۳۵ پاسخ

اقا به زنه بگین یه لحظه خیانت نکنه ببینم چی به چیه 😐😒

هر چند که دلم برای اون بچه کبابه
ولی همون بهتر که بزرگ‌ نشد با این مادر ......چی میخواست بشه ایندش

اینجاست ک میگن طرفی ک متاهل، ب شریک زندگیش خیانت میکنه
ب تو هم وفا نمیکنه....
پشمای شوهر دومی ریخته

یا خدا برا وجود همچین آدمایی بود که شیطان به انسان سجده نکرد😐😱

در اصل باید اون خانوم رو میکشته نه بچه بی گناه رو 😔🥹

ای وای☹️☹️☹️

بیچاره اون طفل معصوم وای خدا دنیا ناکجارفته

آره عزیزم من تو یه کانال خبری خوندم

یا خدااااا

پراااام😵‍💫😵‍💫😵‍💫

🤯🤯🤯 دهنت سرویس!!! برگردن بابای اینو پیدا کنن

شده فیلم ترکیه ے عجــبا

حالا پیدا کن پرتقال فروش.. حالا باید بگردن ببینن باباش کجاس

فیلم ترکیه ای 🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴🥴 بدبخت اون بچه

عجبببببب 😳😳😳😳😳😑😑😑😑🫤🫤🫤🫤🫤🫤

کرک و پرم ریخت🤐😵‍💫

یا خدا

عجب زن ...... بوده عوضی

بسم الله

😳😳😳😳

دنیا داره به کجا میره

چه ترسناک😮‍💨

عجب‌بر گرفته از فیلم ترکی😁😄

اره منم اینو شنیدم خدایا چی باید گفت😑

فیلم ترکی قشنگی میشه ازش ساخت

ب هر حال اون قتل رو انجام داده تقاصشم قصاصه

عجب
الان مادره چجوریه بالاخره بچش از دست داده ، تازه کثافت کاریاش رو شده
سر اون دوتا مرد کلاه رفته ، مهم تر همه یکی رو پیدا میشه تازه می‌فهمه بچه داشته تازه بچشم مرده
چه قاتی پاتی شد

وای قالب تهی کردم ،🤐مگه داریم مگه میشه

واقعی هست ؟ چه زن شیطانی بود

طفلی بچه چقددلم براش سوخت کاش خاتمه سقطش میکردتااین بلاسرش نمیومد!!!عزیزم ناراحت نشی امابرام جالب بودکسی معترض نشده من یه باردرباره اون پسربچه که دزدیده بودن وپیداشدپیام گداشتم همه لهم حمله کردن که چراجورومتشنج میکنی وافکارمادرهارومسموم میکنی فقط خدارحم کردمسدودم نکردن

