مامانایی که بچه گوش به حرف کن دارن خواهشا خواهشا بیاین رمز رازتون به منم بگید به خدا خسته شدم از این بچه لجباز ک از ده تا حرفم دوتاشم گوش نمیکنه امروز پریناز بردمش پارک یک بچه ای با مامانش با مامان بززگش اومده مامان داشت تعریف میکرد ک اره حالا دقیق نشنیدم تو. شهربازی تو مهد بچش دست به وسیله الوده زده بوده ویروس گرفته بوده حالش بد بوده مامان داشت به مامان بزرگ تعریف میکرد ک اره بیرون روی استفراغ شدید صبح بردمش دکتر انقد م احمق ک بچه مریضشو اورده پارک دست به تاب سرسره میزنه به پریناز گفتم مامان جان از اون سرسره نرو این همه سرسره از یکی دیگ برو این بچه زبون نفهم گوش به حرف نکن منم پیله همون سرسره کرده یود که اون بچه مریض داشت بازی میکرد قشنگ موقع سرسره صورت تو صورت پسره اوردمش از پارک بیرون انقد دعواش کردم میگم اگ پریناز من یک توله سگ میاوردم بزرگ میکردم تو سه سال انقد بهم انس مگرفت که بهش میگفت بشین میشست ولی من موندم تو گرا انقد لجبازی چرا به حرفم گوش نمیکنی تویی که انقد بچه بدمریضی هستی ویروس گرفته باشی من چه غلطی بکنم اخه
البته اینم بگم اینا یک مقداری ژنتیک لجبازی تو خونشون هست شوهرم پدرشوهرم اینا خیلی لجبازن دلم نمیخواست پریناز این طوری بشه که متاسفانه شانس بد من شد

۱۰ پاسخ

بنظرم با عصبانیت هیچ جوره نمیتونی بچه حرف گوش کن داشته باشی
فقط و فقط باید دل به دلش بدی
مثلا بگی وای پربناز این سرسره بچه دستش کثیف بود رفته دستشویی نشسته
بیا از اون سرسره تمیزه استفادع کن
یا یه چیزی که کنجاو بشه
اینکه بهش بگی سگ و فلان میدونم عصبانیت باعث میشه اینحرفا بزنی اما خیلی تا بدتر رفتار کنه
آروم باش و با ترفند بچتو به اون کار سوق بده
با عصبانیت و داد هیچ راهی پیش نمیگیری

هرچی ژن مزخرفه ازونا میگیرن
بچه برادر من کلا شبیه مادرشه حتی خندیدن و رفتاراش ولی اصلا اونو ندیده

خییییییییلی به زبون میگیرم
دست رو نقطه ضعفش میزارم از کثیفی بدش میاد یا از جای خیس متنفره
منم وفتی به پارکی چیزی گیر بده میبرم نشون میدم بالاخره جای پا هست میگم ببین کثیفه خودش قبول میکنه

منم ب پسرم نمیتونم بگم بالا چشمت ابرو..همیشه تن صدامو میارم پایین حتی به حالت پچ پچ توو گوشش حرفو میگم بهتر قبول میکنه.باید احساس کنه توو دوستشی و کنارشی نه مقابلش ک سریع جبهه بگیرن.منم پسرم خیلی شراکه خیلی میره رو اعصابم.ولی تحمل میکنم. بکن نکن فایده ای نداره.نتیجه عکس میده..توو پارک هم بنظرم کنترل این مورد خیلی سخت و محال هست.چون بچها دوس دارن با بقیه هم بازی بشن

سلام عزیزم به بچهای لجباز اصلا نباید دستوری صحبت کنی
دست نزن کثیفه اونجانرو مریض میشی و...

فقط فقط بایدخبری صحبت کنی ورفاقت ومحبت تو زیاد کن بهش. خیلی خیلی باهم بازی کنید اثر میزاره تورابطه دوتایی تون باهم کیک بپزید هرچقدم کثیف کاری کرد چیزی بهش نگید

من ۲روزه پسرمو میبرم در حیاط از در حیاط می ره بیرون فورا دستاشو پر شن میکنه دنبال بچه ها روشون میریزه تو این دوروزه انقد زدمش جلو بقیه تو صورتش با گریه میوردمش خونه میگه ببخشید کار زشت نمیکنم ولی باز هم بره همین کارو میکنه دنبال بچه اونا فرار میکنن اینم پیاده دنبالشون چیکار کنم؟

فهمیدی خواهر به منم بگو

عزیزم تربیت ۱۰ درصد ذات ۹۰ درصد اگه لجباز نمیتونی کاری کنی و تازه الان خیلی خوبه چون تو سن بلوغ بشدت اذیت میشی

عزیزم اگه الفاظ بد استفاده میکنی دیگه نکن
اگه خشن و عصبی میشی بزار کنار
مقایسه اش نکن

الان راهکار خودم میگم
میخوام وسایلش جمع کنه میگم محمد پسر خوبه کمک مامان می‌کنه که خسته نشه سریع جمع می‌کنه
اگرجیغ میزنه میگم هرکی پسر خوبیه دیگه جیغ نمیزنه
اگر چیزی بخواد که گریه بکنه مهل نمیدم
یاداد و فریاد بزنه میگم من صدای بلند نمی‌فهمم فقط صدای آروم
با اگه خوراکی بخواد که من نمی‌خوام بخوره میگم دوست داری بری دکتر داروی تلخ بهت بده
یا سرم بهت بزنه
پسر من اینجوری حرفم گوش می‌کنه
هر بچه ای قلق داره

من پسرم لجبازه با زبون خودش میرم جلو ی مدت می رفتیم سوپری لج می کرد برا پاستیل منم چند تا خریدم ریختم بانکه ن دیگ تو سوپری گیر می ده نه بیست و چهاری می گه پاستیل بده

