مادرشوهرم.عاشق پسره و همش توجهش به پسرای جاریم.اون دوتا پسر داره من دوتا دختر دیشب خونشون بودیم هی میگفت پسر زرنگه پسر باهوشه امیر علی فلان کارمیکنه محمدحسین فلان کارمیکنه پسر بچه کلن هوشش بالاس منم خیلی حرصم دراومد بچه های جاریم از دختر من ۴ماه کوچیک ترن.منم گفتم راستی مامان حرف میزنن گفت نه خیلی کوچیکن هنوز زوده برای حرف زدن.منم گفتم نه ریحانه توسن اونا قشنگ حرف می‌زد اونا اسمشونو صدامیزنی هنوز توجه ندارن حتی نمیدونن دست کجاس دهن کجاس.چیزی میگی برو بیار اصلا نمیفهمن.ریحانه هنرو متوجه الان دستشوییشم میگه حرفم که میزنه‌.دیگه مادرشوهرم موند گفت آهان گفتم هوش به پسر ودختر نیست هرچه ای میتونه باهوش باشه خداروشکر ریحانه خیلی متوجه وحالیشه‌‌.اونم دیگه هیچی نگفت.
میدونم بچه با بچه متفاوت اینو گفتم چون هی میگفت اونا باهوشند چون پسرن.
چندروز پیش خونه مادر شوهرم بودیم دختر من رفت جلو دستشو آورد جلو به یکیشون گفت سلام نینی اونم نه گزاشت نه برداشت یکدفعه چنگ انداخت توصورت دختر من .بعد من هرچی صدامیزدم می‌پرسیدم اصلا انگار نه انگار.

۹ پاسخ

اهمیت ندید جانم
اینجا ایران یه عده به دختر توهین میکنن یه عده به پسر
فرقی ام با هم ندارن
و همه جاهلن
ببخشید البته این طور‌میگم
هیییییییییچ وقت نباید کسی را با کسی مقایسه کنیم بلکه باید هر کسی رو با خودش مقایسه کرد و تمام

بگو الهی جنس بچه خوب دربیاد الان کوچیکن همشون خوبن،الهی بزرگ بشن بچه های خوبی دربیان،جنسیت مهم‌نیس،جنس بچه مهمه چی دربیاد

اتفاقا دخترا باهوش ترن.

اتفاقا اتفاقا تجربه خودم میگم توخواهرزاده وبرادرزاده بابچه خودم برادرزادم ازلحاظ یادگیری حرف زدن درک ازبقیه بچه‌ها جلوتربودحتی پسرم دوسالش بود بردم دکتر واسه حرف زدن حرف خود دکتر بود گف پسرا کلا تنبل تراز دخترهاهستن دختر زرنگتر
بنظرم شما اصلا واسه هیچ‌کس توجیه نکن اون خودش می‌فهمه فقط میخاد یه چیزی بگه دخترتم ننداز جلوچشم بلدنیستن یه ماشالا بگن
بگو آره حق باشماس شما خیلی ریزبینی همه جزئیات آنالیز میکنی دمت گرم
حالا انگار واسه تاج پادشاهی دنبال ولیعهدهستن این چه تفکر مسخره ی دارن

خدا واست نگه داره حالا مادر شوهر من و مادرم بیچاره آرزوی دختر دارن هیچ کدومون نتونستیم دختر دار شیم خخخخ
اما خدارو روزی هزاراااار مرتبه شکررررر..شمام اهمیت ندین

من نمیدونم خب دختر رو هم خدا میده پس چرا اینجوری دل آدمو میسوزنن

دخترا والا باهوش ترن جاری من دوتا پسر داره بعد پسر بزرگش اصلا حرف نمیتونه بزنه خونوادع شوهرم وای خوبه وای فلانه وگرنه دختر من در برابر اون خیلی هوشش بالاست

