچولوت چند کیلو بود ؟؟

چیشد ک کیسه ابت پاره شد؟؟

لرز داشتی چکا کردن؟

سوال های مرتبط

مامان مهوا مامان مهوا ۱ ماهگی
پارت دوم زایمان طبیعی
ساعت ۸:۳۰ رسیدیم بیمارستان در انقباضم کم بود و چون کیسه آبدشتی پیدا کرده بود آمپول فشار گرفتم، اینو بگم که هم مامان همراه داشتم هم از قبل درخواست بی‌دردی کرده بودم که توی این بیمارستان فقط بی‌حسی از طریق وریدی تزریق می‌شد و هم خواهرم کنارم بود که توی دردها نقاط فشاری رو برام ماساژ می‌داد که خیلی تاثیرگذار بود ماساژ لغات فشاری و تنفس، ماما همراه خیلی کار خاصی نکرد فقط تنفس‌ها رو یادآوری می‌کرد و ورزش‌ها رو ادآوری می‌کرد در واقع اصل کار خواهرم انجام داد که برام ماساژ می‌داد تا ساعت ۱۱:۳۰ که رسیدم به ۵ سانت اولین بار که معاینه شدم دو و نیم سانت بودم از هشت و نیم تا ۱۱ و نیم طول کشید که برسم به ۵ سانت از ۵ سانت سرم بی‌دردی رو برام شروع کردم خیلی بی درد هم نبود درد و انقباض بود اما قابل کنترل با تنفس بود و رفته رفته بیشترش می‌کردم که تقریباً توی ۸ سال یا ۹ سانت کلاً درآوردم بی‌حسی رو چون حالت خواب آلودگی می‌داد و دیگه مانع از انجام ورزش می‌شد، از ساعت ۸:۳۰ تا یک و نیم که از تقریباً به ۸ سانت برسم قابل تحمل بود نمره از ۱۰ تا ۵ میدم البته با این شرایطی که گفتم
مامان نورا مامان نورا ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی قسمت اول
سلام من میخوام براتون تجربه زایمان اولم رو تعریف کنم البته مربوط به هفت سال پیشه .تو این روزای آخر یک یادآوری برای خودم هم بشه😁
روزهای اخر هفته 38، چند روزی بود که هر شب با شوهرم برای پیاده روی به سطح شهر میرفتیم، اون شب رفته بودیم خیابان امامت یه چند دقیقه ای که راه رفتیم احساس درد پریودی بهم دست داد ولی زود تموم شد ، توی اون پیادروی سه چهار بار همین درد اومد سراغم و رفت، چون خیلی دردناک نبود بهش توجه نکردم ، شب اومدیم خونه و خوابیدم از فرداش انقباضاتم شروع شد ، درد داشتم، و حالت تهوع خفن ، نمیتونستم چیزی بخورم، چون تجربه اولم بود سریع رفتیم بیمارستان معاینه شدم و گفتن هنوز یک سانت😐
و بستری نکردن ، برگشتیم خونه من از شدت درد داشتم میمردم ،غذا هم که نمیتونستم بخورم تا شب صبر کردم و دوباره با شوهر و مامانم و جاریم رفتیم زایشگاه دوباره معاینه شدم این دفعه 2الی 3 سانت، همش میگفتم خدایا پس چرا دروغ گفتن تو کلاس زایمان ، میگفتن تا چهارسانت درد نداره ولی من تحملش برام خیلی سخت بود، دوباره دست از پا دراز تر برگشتیم خونه