۸ پاسخ

ان شاءالله عزیزم. صدرای منم سه روز اول بستری بود

ای جانم درکت میکنم به منم نشونش نداده بودن اولین بار که دیدمش نذاشتن بغلش کنم،بعد چند روز بغلش کردم ۴روزه بود بهش شیر دادم تونستم بغلش کنم.انشالله هیچوقت ازمون دور نباشن تو حسرتشون نیاشیم

خدا حفظش کنه برات ایشالا

خداااا 😍🥲

خداببخشه برات گلم❤

کم موند اشکم دربیاد😔چه پرسنل بیشعوری داشتن که ندادن بغلت.خیلییی سخته دوری از بچه خداروشکر که اومدین خونه

وای خداماشاالله چه عروسک نازی

عزیزم 🥲
چرا بستری بود؟

سوال های مرتبط

مامان مبین🤍🩵🤍 مامان مبین🤍🩵🤍 ۵ ماهگی
سلام اومدم یکم باهاتون حرف بزنم 🙃
من تو دوران بارداریم روزای خوبی نداشتم و خیلی حرص خوردم و خیلی ناراحت بودم برای خیلی مسائل خانودام .شوهرم و …..
خیلی با بچم حرف نمیزدم تو شکمم ک بود (خیلی عذاب وجدان دارم )
وقتیم ک ب دنیا اومد شیر نداشتم بعدم ک شیرم اومد خیلی کم بود و سیرش نمیکرد و بخاطر حرف مامانم ک شیر خشک بده شیر تو خوب نیست و مال من میپاشید و …از این حرفا من خیلی دل سرد شدم
بچه اولم بود و بی تجربه و مجبور بودم تا ۴۰ روز خونه مامانم بمونم (یه شهر دیگ ساکنن)… بابامم اخلاقی نداره خیلی حرف بیخود بهم میزد بچه داری بلد نیسی و ….
واقعا روزای سختی بود تا اینک سر ۵۰ روز اومدم اصفهان خونه خودم
الان بچم شیر خشک میخوره دلم میسوزه ک چرا شیر نداشتم چرا سینمو دیگ نگرفت الان حس میکنم هیچ وابستگی بهم نداره
خیلی داغونم وقتی باردار شدم گفتم لااقل یکی تو این دنیا میاد ک با بغل من اروم بشه ولی الان میگم بچه ام منا دوست نداره یا خیلی وابستم نیست
منم مثل بقیه میمونم براش 😔😭😭😭😭😭
مامان دردونه مامان دردونه ۳ ماهگی
۱۲۰، واکسن دوماهگی (۵)
آخرین نکات
زیاد شنیده بودم که واکسن دوماهگی سخته، ولی سخت نبود. فقط چون بار اول یود تنش روحی بزرگی بود برام. از قبلش استرس داشتم. در حدی که وقتی رسیدم خونه بدنم حالت کوفتگی داشت. بعدشم با اینکه چیزی نبود و اتفاقی نیفتاده بود‌ استرس داشتم ولی به خودم گفتم اگه بچه سومت بود یا واکسن چهارمش بود چجوری رفتار میکردی؟ قطعا خیلی معمولی. به این که فکر کردم دیگه کلا ریلکس شدم! فقط حواسم به کنترل تبش بود. همین.
سختی واکسن دوماهگی به همینه که بار اول هست و اون لحظه تزریق واکسن که یه دفعه گریه میکنه و خیلی دردش میاد برای من سخت بود. اولین بار بود اینجوری گریه اش رو میدیدم، بعدش هم بعض کرد و لبهاشو ورمیچید اولین بار بود بغضشو میدیدم😢 وقتی تو بغلم بود ناله های کوچولو میکرد، اولین بار بود ناله اش رو میشنیدم. دلم خیلی به درد اومد براش ولی همه شون موقتی بودن و به هر حال برای هرچیزی یه اولین باری هست.
ایشالا برای شما هم آسون باشه. در حد معمول استرس داشته باشین واقعا سخت نیست که بخواین خودتونو اذیت کنین بابتش😉
مامان گل پسر❤️ مامان گل پسر❤️ ۶ ماهگی
انقد گریه کردم خیلی حالم بده عصابم بدجور خرده
از دست شوهرم دارم دیونه میشم هیچی از مراقبت بچه تو این سن نمیدونه هرچی دم دستش باشه میده بخوره از وقتی تازه ب دنیا اومده بود هم کارش همین بود مثلا بلندش میکرد بچه دوماهه ک رو پاهاش وایسه، ی بار هفته پیش دیدم پاهای پسرمو گرفته داره میکشونتش رو زمین ک مثلا بازی کنه باهاش انقد گریه کرد بچم طفلی،ی بارم وقتی ی ماهش بود دیدم داره بهش سیب میده، هفته پیش خواست یخمک بده لحظه آخر گرفتمش، با کلی ریش و پشم از وقتی خیلی کوچولو بود صورتشو بوس میکرد ک بعد قرمز میشه و جوش میزنه، دیروز دیدم دماغشو کرده تو دهن پسرمون مثلا ب بازی و شوخی، الانم دیدم شستشو کرده تو دهنش بچه داشت میمکید امروز ماشینشو تعمیر میکرد دستشم شسته بود ولی هنوز بوی روغن و بنزین میداد😭😭
اینا یه نمونه از کاراشه نه همش
خیلی کلافم بخدا هزاربار منطقی باهاش صحبت کردم ک بچه حساسه نکن این کارا رو ولی کو گوش شنوا الان دیگه حسابی دعواش کردم حتی زدمش گفتم دیگه حق نداری ب بچم دست بزنی
الان خیلی حالم بده پسرمم نمیخوابه من چیکارکنم اخههه میدونم عاشق بچمونه ولی نمیدونم چرا انقد نفهمه تو این مورد🤕😭
مامان آسمان 🩷☁️ مامان آسمان 🩷☁️ ۵ ماهگی