۸ پاسخ

خودم پاکدشت و بیمارستان مفتح ورامین رفتم

واقعااااا خدا خیرشان نده
خیلی سختی کشیدی عزیزم💔
کدوم شهری؟ بیمارستان دولتی رفتی؟

بعد به دنیا اومدن تا پنج شش ساعت خوب بود راحت بودم بی حس بودم الان که امروز هشت روزش شده بازم از درد سینه وجای بخیه درد دارم اینم ابود تجربه من

و منم دیدم نمیشه داد بیداد. میکردم که دیگه ماینه نکنید یکی از اون ورمیگفت میخواد سند وصل کنه گفتم مگه این طوریه گفت پس چطوره گفتم داری ماینه میکنی ولم کن ورفتن خلاصه ساعت یک ربع به 12شب بود که آخر منو بردن اتاق عمل و دخترم بدنیا اومد اونم آخرش مای دورشو خوردبود خدا خیرشون نده

بعدش هرجور بود مندم دیگه همون جا از ترس که شاید زایمان کنم تورا که شد 11خوردی شب بازم خبری نشد دوباره ماینه دیدن رحم خیلی باد کرده خون ریزی که یک دفعه گفتن فایده نداره سرش نمیاد تولگن وگفتن عمل کنیم بازم سه تا پرستار اومدن که نه طبیعی بیاره ما بیکار نیستیم نصف شب بریم اتاق عمل دوساعت بمونیم التماس میکردم میگفتن میخواستی نمی اومدی به ماچه

بازم سره بچه درست نمیشد خلاصه شد ساعت 11شب بازم خبری نشد جوری بود که خودم تنها بودم میگفتم بگیرم شکم پاره کنم که شاید اینا منو عمل کند نمیشه دیگه هرچه هم میگفتم فایده نداشت که حرف خودشون بود بازم فقط دست میکردن داخل بدنم ناگفته نماند ساعت پنج شش بعد ظهر بود که اون موقع میخواستن منو بفرستین بیمارستان دیگه که ما نخ برای عمل نداریم یک مریض دیگه هم بود منم تواون وضعیت چکار کنم خدا شوهرم مامانم زن داداشم باهاشون دعواکردن که الان میگی چرا از صبح نگفتی که شرایط نداری می‌گفت اگه مشکل پیش بیاد خودتون مقصیرین چون ما نخ نداریم اون موقع بود که میگفتم خدا گو خوردم چرا این جا اومدم

آخیی عزیزم 🥲🥲
خب بعدش

تا ساعت 4پیاده روی بازم سر بچه نمی اومد تولکن جوری بود که زمین زمان چنگ میناختم ولی رو ی چهار پنج سانت بودم میگفتم خدا منو بکش راحتم کن بازم پیاده روی تو آفتاب تا ساعت 7اینا بود که منو بردن بخش ودو باره تمام ورزش های که برای لگن بود انجام دادم رسیدم به 9سانت وبازم سر بچه نمی‌رفت تولگن میگفتم منو عمل کنید فوش میدادن گریه میکردم هرده دقیقه یکی شون می اومد دستاشونو تا مچ داخل بدنم میکردم رحم باد کرده بود خون ریزی شدید

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام روزهای ابتدایی تولد