پسرم چند روزه بی قراری میکنه هرشب تو بغلم سرپا خوابش میگنم امشب دیگه خیلی بدتر بود مادرشوهرم از پایین اومد گرفت تو بغلش خوابش کرد حس بدی دارم وقتی خودم میتونم بچمو بخوابونم چرا یکی دیگه باید بیاد شما بودید چ حسی میشدید

خوشبحالتون قدر اینجور مادرشوهرایی رو بدونین من بودم میزاشتمش رو سرم مگه چیه کمکت کرده کار بدی نکرده خب

بابا بیخیال کاش یکی میومد بچه منو می‌خوابوند من راحت دراز می‌کشیدیم بچه تو این سن واقعا انرژی آدمو میگیره بگو دستت درد نکنه خیر ببینی از صبح اونقدر بچه بغلم بوده خیلی خسته ام

بیخیال بابا بیکاری ها بهتررر بذار بگیرتش تو استراحت کن…هرچی سخت بگیری بدتره منم مثل تو بودم اوایل ولی الان شل کن لذت ببر😅

یکبار تازه آراد دنیا اومده بود داشتم لباسشو عوض میکردم گریه کرد آراد مادر شوهرم پرید بچرو گرفت که لباسو تنش کنه منم ناخودآگاه زدم زیره گریه 😢
رفت کنار مادرشوهرم گفت من اشتباه کردم ببخشید

میدونی یه حسی میشه آدم
حس مالکیت داره آدم به بچش دلش من که فقط دلم میخواد بغل خودم باشه مخصوصا اویل که دنیا اومده بود
من بچمو رو سینم میخوابوندم مادرشوهر و خواهر شوهرم میگفتن بده من بخوابونمش شوهرم میگفت عمرا کسی نتونه مثل سمیرا بخوابونه فقط بغل سمیرا میخوابه میگرفتن بچرو مثل من نگه می‌میداشتن با اینکه خیلی دوسشون دارما ولی حرصی میشدم که روش منو انجام میدادن ولی آرادم
جز بغل من بغل کسی نمیخوابید

اشکال نداره عزیزم مهم اینکه الان خوابه

🚶🏻‍♀️قصدش مگه کمک نبوده؟

منم دوست ندارم اینجوری :)