پارسال این موقع همین لحظه سوار ماشین بودم و از پارکینگ اومدیم بیرون که بریم برای بیمارستان به شوهرم گفتم عکس بگیر که یادگاری بمونه
درد داشتم مرغ و ماهی هامو پاک کردم وسیله میوه و همه چیز برداشتم برای بیمارستان
بعد رفتم قسمت زایمان بیمارستان خانواده اما نمیدونستم یعنی مطمئن نبودم که امشب زایمان میکنم دیگه گفت لباساتو در بیار رفتم زایشگاه و ساعت 4 ساعت 6 یهم اپیدورال زدند و ساعت 8 مرسانای من به دنیا اومد بچم گریه نکرد و من اوار رو سرم خراب شد فک کردم دور از جونش ...... و یهو گریه افتاد میگن بچه هایی که گریه نمیکنند تو شکم مادر بیدارن البته شنیدم
و اما خدا یهترین هدیه رو به من داد و من روزی هزار بار خدا روشکر میکنم که من رو لایق مادر شدن دونست
و از خدا میخوام هرکسی که بچه میخواد طعم شیرین مادر شدن رو بچشه و به حق همین روزا دامنش سبز بشه

تصویر
۹ پاسخ

انشالا همون که داده خودش نگه دار همه بچه ها باشه 🌱
تولدش مبارک 😍

چقدر قشنگ خدابرات نگهش داره

مبارکه عزیزم❤️❤️❤️

الان همه ی زندگیم
همه ی دار و ندارم خوابیده
صبح ساعت 8 به دنیا میاد و دنیای منو صورتی میکنه

تصویر

ای جانم خیلی لحظه قشنگیه خیلی خیلی

عزیزم تولد پسرمنم هست🙏🥰😘مبارک باشه

تولدش مبارک😍💕

چقدر خووووب
پارسال همین موقه قدم نو رسیده مبارک بهت میگفتن
ولی الان اینو بهت میگن
تولدش مبارک عزیزم
داغشو نبینی الهی

تولدش مبارک خداحفظش کنه عزیزم😍

مقالات مرتبط

تفاوت شیر خشک با شیر مادر
8 تفاوت شیر مادر با شیر خشک که نمیدانید!
از کجا بفهمیم که مقدار شیر مادر برای تغذیه نوزاد کافی است؟
از کجا بفهمیم که مقدار شیر مادر برای تغذیه نوزاد کافی است؟
کودکان سندرم داون
سندرم داون از چند ماهگی قابل تشخیص است؟علائم و مشکلات آن
شیر دادن به نوزاد، آموزش روش صحیح شیر دادن به بچه
شیر دادن به نوزاد، آموزش روش صحیح شیر دادن به بچه

