۷ پاسخ

عزیزم نوش جونش😍

اوخی الهی 🥰🥰

میشه بگی چجوریی منم همین ماجرا رو دارم ک چجوری از شیشه بگیرمش؟؟؟؟

بچه ها رو راحت.و بدون درد سر با سبزی تلخه از شیر بگیرید جوری که بچه خودش دیگه‌شیشه رو که میبینه اوق کنه من‌دقیقا همینجور کردم‌یه دقیقه هم‌اذیت نشدم‌

این دوشب رو چه جوری گذروندی میشه بگی منم دارم دخترمو از شیر میگیرم ولی خودم از استرس مُردم وزنده وشدم موقع خوابیدنش. تاب ریلکسی شو جمع کرده بودم ولی الان باز دوباره آوردم تو همون میخابه دخترمنم شبا بیدار نمیشد ولی امروز صب ساعت شش بیدار شد وفقط جیغ میزد وگریه می‌کرد واصلا نمیذاشت نزدیکش بشم هرجور بود بغلش کردم وبعد تو بغلم خابید خودمم گریه گرفت

چه خوبه که شوهرم همراهیت می‌کنه خدا حفظشون کنه
شوهر من اصلا مارو بیرون نمیره حوصله نداره. همه ی مسئولیت بچه ها افتاده گردن من

عزیزم
منم دارم از شیشه میگیرم
ولی اصلا شیرو به نحو دیگه ای نمیخوره

سوال های مرتبط

مامان طاها و همتا مامان طاها و همتا ۲ سالگی
واقعااا خدا به مادر ها هم ی قلب رئوف داده و هم ی قلب که با منطق کار میکنه...!

شیشه شیر طاها چیکو بود که توی سفر شکست ، براش همونجا دکتر براون گرفتیم، این شیشه گاهی نشتی میداد.
طاها هم عادت داره قبل از خواب شیر بخوره ، دیشب هی نشتی میداد و هر کاری کردیم نشد ، ی شیشه چیکو داشت ولی سریش خیلی گشاد بود با اونم نخورد ، دیگه همسرم انداختش توی ماشین ی دور زدن خوابید.

امروز ظهر رفتیم برای خواب براش شیر گرم کردم توی چیکو ، بهش گفتم مامان نیگا این خرابه هی زیاد زیاد ازش شیر میاد هی چند بار امتحان کرد ، بعد شیشه رو انداخت اونور ، ولی هی گریه و بهونه میگرفت ، قشنگ معلوم بود بچه ام شیر میخواد ، با خودم گفتم این اتفاق سببی هستش که دیگه شیشه رو ازش بگیرم ، چون نی نی جدید به دنیا بیاد دیگه سرگرم اون بشم این کار سخت میشه .
خلاصه سرتون رو درد نیارم از ۱۲:۳۰ تا ۱:۳۵ داشتم سعی میکردم بخوابونمش ... تا بلخره موفق شدم.

انشاالله این اتفاق سببی بشه که دیگه شیشه رو بزاره کنار و ی مرحله بیفتیم جلو ...

واقعا خدا قوت به مامان های قوی و صبور 🩷🩷
مامان روشا مامان روشا ۲ سالگی
تجربه
سلام مامانا شبتون بخیر گفتم تجربه از شیر گرفتن دخترمو بگم شاید بدردتون خورد
دختر من شیر خودمو میخورد گهگاهی هم شیرخشک ولی خیلی کم تصمیم گرفتم از شیر بگیرمش اول شیر در طول شبشو قطع کردم چجوری؟ شبا قبل خواب شام بهش میدادم بعد میخوابوندمش اینجوری سیر میموند تا صبح اگه هم شب بیدار میشد آب بهش میدادم اگه خیلی بی قراری میکرد درحد کم شیر میدادم ولی خیلی مقاومت میکردم پیش پیش میکردم تا بخوابه بعدم رفتم سراغ شیر روز درطول روز هر وقت میومد سراغم حواسشو پرت میکردم با خوراکی هایی که دوس داشت یا میوه [دخترم میوه زیاد میخوره] دیگه فقط موند شیر موقع خوابیدن که وقتی شام بهش میدادم میخوابوندمش دیگه سیر بود درخواست نمیکرد شبای اول که میگفت شیر بهش میگفتم فرشته مهربون گفته اگه روشا شیر نخوره بخوابه صبح براش جایزه میزارم و صبح قبل اینکه بیدار بشه ی خوراکی میزاشتم زیر بالشتش این شد که بدون شیر یاد گرفت بخوابه 😃 البته ی مدت هم مدام تی شرت میپوشیدم که نبینه هوس کنه