سوال های مرتبط

مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
یعنی قطع به یقین قطع به یقین به این اعتقاد پیدا کردم که بداخلاقی عصبانیت و بدخلقی بچه هیچ ربطی به مادر به تربیت مادروبه اعصاب مادر نداره از صبح از خواب بلند شدم یک مادر با انرژی شاداب سرحال بودم با پریناز شوخی مردم خندوندمش غلغلک بازی که دوس داره کردیم باهم رفتیم تو اشپزخونه چاقو بچگانه داره دادم دستش با هم پیاز فلفل دلمه ریز کردیم خلاصه همه چی خوب داشت پیش میرفت که تهم مرغ که براش ابپز کردم اماده شد من گرفتم زیر اب سرد تا از داغی بیفته پریناز گفت مامان من خودم میخوام تخم مرغم پوست کنم من اولش گفتم مامان یک کم سفته شما نمیتونی گفت عیب نداره میخوام خودم انجام بدم خلاصه تخم مرغ دادن دست بچه همانا نتونستن جیغ داد شروع اخلاق برزخیش همانا خلاصه با داد بیداد بالاحره فهمیدم علت چیه گفتم عیب نداره مامان من الان کمکت میکنم با کمک هم پوست کنیم دیگ فایده نداشت دیگ اخلاق بزخیش شروع شد درکابینت زد به هم زفت تو حال وسیله پرت کرد دیگ انرژی سرحالیمو گرفت واقعا ولی بازم تا اخر شب سعی میکنم خونسردی خودم حفظ کنم همین طور تا اخر شب انرژیمو همون قد کشو نگه دارم ولی با این حال که دیگ فهمیدم به حرف مشاور رسیدم که خلق و خوی بچه ۹۹درصدش فقط فقط ژنتیک
مامان پریناز مامان پریناز ۳ سالگی
مامانا عزیز که بچه هاشون تقریبا همسن دختردمن میخواستم بدونم که بچه های شماهم این اخلاقای بد رو دارن یانه؟ دختر من از صبح که از خواب پا میشه ظهرا نمیخوابه اصلا تا ساعت، ۱۲-۱نصف شب بیدار بعدم یک سره نق میزنه یک سره حرف میزنه یک سره یک موضوع کوچیکی بهانه میکنه سر همون یک سره گریه میکنه از صبح تا شب یک بند تو گوش منو شوهرم نق میزنه بهانه های الکی میگیره از نوزادیش هم همین طور یود دائم درحال گریه بود الانم که سه سالونیمش هست هنوز دذست نشده به خدا کاری باهامون کرده که هم من هم شوهرم باخودمون میگیم کاش اصلا بچه دار نمیشدیم دوتامون دلمون میخواد فقط بگیریم بزنیمش حرصمون خالی بشه به خدا خیلی یک سره نق میزنه بهانه میگیره الکی گریه میکنه نمیدونیم دیگ چیکارش کنیم تو خونه یک جور اذیتمون میکنه بیرون از محیط خونه یک جور دیگ یا مثلا رستورانی جایی میریم انقد جیغ داد الکی بهانه های الکی میگیره جیغ میزنه که میزهای کناری از دستش عصبانی میشن به خدا کم اوردیم از دستش سرمونو به درد اورده دیگ
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۳ سالگی
امروز با شوهرم و بچه هام رفتیم یه دوری بزنیم. بعد شوهرم کنار یه پارک نگه داشت تا دخترم یکم بازی کنه. پارکم امروز تعطیل بود خیلی شلوغ بود. دختر منم عاشق تاب بازی. تاب هام همه پر بود منم گفتم دخترم بریم بازی‌های دیگه رو بکنیم بعد برگردیم تاب بازی اما گریه میکرد میگفت فقط تاب. یکی از بچه ها خیلی رو تاب مونده بود منم رفتم اونجا ایستادم که اومد پایین دخترم رو سوار کنم. اما دخترم همش گریه میکرد که زود. زود میخوام سوار شم. اصلا مفهموم صبر یا نوبت رو نمیفهمه. بعد مامان اون پسر به من گفت دخترت چند سالشه گفتم سه سالشه. گفت پس چرا اینطوری رفتار میکنه. باید تو این سن مفهوم نوبتی رو بدونن. حتما یه دکتر ببر نرمال نیس. راستش فک میکردم شاید حرفای خانوم درست باشه اما از طرفیم خیلی ناراحت شدم. از اون موقه همش تو فکرم و رفتارای دخترم رو زیر نظر دارم. به شوهرم گفتم میگه تو زیادی حساسی تا یکی حرفی میزنه روت تاثیر میزاره. ولی خب واقعا خیلی درگیرم. دخترم خوب حرف نمیزنه فقط کلمه میگه جیغم زیاد میزنه ولی بنظرم بخاطر حرف نزدنشه. بردم دکتر مغز و اعصاب. دکتر پیشنهاد داد که حتما اول ببرم کاردرمانی چون باید درک و توجهش کامل بشه. که بتونه حرف زدنم یاد بگیره.. اما خب هنوز پیشرفت چندانی نکرده. هنوز نتونستم از پوشک بگیرم. هنوزم خوب دستور پذیر نیس. البته چیزایی که به نفعشه و دوس داره رو زود میفهمه و انجام میده اما بقیه موارد نه. و خیلی چیزای دیگه. دلم خیلی گرفته انگار یه غم رو دلم سنگینی میکنه دلم نمیخواد این موضوع رو هم به کسی بگم فقط به شوهرم میگم که یکم دلم آروم بشه اما اون همش میگه زیادی حساسی چیزی نیس😒