سوال های مرتبط

مامان محمد یاسین مامان محمد یاسین ۱۷ ماهگی
سلام خانمها میخوام خاطره شیرین زایمانم براتون تعریف کنم پارسال همین موقع بوددکه من یه روز جلوتر رفتن بیمارستان برا تشکیل پرونده که به فرداش زایمان کنم کلی استرس داشتم اما درکنارش خیییلی هم دوق و شوق داشتم برا دیدن روی پسرم امیداورم که ان شاالله همه اونایی که آرزو مادر شدن دارن هر چی زودتر به آرزوشون برسن و ماهم که مادر شدیم خدا برامون بچه هامون و نگه داره خلاصه بعد از ده‌سال خدا به منم هدیه ای باارزش داد که خییلی ممنونم از خدا جونم قربونش برم البته بگم دومین بار من مادر شدم خداروشاکرم برا وجود دختر نازم خدا خییلی بهم لطف کرد که دوتا گل بهم داد خو تا این جا بماند من ساعت شیش صبح رفتم بیمارستان و ساعت دوازده بلاخره سزارین شدم همه اومدن بیمارستان از عمه و عمو کل فامیل براتون بگم خییلی خوش حال بودن اینم از خاطره زایملن من ببخشید طولانی شد خواهرا
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان روژان مامان روژان ۱ سالگی
خداروشکر میکنم که خدا فرشته ای به اسم روژان بهم داده امروز تولد روژان بود یاد تک تک لحظه هایی که توی بیمارستان بودم افتادم واقعا دلم برای اون روز تنگ شد گرچه سخت ولی شیرین واسه لحظه ای که روژان گذاشتن روی سینم گریه میکرد بهم نگاه میکرد با گریه فقط میگفتم خدایا شکرت چه لحظه قشنگی بود 😍از خدا بزرگ شدن و موفقیت دخترم و همه بچه های دنیا رو میخوام امیدوارم بهترین روز های زندگیم رو دخترم داشته باشه امیدوارم من و پدرش بهترین هارو براش فراهم کنیم ❤️ تولد مبارک عشق مادر🥳🥳🥳🥳🥳
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان شاهرخ مامان شاهرخ ۱۲ ماهگی
امروز پسرم یک ساله شد ❤️
سالگرد مادر شدنم❤️
اما نتونستم ببرم واکسنش رو بزنم چون اسهال بود گفتن بزارم برای هفته بعد
تولدت مبارک قلبم ❤️ درسته که ساعت های قبل از به دنیا بیای برای من پر از درد بود اما تو بهترین هدیه زندگیم بودی و هستی که از خدا گرفتم ❤️
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان Javad❤️🤰 مامان Javad❤️🤰 ۱۴ ماهگی
پا شدم برم نمازم بخونم همزمانی که من رفتم دستشویی تا وضو بگیرم پسرمم بیدار شد و گریه ...🥴 منم سریع نمازم خوندم و اومدم شیرش دادم
هر لحظه مادر شدن پر از چالش های ناگهانیه🥲 کاش مادر های خوبی برا بچه هامون باشیم و اونا رو به خدا برسونیم 🥲
مامان محمد جواد مامان محمد جواد ۱۲ ماهگی
چه زود 365 رو گذشت 😍 وقتی پسرم رو میبینم باور نمیکنم من به دنیا آوردمش چقدر شیرین و خواستنیه
پارسال این موقع هنوز تو شکمم بود قرار بود فردا صبح برم بیمارستان و بستری بشم خیلی استرس داشتم
یعنی لحظه به لحظه رو یادمه چقدر درد کشیدم ولی بعد تولدش تو همون بغل اول گفتم ارزش همه سختی هارو داشتی 😍 ان شاء الله خدا حفظشون کنه کسایی که بچه می‌خوان دامنشون سبز بشه
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان آقا کارن💙🧿 مامان آقا کارن💙🧿 ۱۴ ماهگی
پارسال این موقع من فرشته ی کوچولوم رو داشتم تو بغلم ناز میکردم. و از داشتنش به خودم میبالیدم😍🥺. یادمه این ساعت ها با خودم میگفتم خدایا چطور شد؟ چطور منم تونستم مادر بشم🥲. خدایا ممنونم که ب منم نگاه کردی منو لایق مادر بودن دونستی🥺. و اقا کارن ما هی توی بغلم وول میخورد من بیشتر از بیشتر عاشق و دیونش میشدم🥺.
کارن کوچولپی ما ساعت 9 و 45 دیقه صبح روز یکشنبه 1402 به دنیا اومد😍. میخوام بگم خیلی زود گذشت. سخت بود اما شیرین😘.
فرشته کوچولوی من حالا برای خودش مردی شده😊. وقتی که راه میره من با هر قدمش دلم ضعف میره براش🥺🤤
عمر مادر نفس های من. تموم زندگیم تولدت هزاااران بار مبــــــــــــــــارک❤😍
از خدا میخوام عاقبت بخیر بشی و به تموم ارزوهای قشنگت برسی😊❤

