۱۱ پاسخ

بنظر منکه ب حیوونا غذا دادن اشتباه خدا تو ذاتشون گذاشته خودشون غذا پیدا کنن
گربه ها ک‌واقعا پرروان وقتی پیشم میکنیم نمیرن
منم از گربه خیلی میترسم

اه حالم بهم خورد

اه اه بدم میاد از انواع و اقسام حیوانات متاسفانه از همشم میترسم

به خدا اگه اینجا نمیریزن سرم اینم یه جور مردم آزاریه چیه به خدا چه سگ چه گربه به نظرم هرجیزی اعتدالش خوبه الان انروز کوچمون یه سگ کوچولو گرفته بغلش اینقد این سگه بلند پارس میکرد فک میکردم صدای یه سگ گنده باشه خب آخه چیه به خدا بچه خودم صداشو شنید ترسید اینم یه جور مردم ازاریه شاید یه نفر اصلن فوبیا سگ داشته باشه یا یه نفر فوبیای گربه خب مردم آزاریه ،،، الان پسر همسایه بچه گربه داره هی میاد پشته بوم ما دستشویی میکنه نمیدونم به خدا همیشه مردم از اونور بوم میفتن

#چرخه طبیعت #

بله باید برن موش بگیرن غذاشونو خودشون پیدا کنند ،دوتا خانم هستن شاید حدود ۵ کیلو گوشت چرخ‌کرده میارن دستکش به دست برای گربه‌های محل اندازه یه پرتقال میذارن ،برای بچههاشون هم غذای خشک آماده به این گرونی میخرن ،کسی اعتراض کنه این خانما حمله میکنند ، میتونن این گوشت رو بسته بندی کنن بده کارگران سر ساختمون کار میکنن ،
گربه هم شکمش سیر بشه نمیره موش بگیره و خه طبیعت رو بهم زدن.

متنفرم از هر چی حیونه و منم ب شدت فوبیای گربه دارم متاسفانه هر چی بدم میاد ب سرم میاد دیشب رفتیم پارک شام بخوریم دو تا گریه هی میومدن نزدیک مون من جیغ میزدم شوهرمم میترسه اخر جم کردیم امدیم خونه یکی سیاه گنده یک ریز

تنفر تنفر🤢🤮

اینو حیوون دوستا ببینن گارد میگیرن
من خودمم از هرچی حیوونه بدم میاد اصلا فوبیای خاصی دارم از کوچیکترین بگیر تا بزرگترین

وای اخی حیوونی 🥹

اخه عزیزم گربه ی کوچه ی ما میاد پشت درمون یا هروقت میایم خونه منتظرمونه زمین آبپاشی میکنم که بخوابن گرمشون نشه غذا براشون میذارم آب هم میذارم اسمش پشمک
چندماهه زایمان کرده هی میگم شوهرت کو با کیا گشتی حاملت کردن

سوال های مرتبط

مامان پرهون مامان پرهون ۴ سالگی
سلام شب همگی بخیر
۱۱ روزه آمدم سفر و شهرستان
چهار روز تهران بودم آپارتمان بودیم دخترم خواب و خوراکش تقریباً مثل خونه خودمون بود
اما از روزی که اومدیم شهرستان خونه ویلایی حیاط بزرگ صبح بیدار میشه صبحانه که معمولا نمیخوره میان وعده که نمیخوره نهار به زور یک ششم خونه خودمون میخوره و از خستگی زیاد شبا ساعت ۹ می‌خوابه اصلا نمیتونه بیدار بمونه 😂 خیلی ضعیف شده ولی خوش میگذره بهش صبح بیدار میشه تو حیاط و باغچه و میوه میچینه با دختر مستاجر بازی می‌کنه تاشب.
یه گربه هم داریم اسمش ملوسه الان یه ماهه ازش مراقبت میکنن همش داره با گربه بازی می‌کنه و بغلشه نازش می‌کنه.
چقدر بچه های که خونه هاشون حیاط داره کیف میکنن من بیشتر دعواهام با دخترم سر بهم ریختگی و نخوردن غذاشه. الان اینجا یه سبد اسباب بازی تو حیاط هست خونه اصلا کثیف نمیشه غذاشم همون تو حیاط میخوره معمولا همش میگم کاش خونمون حیاط داشت چقدر خودمو بچم راحت تر بودیم
ای کسانی که خونتون حیاط داره خیلی بیشتر از ما اپارتمانیا خوشبحالتونه
از حیاط تون لذت ببرید

عکس سیب فرانسوی محصول باغ
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پارت ۵۶
راستشو بخوای بهم گفت واست عجیب نیست که فامیلی منو همسرت یکیه منم گفتم نه می‌تونه هزار نفر فامیلیش یکی باشه ولی گفت هیچ کسی نیست که ظاهرش کپی برادر من فرهاد باشه....
یعنی چی سوزان یعنی کی بود چی می‌گفت حرفش چی بود....
فرهاد راستشو بخوای منو کلی بغل کرد و گریه کرد و گفت شاید قسمت این بوده که تو بیا اینجا و من تو رو ببینمت من خواهر فرهادم و فرهاد حتی نمی‌دونه که من ماما شدم....
یعنی چی خواهر من اونم دکتر شده...
آره اونم همینو گفتا گفت حتی شاید باورش نشه که من دکتر شدم....
یعنی شیرین بوده می‌تونی از ظاهرش یکم برام بگی...
یه دختر نسبتا کوتاه بود رنگ پوستشم گندمی بود...
خدای من یعنی شیرین کوچولوی ما دکتر شده عجب دنیایی شده یادمه شیرین وقتی دست یکیمون بریده می‌شد یه قطره خون میومد کم می‌موند که سکته کنه....
حالا برای من دکتر شده اونم چه دکتری بچه رو از شکم مادر بیرون میاره.....
فرهاد انگار یه لحظه از اون جو اومد بیرون و با حالت عصبانیت گفت وزان دیگه نمی‌خوام بری اون بهداشت دیگه دوست ندارم با اونا دیدن کنی....