۱۱ پاسخ

انشالله که زایمون راحتی داشته باشی و به زودی نی نیت بغل بگیری.

استرس واسه چی عزیزم شما که وقت زایمانته حالا یه روز اینور اونور بشه چرا خودتو اذیت میکنی .بسلامتی به دنیا بیاد ایشالا

وای حق داری من بجات استرسی شدم... یاد شب زایمانم میفتم البته طبیعی بودم خیلی سخت بود

عزیزم نگران نباش خدا کمک میکنه و این روزا هم میگذره من که رفتم برای سزارین ستاره بچم ۱سال و۲ماهش بود تازه کلی مشکلات دیگه هم داشتم حالا شما باز خوبه بچت بزرگتره. انشااله راحت برات بگذره

عزیزم انشالله بسلامتی نی نی تو بغل کنی من این حس ها رو داشتم همش هم بخاطر این بود که میخاستم بچمو ول کنم برم.. ـتا وقتی از بیمارستان مرخص شدم نیومدم خونه اروم نشدم🥺

اصلا استرس به خودت راه نده تو ک یکبار تجربه شو داری از پسش برمیای مادرِ قوی😍😍😍😍

الهی به سلامتی زایمان میکنی عزیزم نگران نباش
چرا دوشب نباشی؟ سزارین یه شب بستری داره دیگه

سلام عزیزم.انشالله به سلامت زایمان میکنی و با نی نی سالم میاین خونه

از ته قلبم برات ارزوی سلامتی میکنم
خدا یه قرزند سالم و اروم بی دغدغه تو آغوشت بزاره
فاطمه زهرا پشت و پناهت خواهر عزیز❤️

انشالا بحق خدای بزرگ بسلامتی خوشی بچتون بدنیا میاد وبه خوشی میرین خونه

ان شا الله ب سلامتی بری زایملن کنی و برگردی چند هفته ای الان

سوال های مرتبط

مامان بردیا جانم مامان بردیا جانم ۲ سالگی
خانوما یه کمک می‌خوام ازتون. لطفاً اگر کسی می‌دونه یا شرایط من و داشته جواب بده
پسرم 28هفته دنیا اومد و شبا خیلی نق نق میکرد دکتری که تحت نظرش بود پسرم گفت یه روسری یا شال یا چادری چیزی که بو‌خودت و بده کنارش بزار یا زیر سرش بزار بلاخره کنارش بزار که وقتی بیدار میشه حس آرامش بگیره و نترسه و بخوابه
منم همین کارو کردم و پسرم عادت کرد بهش جوری که دیگ بزرگتر که شد باید یه قسمت از اون چادری که پیشش بود باید دهنش میزاشت و مک‌میزد و می‌خوابید تااینک الان یک سال و نه ماهش شده
خیلی خیلی وابسته این چادره از یه ورم مدام تو طول روز بغلشه ودهنشه و واقعا هر روز یا یه روز درمیون باید بشورم چون بو‌میگیره دلم خون میشه تا تایمی که میشورم
شوهرم گفت بااین مریض میشه و واقعا هم میترسم مریض بشه اینقدر تو دهنشه بو‌میگیره
موندم چجوری بگیرم ازش
الان بردم قایم کردم اینقدر گریه کرد که ترسیدم خیلی تا آوردم بغلش گرفت و یه گوشش و دهنش گذاشت و خوابید
اگر کسی در مورد همچین چیزی تجربه ای داره بهم بگه چجوری کم کم ازش بگیرم
مامان حلماسادات🌱 مامان حلماسادات🌱 ۲ سالگی
اینم تجربه خودم ، واسه مامانایی که میخوان کوچولوشونو از شیر بگیرن 👇😉

الان که اینو مینویسم یک ماه و خورده ای میگذره از وقتی که دختری رو از شیر گرفتم 🙂
دختر من از همون اول خیلی وابسته به شیر خودم بود و همش بهم چسبیده بود😶با اینکه یه سالش شده بود مثل یه بچه دوماهه شیر میخورد😮‍💨
خوابیدنش هم فقط با شیر بود بماند که در طول شب هم واسه شیر چند بار بیدار میشد
خلاصه یه دنیای وحشتناک داشتیم🤦‍♀️
از یه تایمی دیدم نمیشه اینطوری ادامه داد🤨
✅️شروع کردم در طول روز خوردنی هایی که دوس داشت رو به جای شیر بهش دادم مثلا اگه در طول روز ۶ بار شیر میخورد ۳بار رو با خوراکی و بازی راضی اش میکردم ۳ بار هم بهش شیر میدادم 😉
کم کم عادت کرد طوری که وعده های شیرش شده بود ۳ بار در روز
✅️بعد از اون شب ها تایم بیشتری بازی میکردیم و حسابی خسته میشد بعد سعی میکردم با لالایی و قصه و تاب دادن روی پام خوابش کنم
یه شبایی موفق میشدم یه شبایی هم ناچار میشدم بهش شیر بدم ، پروسه سختی بود اما بعد دوهفته یاد گرفت بدون شیر بخوابه
❗️اگرم در طول شب بیدار میشد شیر نمیدادم یا تابش میدادم بخوابه یا یکم آب بهش میدادم
✅️اینا تقریبا یک ماه و خورده ای زمان برد اما ارزشش رو داشت چون دخترم خوابش با کیفیت و یکسره شد و یادگرفت بدون شیر بخوابه و در طول روز هم فقط شاید یه بار شیر میخورد
بعد از اون هم بهش گفتم "می می زخم شده و شماهم دیگه بزرگ شدی فقط باید به به بخوری دیگه می می نداریم😁" و کلا شیر دهی رو قطع کردم و تماام🖐
تو این پروسه دخترم اذیت نشد ضربه روحی نخورد بیقراری عجیبی نکرد و خیلی ازش راضی بودم👌