سلام مامانی عزیز .شبتون به خیر .من یک سوالی داشتم من بچم دو ماه دوازده روزشه بعد من کلا ۴.۵ ماهه آخر بارداریمو خونه ی مادرم بودم که همه جوره حواسش بهم بود بعد از زمانیم که زایمان کردم تا به امروز مامانمو آوردم پیش خودم با این که مادرشوهرم طبقه پایین ما زندگی میکنن ولی دست به کمکم به اون صورت نیس منم انتظاری ندارم ازش مثلا هر روز دو سه بار میاد پیشم ولی در هر حد چند دقیقه بعد میره بعد من خیلی میترسم مامانم از پیشم بره نمیدونم چه جوری اداره کنم زندگیمو همسرم که فعلا مسافرته بیاد هم دو شیفته سرکاره .مثلا مامانم جمعه کلا نبود یعنی نابود شدم گلوم از شدت تشنگی میسوخت پسرم نمیذاشت یک دقیقه پاشم همش دلش میخواس روی پام تکونش بدم حتی نمیزاشت عوضش کنم .با این که وقتی مامانم پیشمه همه ی کارای بچم خودم میکنم مامانم فقط آشپزی میکنه و بچم وقتی خوابه میزاره روی پاش که بیدار نشه و من راحت میخوابم

فقط به گهواره عادتش بده

خب عزیزم مامانت رو پا عادتش داده گهواره بگیر براش حداقل نگرانم نباش از پسش برمیای

با این که روزه جمعه غذا آماده توی یخچال بود باید فقط گرمش میکردم نتونستم و کلا یک ۱۲ ساعت گرسنه بودم با این که شیر میدم به بچم مادرشوهرمم کلا یک بار اومد چند دقیقه علیرضا رو گرف بعد بهم دادو رفت .به همسرم گفتم .گف به مادرم میگم بیشتر هواتو داشته باشه و میگه خودتو بزن به پررویی به مادرم بگو کمکت کنه و حواسش به خوردو خوراکت باشه
ولی من بازم باش راحت نیستم

بزارش تو گهواره وقتی خوابه از رو پا بزارید زمین عادت ب زمین کنه