۱۲ پاسخ

اون خانومه دقیقا منه☹️

اون مامانه چ شبیه منه🥲🥲🥲🥲

منم همینم خیلی خیلی حساسم😁

درک نمیکنم چرا آدم باید آنقدر بچه رو محدود کنه؟!؟!
نهایت کثیف شدن که با یذره آب تمیز میشه دیگه
چرا مادر باید احساست بچه رو اینجوری بهم بریزه و از کنجکاوی بچه جلوگیری کنه آخه

عزیزم شما اندیشه زندگی میکنی؟؟

مریض بشه بهتره تا روانش مریض باشه ما حق نداریم باهاشون مثل برده رفتار کنیم😑

ب اعصاب نیس گلم میبینی بیشتر بچه ها بخاطر همین بازی ک با چوب سنگ خاک بازی کردن مریض شدن بخاطر همین مادر میترس دلیل نداره تو اعصاب نداره بچه ندارن بیشتر مادر بخاطر مریضی نق گریه اینکارا میکنن

چقدررر خلوته پارک

من خودم اصلا حساس نیستم ومیزارم راحت بازی کنه ولی همسرم نه...همش بهش میچسپه به اون دست نزن .به این دست نزن .ندو میوفتی ...دست منو ول نکن موتور تو رو میزنه سگ تورو میگیره..عجله نکن .وهزار تا بکن نکن دیگه
بعضی وقتا احساس میکنم آریا ربات اینقد باباش بکن نکن میگه
هرچیم میگم بیخیال این اخلاقش نمیشه