بمونه ب یادگاری از اولین تولد اقا کارن
ساعت ثبت: 12:۵٠
روز دوشنبه 1403 🙃
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان سوگند و حسین🥰 مامان سوگند و حسین🥰 ۱۴ ماهگی
مهر ماه پارسال بود همین ساعت حسینم به دنیا اومد خدایا شکرت برای لحظه لحظه زندگیم منو لایق مادر شدن دونستی بزرگترین آرزوی من خوشبختی و عاقبت بخیری بچه هامه بماند ب یادگار تولد گل پسریم ۱۴۰۲/۷/۴
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان مهراد مامان مهراد ۱۵ ماهگی
پارسال این موقع من بیمارستان بودم درد داشتم از ساعت ۱۰ صب ک امپول فشار زدن دردم شروع شد ساعت ۱و۲۰ ظهر زایمان کردم و پسر کوچولوم دنیا اومد و امروز پسرم ۱ ساله شد و من خوشحال ترینم 😍😍😍🥺
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان معجزه ها🍼🍼 مامان معجزه ها🍼🍼 ۱ سالگی
۲۵فروردین برای من یعنی روزی که خدا بهم معجزه شو نشون داد.۲۵فروردین .یعنی من باور کردم خدا خیلی بزرگه خییییلی دوستمون داره فقط کافیه با تمام وجود ازته دل بهش ایمان بیاریم ..من توی این روز مادر شدم 😍مااااادر💕چه کلمه قشنگی..خدایا هزاااران بار شکرت ❤️❤️❤️❤️🍼🍼تولد دوقلوهای قشنگم مبارک💞💞🥳🥳💙💙👏👏💐💐این عکس یادگاری روزیه که تازه از بیمارستان اومده بودیم خونه بعد از دو هفته 🫂🍼🍼😍
مشاهده ۱۶ پاسخ دیگر
مامان نگار و نسیما مامان نگار و نسیما ۱ سالگی
یه تجریه عمل تنگی مجرای اشکی دخترم روز 20اسفند مجرای اشکی چشم راستشو تو بیمارستان مرتاض میل زد از دو شب تا 9صبح که برای عملش بردنش اتاق عمل چیزی نخورد و ساعت 11 بیرون آوردنش گفتن به هوش اومده و دوباره خواب رفته تا ساعت 1 خواب بود و به آرومی بیدار شد ترسی که من داشتم از بیقراری برای شیر نخوردن قبل از عمل بود که خدا رو شکر آروم بود و گریه و اذیت نکرد.
مشاهده ۱۰ پاسخ دیگر
مامان آیهان💙🫀 مامان آیهان💙🫀 ۱۵ ماهگی
آیهان قشنگم پسرکوچولوی مامان تولدت مبارک ♥️ چه خوب که به دنیا اومدی ودنیای من شدی 🥹سال گذشته همین ساعت 21:10 خدا به من یه فرشته کوچولو هدیه داد 😍با اینکه روزای سختی رو پشت سر گذاشتم و پراز چالش و استرس بودم ولی دنیای من با اومدن وروجک کوچولو زیباتر شد من بابت این لطف هزاران بار خداروشکر میکنم که منو لایق مادرشدن دونسته🥰 پسرقشنگم برات بهترینا از خدا میخوام ازخدای مهربون میخوام که همیشه مراقب تو و دادش قشنگت باشه 😘😘 فراموش نکن که مامان عاشقانه♥️♥️🧿🧿 بماند یادگاری:اولین تولد جوجه ی مامان:1403/5/27
مشاهده ۷ پاسخ دیگر
مامان نی نی مامان نی نی ۱۴ ماهگی
سلام ، خانما من یه سوال دارم ،کسی بوده بچه ش تو بیمارستان شیر کسی دیگه رو خورده باشه ؟ من بچه م زمان تولد بستری بود و برای یک ساعت بیرون رفته بودم و به بچه ی من شیر از یه مادر دیگه دادن , و یکبار دیگه هم شب بازم این کارو کردن که من دیگه اعتراض کردم که شده بچه شیرخشک بخوره ولی شیر کسی رو ندین بهش ، ولی خب پرستارا اصلا شیرخشک رو قبول نکردن از اون موقع خیلی می ترسم و استرس دارم که خدایی نکرده یکی از مادرا مریضی خاصی نداشته باشه واقعا دارم دیوونه میشم
مشاهده ۹ پاسخ دیگر
مامان 🎀نیهان خانوم🐣👧🏻🩷🧸 مامان 🎀نیهان خانوم🐣👧🏻🩷🧸 ۱۵ ماهگی
بلاخره نیهان منم یکساله شد🥹♥️🎈وای پارسال این موقع چهار سانت بودم که ماما همراه ام اومد تا دو طول کشید ساعت دو صدای فرشته قشنگ ام به گوشم خورد و برای اولین بار طعم مادر شدن و چشیدم 🥳🥲
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نیکان مامان نیکان ۱ سالگی
دقیقا یکسال پیش همچین شبی دردهای من شروع شده بود و میدونستم تا فرداش پسرم به دنیا میاد. طبق تجربه ای که از زایمان اولم داشتم این بار زود نرفتم بیمارستان، تا صبح ذره ذره درد بردم و تحمل کردم تا کامل آماده زایمان بشم و به تاریخ ۲۲'۲ با درد زیاد، همراه با استرسی که سعی میکردم کنترلش کنم رفتم بیمارستان، ساعت ۱۱:۳۰ صبح بعد از کلی فشار و درد پسر نازم به دنیا اومد؛ بماند که چه بلاهایی سرمون اومد ولی خدا رحم کرد و بچم رو بهم بخشید.
خداروشکر میکنم بابت داشتن گل پسرهای نازم و حس دوباره مادرشدن.
نیکان کوچولوی من تولدت مبارک ♥️💝🌱