برام سوال چراباوجوداینکه فکرمیکردبچه خودش کشتش

پرزام 🙄
زنه چه تو دار بوده

وای خدای من !دختر بچه چه گناهی کرده مادرش اینطوری بوده بیچاره بچه

واقعیه؟؟؟؟؟

چ چیزا .خوب اون شوهردومی که ادعا کرده پدربچه خودش بوده اسکل بوده بچه رو کشته؟

سوال های مرتبط

مامان دخملی مامان دخملی ۴ سالگی
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت 73
برعکس خیلی از مادرا دوران بارداری خوبی داشتم.....
همه اعضای خانواده به فکرم بودن و حسابی هوامو داشتن....
حتی برادراش وقتی از سر کار میومدن واسه بچه لباس یا واسه من خوراکی چیزی می‌گرفتن می‌آوردن.....
بهنام فعلاً این سری واقعاً آدم شده بود.....
بالاخره روز زایمانم رسید و دختر قشنگم به دنیا اومد......
پدر شوهرم از اول ازدواج خودش آرزو داشته دختر دار بشه و اسمشو بزاره کژال....
بهنام و اعضای خانواده به من گفتن هر اسمی رو که خودت دوست داری روی بچه بزار و ما هیچ کاری نداریم.....
و من بعد از به دنیا آمدن بچه گفتم دوست دارم اسم بچه رو بذارم کژال....
پدر شوهرم از خوشحالی زد زیر گریه.....
ازم تشکر کرد.....
نه بابا جون این چه حرفیه در مقابل کارایی که شما در حق من کردید این کوچک‌ترین چیزیه که می‌تونستم انجام بدم.....
دخترم داشت روز به روز بزرگ و بزرگتر می‌شد.....
همه اعضای خانواده هواشو داشتن.....
حسابی به دخترم می‌رسیدن......
تا اینکه وقتی من خواب بودم و بچه گریه می‌کرد سریع مادر شوهرم میومد و بچه رو می‌برد پیش خودش....
حتی خود بهنام که سحر لان حتماً زن داداشم حسودی می‌کنن....
اما واقعا اینطوری نبود و زن داداشش حسابی مراقب من و بچه بودن مثل یه خواهر
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز دخترم دوتا دستشو مشت کرده بود جلو من گرفت گفت مامان کدومشه ؟؟می خواست گل یا پوچ بازی کنه باهام زدم رو دست رچپش گفتم اینه خندید گفت نیست 😀دست راستشو باز کرد گفت اینه و خندید باباش گل یا پوچ یادش داده من خبر نداشتم ای بگردم برات مادر آخه چرا میگن تو هوشت ضعیفه آخه چرا 😭😭😭دختر من باهوش ترین بچه ی دنیاست دختر من تو این دنیا با این سن کمش خیلی درد کشیده درسته به قول مامان رایان خیلی هم نباید به نتیجه ی تست اهمیت داد ولی از اون طرف میبینم دیگه چیزیه که دیدم و شنیدم و این دکتر نفر ۵ و ۶امه که بهم میگه بچت ضعیفه نفر اول نیست که بگم از خودش در میاره یا در و دکانه به قول معروف من خودمم متوجه شدم تا حدودی ولی مادرم چه کنم نمی تونم قبول کنم نگاش می کنم قلبم جیگرم آتیش میگیره 😭😭با این سن کمش چه چیزا که تجربه نکرد این بچه 🥺😥یواشکی گریه می کنم که نه شوهرم بفهمه نه بچه هام راه خیلی سختی رو در پیش دارم باید یه نذری براش بکنم بلکه معجزه بشه 😥امروز با مشاورش که استادش همین دکتر ماهاینه صحبت کردم گفت دو به دو سریع درمانش رو شروع می کنیم خانوم دکتر رفتاردرمانی و کاردرمانی ذهنی و منم رو دقت و تمرکزش کار می کنم گفت یه تست نبوده ۴ و ۵ نوع تست بوده ببخشید شمارو هم با تاپیک هام اذیت می کنم چون به هیچکس نگفتم هیچکس خبر نداره فقط من و شوهرم البته شوهرمم میگه خرجش می کنیم درمانش می کنیم ناراحت نباش ولی من بازم نگرانم دست خودم نیست گفتن سالی یه بارم تست گرفته میشه ببینند ضریب هوشیش چقدر بالا رفته قرار شد از دلوینم پیش مشاورش تست بگیرم خدا کنه اون دیگه موردی نداشته باشه که من دیگه میمیرم 😭😭
درسته خداروسکر که ۴ ستون تنشون هم سالمه جلو چشمم دارن بزرگ میشه مثل همه ی بچه های دیگه ولی اینم کم مشکلی نیست
مامان حلما مامان حلما ۴ سالگی
پ.ا.رت ۸۸
نزدیکای ظهر بود که از بیمارستان مرخص شدم....
شاید غیر قابل باور باشه ولی اصلاً سعی می‌کردم صورت بچه رو نگاه نکنم....
خیلی می‌ترسیدم می‌ترسیدم یه وقت مهرش به دلم جوری بیفته که نتونم از خودم دورش کنم....
و باید خودمو کنترل می‌کردم و هرگز به این چیزا فکر نمی‌کردم چون من امید مادر شدنو تو دل یه مادر دیگه زنده کرده بودم....
حتی توی راه خودم بغل نگرفتم بچه رو دادم بغل مادر شوهرم....
تا رسیدیم خونه من رفتم دوش بگیرم....
همونطور که داشتم ل.باسامو در می‌آوردم تا برم ح.موم داشتم با جاریمم صحبت می‌کردم....
زن داداش من دارم میرم دوش بگیرم خودتون بچه رو حمام کنید و هر کاری که دوست دارید انجام بدید لطفاً دیگه در مورد بچه با من صحبت نکنید که این کارو بکنیم یا نکنیم این بچه مال شماست فکر کن خودت بیمارستان رفتی و بچه رو با خودت آوردی.....
زن داداش صورتمو بوسید و رفت....
توی حمام تا تونستم گریه کردم....
من به خاطر حس خوب که به زن داداش داده بودم و هم به خاطر دوری که از بچه‌ام داشتم.....
اما خب من یه دختر دیگه داشتم من یه نور چشم دیگه داشتم.......
مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
مادرشوهرم.عاشق پسره و همش توجهش به پسرای جاریم.اون دوتا پسر داره من دوتا دختر دیشب خونشون بودیم هی میگفت پسر زرنگه پسر باهوشه امیر علی فلان کارمیکنه محمدحسین فلان کارمیکنه پسر بچه کلن هوشش بالاس منم خیلی حرصم دراومد بچه های جاریم از دختر من ۴ماه کوچیک ترن.منم گفتم راستی مامان حرف میزنن گفت نه خیلی کوچیکن هنوز زوده برای حرف زدن.منم گفتم نه ریحانه توسن اونا قشنگ حرف می‌زد اونا اسمشونو صدامیزنی هنوز توجه ندارن حتی نمیدونن دست کجاس دهن کجاس.چیزی میگی برو بیار اصلا نمیفهمن.ریحانه هنرو متوجه الان دستشوییشم میگه حرفم که میزنه‌.دیگه مادرشوهرم موند گفت آهان گفتم هوش به پسر ودختر نیست هرچه ای میتونه باهوش باشه خداروشکر ریحانه خیلی متوجه وحالیشه‌‌.اونم دیگه هیچی نگفت.
میدونم بچه با بچه متفاوت اینو گفتم چون هی میگفت اونا باهوشند چون پسرن.
چندروز پیش خونه مادر شوهرم بودیم دختر من رفت جلو دستشو آورد جلو به یکیشون گفت سلام نینی اونم نه گزاشت نه برداشت یکدفعه چنگ انداخت توصورت دختر من .بعد من هرچی صدامیزدم می‌پرسیدم اصلا انگار نه انگار.