منم میزارم آزادانه بازی کنه هرچی که خودش دوست داره

درخواست دادم میشه قبول کنی

بچه باید همه چیو لمس کنه فوقش میبرمش حمام

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
مامانایی که بچه گوش به حرف کن دارن خواهشا خواهشا بیاین رمز رازتون به منم بگید به خدا خسته شدم از این بچه لجباز ک از ده تا حرفم دوتاشم گوش نمیکنه امروز پریناز بردمش پارک یک بچه ای با مامانش با مامان بززگش اومده مامان داشت تعریف میکرد ک اره حالا دقیق نشنیدم تو. شهربازی تو مهد بچش دست به وسیله الوده زده بوده ویروس گرفته بوده حالش بد بوده مامان داشت به مامان بزرگ تعریف میکرد ک اره بیرون روی استفراغ شدید صبح بردمش دکتر انقد م احمق ک بچه مریضشو اورده پارک دست به تاب سرسره میزنه به پریناز گفتم مامان جان از اون سرسره نرو این همه سرسره از یکی دیگ برو این بچه زبون نفهم گوش به حرف نکن منم پیله همون سرسره کرده یود که اون بچه مریض داشت بازی میکرد قشنگ موقع سرسره صورت تو صورت پسره اوردمش از پارک بیرون انقد دعواش کردم میگم اگ پریناز من یک توله سگ میاوردم بزرگ میکردم تو سه سال انقد بهم انس مگرفت که بهش میگفت بشین میشست ولی من موندم تو گرا انقد لجبازی چرا به حرفم گوش نمیکنی تویی که انقد بچه بدمریضی هستی ویروس گرفته باشی من چه غلطی بکنم اخه
البته اینم بگم اینا یک مقداری ژنتیک لجبازی تو خونشون هست شوهرم پدرشوهرم اینا خیلی لجبازن دلم نمیخواست پریناز این طوری بشه که متاسفانه شانس بد من شد
مامان 🌸زهرا خانوم🌸 مامان 🌸زهرا خانوم🌸 ۳ سالگی
سلام خانوما هر ماه چند بار بچتون رو پارک میبرید؟
پارک‌هایی که تاب و سرسره و.. دارن میبرین یا
برقی ها و استخر توپدار و یا خانه بازی؟
ما که خیلی کم میبریم خیلی دلم مونده واسه این قضیه، اکثرا شوهرم میگه وقت ندارم، خیلی دلم میگیره
ولی در کل راضیم ازش
از طرفی هم خودم نمیتونم تنها ببرمش چون پارکی که نزدیک خودمونه بدرد نمیخوره
ماشین هم که دست شوهرمه واقعا سختمه فقط برای یه پارک اسنپ بگیرم برم و بیام اونم دست تنها بدون همسرم بچه رو کنترل کنم..
گاهی میگم دلمو بزنم به دریا چقدر منتظر بمونم تا وقت بشه یبار امتحان کنم خودم تنها برم ببینم چقدر سختی داره.. نمیدونم.. شماها چه میکنید؟
ولی خدا (پدرجون) پدرمو حفظ کنه اون بنده خدا دخترم رو میبره
یعنی تعداد پارکهایی که اون بنده خدا برده نسبت به ما ۹۰ به ۱۰ درصده
ما کلا خیلی کم پیش میاد تنها(با بچه) برم پارک یا تنها برم بازار
معمولا باید همسرم یا مامانم یا دوستی خلاصه یه همراهی با من باشه
شماها چطور هستین؟
مامان آدرینا مامان آدرینا ۳ سالگی
سلام مامانا من به کمکتون نیاز دارم
چند وقتیه آدرینا میبرمش پارک از بچه ها یاد گرفته از سرسره میره بالا،
من خیلی تذکر میدم میگم لباسای بچه ها کثیف میشه اینکار خوبی نیست خب می دیدم اعتنا نمیکنه منم بهش گفتم اگه بخوای تکرار کنی دیگه نمی برمت پارک،گفت باشه من دیگه از پله میرم بالا
میریم پارک به حرفم گوش میکنه بعد باز تکرار میکنه.من توی پارک و قبل از رفتن اینقدر بهش میگم که زبونم میخواد مو در بیاره،چند باره از سر سره که میره بالا مامانای دیگه نگاهش می‌کنند منم مدام تذکر میدم امشب یه خانمی گفت دختر باید از پله بری من کمی ناراحت شدم اما حق رو به اون خانم دادم خب یک بار دو بار با احترام بگن ممکنه بار سوم چیزی بگن بد شه و منم جواب بدم.
من اصلا دوست ندارم بخاطر از سرسره رفتن بالای دخترم که میدونم بدترین کاره با کسی بحث کنم .
میگه ببریم‌ پارک دیگه نمیرم از سرسره بالا باشه دیگه نمیرم اما باز میره
تکرار تذکر گوشزد برات بستنی نمی‌خرمو الان می برمت خونِهو علکی برم ولش کنم بیام از پارک همانا گوش نکردن و منو به هیچیش حساب نکردنم همانا
من چ کنم؟
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۳ سالگی
امروز با شوهرم و بچه هام رفتیم یه دوری بزنیم. بعد شوهرم کنار یه پارک نگه داشت تا دخترم یکم بازی کنه. پارکم امروز تعطیل بود خیلی شلوغ بود. دختر منم عاشق تاب بازی. تاب هام همه پر بود منم گفتم دخترم بریم بازی‌های دیگه رو بکنیم بعد برگردیم تاب بازی اما گریه میکرد میگفت فقط تاب. یکی از بچه ها خیلی رو تاب مونده بود منم رفتم اونجا ایستادم که اومد پایین دخترم رو سوار کنم. اما دخترم همش گریه میکرد که زود. زود میخوام سوار شم. اصلا مفهموم صبر یا نوبت رو نمیفهمه. بعد مامان اون پسر به من گفت دخترت چند سالشه گفتم سه سالشه. گفت پس چرا اینطوری رفتار میکنه. باید تو این سن مفهوم نوبتی رو بدونن. حتما یه دکتر ببر نرمال نیس. راستش فک میکردم شاید حرفای خانوم درست باشه اما از طرفیم خیلی ناراحت شدم. از اون موقه همش تو فکرم و رفتارای دخترم رو زیر نظر دارم. به شوهرم گفتم میگه تو زیادی حساسی تا یکی حرفی میزنه روت تاثیر میزاره. ولی خب واقعا خیلی درگیرم. دخترم خوب حرف نمیزنه فقط کلمه میگه جیغم زیاد میزنه ولی بنظرم بخاطر حرف نزدنشه. بردم دکتر مغز و اعصاب. دکتر پیشنهاد داد که حتما اول ببرم کاردرمانی چون باید درک و توجهش کامل بشه. که بتونه حرف زدنم یاد بگیره.. اما خب هنوز پیشرفت چندانی نکرده. هنوز نتونستم از پوشک بگیرم. هنوزم خوب دستور پذیر نیس. البته چیزایی که به نفعشه و دوس داره رو زود میفهمه و انجام میده اما بقیه موارد نه. و خیلی چیزای دیگه. دلم خیلی گرفته انگار یه غم رو دلم سنگینی میکنه دلم نمیخواد این موضوع رو هم به کسی بگم فقط به شوهرم میگم که یکم دلم آروم بشه اما اون همش میگه زیادی حساسی چیزی نیس😒