۳ پاسخ

قبول باشه ان شاءالله عزیزم. خدا دامن همه ی چشم انتظارها رو سبز کنه.

قبول باشه

سلام ببخشید کدوم بیمارستان زایمان کردین شما؟

سوال های مرتبط

مامان زهرا مامان زهرا ۸ ماهگی
پارسال این موقه هابود که درد پریودی و همه علائمشو داشتم ولی نمیشدم .هر چقدرم پیاده روی دسته میرفتم تا باز بشه فایده نداشت.تااینکه بی بی چک زدم و باورم نمیشد ۲ تا هاله بیفته و منم مادر شدم.خیلی حس عجیبی داشتم اول زنگ زدم مامانم گه اونم اصلا باورش نمیشد گفت تا ازمایش ندی باورم نمیشه .فرداش رفتم آزمایش دادم و بعلههه بتام ۵۰۰ اینا بود کمردرد داشتم و به قول معروف چشمام دو دو میزد که یعضیا که خیلی تیز بودن متوجه شدن خبرایی هست ولی همه رو انکار میکردم تا صدای قلبش رو بشنوم.کلی چشم به هم زدم تا روز سونو قلب برسه وقتی صدای قلبشو شنیدم انگار یه جون دیگه ای گرفتم هم ترس بود هم شور واشتیاق مادرشدن .انگار مسولیت و بار سنگینی رو دوشم قرار گرفته .امسال دخترمو از امام حسین دارم چون بارداریم خیلی سخت بود و مدام میگفتن زایمان زودرس و ....خدا و امام حسین یادمه با دل شسکته رفتم مشکی پوش های روضه خونه مادرمو زدم چون صاحب خونه هم جوابمون کرده بود .من با یه بچه تو شکم تا خونه مادرم تو اسنپ درحالی که صدای مداحی تو گوشم میپچید بی اختیار گریه میکردم انقدر دلم از صاحب خونه شکسته بود که گریه آرومم تبدیل به هق هق شد .اونجا بود که تو مشکی پوش های خونه مادرم از خود اقا خواستم راه نجاتی باز کنه.و الحمدلله یکی دوماه بعدش یه خونه گرفتیم که درسته کوچیکه ولی صاحبش مشکل مالی پیدا کرده بود و خونه رو چکی فروخت . و من و شوهرم که هیچ پولی نداشتیم با کمک ها و وام ها و کمک خود امام حسین خونه دارشدیم .
هر چی داریم از امام حسین (ع)
مامان زینب سادات مامان زینب سادات ۸ ماهگی
سلام مامان جونیا خوبید؟

من اومدم دوباره با یه عالمه حرف و یه دل پر از غم این مدت گفتم نیام که مامانا استرس نگیرن یا ناراحت نشن الآن اومدم دیدم خداروشکر اکثرا زایمان کردن
پارسال مراسم شیرخوارگان که بود من باردار بودم هنوز شکمم خیلی واضح نشده بود هر کجا میرفتم دوستام برام جا باز میکردن و میگفتن تکیه بده و اینا خیلی همه ذوق داشتن دوستمم میگفت سال دیگه مراسم شیرخوارگان دختر تو رو میفرستیم بالا برای مراسم خلاصه اینکه توی مراسم پارسال اینقدر خوشحال بودم که سر از پا نمیشناختم با خودم میگفتم یعنی میشه منم سال دیگه لباس علی اصغر کوچولو تن دخترم کنم و ببرمش مراسم و ذوقشو کنم؟چندین سال بود که فقط ذوق بچه های مردم رو داشتم ازشون عکس میگرفتم و ذوق میکردم پارسال ولی یه حس و حال و هوای دیگه داشتم با خودم میگفتم منم امسال نی نی دارم فقط هنوز توی دلم هست و ان شاالله سال دیگه تو بغلمه خیلی آرزو ها واسش داشتم یه دست لباس علی اصغر خوشگلللل کنار گذاشته بودم برای امسالش
امسال واقعا مراسم شیرخوارگان خیلی خیلی متفاوت از سال های دیگه بود برام جوری که از ته ته قلبم حضرت رباب رو درک کردم توی عمرم درک نکرده بودم
امروز توی یه مراسم روضه بودم از هرکسی که میخوندن برای من داغ داشت از علی اصغر کوچولو میخوندن دختر منم کوچولو بود از حضرت رقیه میخوندن بچه ی منم دختر بود از حضرت زینب میخوندن اسم دختر منم زینب بود از رباب میخوندن دلم آتیش میگرفت یعنی امسال محرم برای من خود خود صحرای کربلا شده خیلی خیلی سخته یه جوری سخته که اصلا نمیشه تجسمش کرد الآن تازه دارم میفهمم کربلا چی کشیدن خدایی چی کشیدن😭
خدا به همه ی ما داغ دیده ها صبر زینبی بده😔
تورو خدا توی این شبهاخیلی برای دلم دعا کنید🥹