خانوما خیلی خسته شدم بچم دیشب ۲ خوابید ۴ بیدار شد یعنی شوهرم اصلا یه تکون به خودش نداد الکی کارشو بهونه کرد و جالب اینجاست که صبح سرکار نرفت
خودم از ۴ با بچه بغل اخه خیلی گریه میکنه نفخ داره رفتم شیر درست کردم بعد اروغ که ننمیزنه ۲۰ دقیقه ماساژ بعد رفتم شیشخ رو شستم بعد مای بیبی شو عوضکردم و این کارا تا خوده ساعت ۱۰ ادامه داشت دیگه عصبانی شدمو بچه رو پرت کردم تو بغل شوهرم . بعد دلم طاقت نیوردو قطره دلیمیتکون دادم و خلاصه ساعت ۱۱ و ۱۲ بیدار شد و بعد دوباره نخوابید چقد من بدبختم و شوهرمم خوابید من بچه رو دوباره نگه داستم و وقتی گریه میکنه میگه پسونک بده گشنشه خراب کاری نکرره دلم میخواد خفش کنم . بچه هااا صبح ساعت ۹ دیگه از ته ته قلبم یکیو نفرین کردم..... اخه دم از خدا میزنه ولی نمیدونه خدا چندتاست چون منی که خدایی هستم رفتارمم باید خدا پسند باشه
دلم برای خودم میسوزه که چقد شوهر مامانی بچه ننه ایی دارم
دلم میخواد دور شم از همه دیشب خواب ردیدم خودکشی کردم خیلی فشار رومه خیلی

۱۲ پاسخ

غصه نخور همشون سر و ته یه کرباس هستن
تازه چیزی هم بگی میگن مگه تنها تو این کار رو انجام میدی بقیه رو ببین😬

سلام عزیزم بچه کوچیک اذیت میکنه بالاخره
هممون این روزا رو میگذرونیم فقط مادره که دلسوز بچشه خودتو ناراحت نکن عزیزم به فکر بچت باش اون که گناهی نکرده نفخ داره بچم که نمیخوابه .پسر منم اینجوریه خیلی خسته میشم ولی چاره نیست بالاخره روزای سخت میگذره امیدت به خدا باشه😘😘😘😘😘

عزیزم این روزای سخت میگذره

چشم اما واقعا از خستگی ادم خوابش نمیبره که

درکت میکنم عسلم منم مثل تو تازه مامان شدم
و پسرم شب تا صب بیداره ،همسرمم میخابه و من خودمم اصلا بچه رو اون تایم ب همسرم اعتماد ندارم بدم چون می‌دونم روزا خیلی خسته میشه و شبا هوشیاریش کمه
ت تنها کاری ک باید بکنی اینکه روزا هر وقت نی نی خوابید خودتم بخوابی ،کارارو شبم میشه انجام داد ولی در عوض خودت آخر شبا انرژی بیشتری داری

صدای سشوار ضبط کن براش بذار

منم روزای بدتر از این داشتم سختیش نهایتا تا ۴ ماهه گریپ میکسچرشو هر ۶ ساعت ۱ سی سی بده حتما

عزیزم ماه اول بچه داری واقعااااا سخته
حق داری واقعا
حالا منک شبا بازم کسی بود کمکم کنه بازم بهم سخت گذشت
خواهشاً جوش نزن چون شیر میدی اون بچه هم مریض میشه

خوشبحالت حداقل خونه که هست من الان بچه ام ۲۹روزه هست شوهرم کلا دوازده شب خونه بوده ازاول تاالان فقط‌خودم‌وخودم شباتنهاروزاتنهابچه گریه میکنه مجبورم خودم بشورمش عوضش‌کنم شیرش بدم باگریه هاش کناربیام...براخودم غذادرست کنم..حموم میرم زیردوش هستم صداش میاداب میبندم نصفه شورمیام بیرون دستشویی میرم تامیام که سشواربگیرم خودم خشک کنم بخیه هام خوب بشن صداش میادگریه وناله همه مون این روزاروداریم ..ولی کاش شوهرم شغلش جوری میبودکه حداقل شب خونه میبودیه دلگرمی‌هست

نمی‌دونم این چیزا رو قبول داری یا نه من ک خیلی مقاومت کردم ولی آخرش ب حرف مادر بزرگم گوش کردم و روزا ب بچم کمی ترنجبین میدم شبا هم یک ساعت قبل خواب گریپ میکسچر. بالاخره بچس بازم گریه می‌کنه ولی بهتر شده

ابن روزای اول خیلی سخته خیلی ولی تحمل کن کم کم راحت میشه.من تازه دوقلوهم داشتم واقعاسخت بود ولی میگذره

منم ازالان به شوهرم میگم میخوایم شب بیداری کنیم باید کمکم کنی
میگه من میرم اونیکی اتاق میخوابم خودت کاراشو انجام بده😐
میدونمم کمک نمیخواد بکنه قبل بارداری هربار حرف میزدیم کارش وعده دادن بود
کمک میکنم ال میکنم بل میکنم....
همشون اینجورین

سوال های مرتبط