بماند به یادگار از تولد ۱۱ سالگی یزدان جونم
و تولد ۱ سالگی نیکان جونم، نفس های زندگیم
🌿😍🥰🧒👦👨‍👩‍👦‍👦
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 مامان 𝕾𝖍𝖆𝖍𝖆𝖓 ۱ سالگی
روزی که متوجه شدم قراره هفته ی اول اردیبهشت بدنیا بیای دغدغه ام شده بود اینکه طُ ۲ اردیبهشت بدنیا بیای اما از جایی که وضعیت جسمانیم طوری بود که باید بیمارستان دولتی رو انتخاب کنم یه چیز محال بود😊
حالا خواست خدا 😍 همون شب فشارم بالا بره و شب عید ساعت ۱۲ شب بدنیا بیای به تاریخ ۲/۲/۲ ساعت ۰۰:۰۰❤️
جان من عمر من ❤️
اومدنت تلنگری برای من بود
منی که قدر لحظات رو نمیدونستم ، اگر شب ناخودآگاه از خواب بیدار میشدم تا یک هفته میگرنم عود میکرد، منی که تنوع غذایی بالایی داشت، منی که خواه یا ناخواه هر روز برای کلاس ترنم باید کل روز رو بیرون از خونه سپری میکردم و یک ثانیه ترنم رو به حال خودش رها نمی‌کرد صبح با سلام و صلوات ترنم رو بیدار میکردم و صورتشو با گلاب میشستم ، منی که در خودش گم شده بود و قدر تمام نعمت های که روزمره براش تکرار میشد رو نمی‌دونست

اما حضور طُ باعث شد باز به خودم افتخار کنم که چقدر میتونه قوی و صبور باشم
میتونم بخاطر وجود طُ ۹ ماه تمام فقط دو نوع غذا بخورم که نکنه خدای ناکرده آلرژی تو عود کنه
عشق تو باعث شد شبا تا صبح بیدار باشم تا رفلاکست اذیتت نکنه بدون اینکه صبح خبری از میگرن باشه
چقدر مبارک بود حضورت برای ترنمی که هر ثانیه اش در کنار من بود اما الان مثل یه مادر از طُ پرستاری میکنه
حضورت چقدر یمن و برکت داشت🌿
با تمام سختی های که شاید فقط خانواده ام که لحظه به لحظه ی اون رو در کنار بودم باهام گریه کردند ،خندیدن، شکر کردن و......گذشت
شاید قبل از این میگفتم معجزه هست اما نه برای من ....اما بزرگترین معجزه رو من با دلی شکسته از خدا دیدم و هر ثانیه بابتش خدا روشکر میکنم و ناخودآگاه تمام صورتم خیس میشه
چقدر مورد عنایتش قرار گرفتم😔
مشاهده ۷ پاسخ دیگر