نمیدونم این پسرا میخوان واسشون چکار کنن اینقد مهمه براشون
اتفاقا دخترا باهوش ترن تو خیلی توجه نکن اصلا خودتو بی تفاوت بگیر همه مادرشوهرا همینجورن

یه ماشالله میگف حداقل به دخترت 😒

سوال های مرتبط

مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
مثلا میگم این حرف نزنید سریع بهشون برمیخوره باش اصلا دیگه حرف نمی‌زنیم.بعد دختر بزرگم هرچی صداشون میکنه حرف میزنه جوابش نمیدن.میگم چرا اینجور میکنید میگن خب توگفتی حرف نزن.من دیشب میگم جای اینکه تا من زینب دعوا میکنم هی به من میگید توساکت بشو تو حرف نزن میتونید به زینب بگید مادرجون مامانت راست میگه آنقدر نیار اسباب بازی شلوغ نکن اونم خسته شده نمیتونه جمع کنه.جای اینکه وقتی زینب یخ چیزی میگه من میگم نه اون هی گریه میکنه می‌آید جلو میگید بیا خودم بهت میدم.بهش بگید مادرجون مامانت میگه نه اون بهتر میدونه توهم الکی گریه وجیغ نزن من برات کاری انجام نمیدم دودفعه گریش تحمل کنید دفعه سوم دیگه گیر نمیده.من حرف بدی میزنم؟؟؟
از اول هرچی من گفتم نه اونا گفتن بیا ما برات انجام میدیم.و یادگرفته گریه میکنه وجیغ میزنه اونام میگن فقط گریه نکن من هرکار بخای برات میکنم.دخترمم سواستفاده میکنه.براهمین وقتی اونا اینجا هستن یک لحظه آرامش نداریم زینب همش داره جیغ میزنه گریه میکنه بعد میگن تو درست نبوده تربیتت.خب یک بار فکر کنید به حرف من ببینید شاید من مادردرست میگم.تااینارو میگم میگن باش تو دوست نداری بیایم خونت نمی‌آیمتو دوست نداری بابچه هات حرف بزنیم نمیزنیم‌.شوهرنفهمم اوایل اینجور بود میومد خونه قیامت میشو زینب هی جیغ گریه داد که فلان بده فلان بکن شوهرمم میگفت باش باش فقط گریه نکن.یعنی روزایی آرزو میکردم شوهرم نیاد خونه.دیگه خودش خسته شد گفت چرا بچه اینجور میکنه گفتم تقصیر خودته خب گریه کنه داد بزنه ۲بار کارش انجام ندی میفهمه وهمین شد تموم شد.هی بهش میگم خب این داستان تعریف کن برای مامانم زبون که داری من هرچی میگم بد برداشت میکنن
مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
مامانا شما وقتی یه حرفی به بچه ۵سالتون می‌زنید کامل متوجه میشه؟
ما امشب اصلا شب خوبی نداشتیم.شوهرم خیلی خسته بود.من به دخترم قول دادم که شب براش میزتحریرش دربیارم اما گفتم فردا برات درستش میکنم.من براش درآوردم اما گیر داد الان دختر کوچیکم خوابش میومد گریه میکرد شوهرمم خسته بود ۵بار با آرامش به دخترم گفتم بزار خواهرت وبابا بخابن من می‌توانم درست میکنم.اما شروع کر لجبازی هی جیغ داد وبعدم بهانه من اینجا نمیخابن متکابده عروسکم بده عروسکم نده و هرچی من وشوهرم با آرامش گفتیم بخاب خواهرت خوابش میاد ببین چجور گریه میکنه گوش نداد بعد یک ماهه دستشویی داره نمیره آنقدر نمیره که توخودش ادرارمیکنه همش هم میگه دلم درد میکنه بعد گفت دستشویی دارم شوهرم گفت بیا برو تا دم دستشویی رفت برگشت گفت نه ندارم حدود ۲ساعت بود ادرارشو نگه داشته بود منم عصبی شدم گفتم برو توکه داری چرا نمیری گفت به توچه دلم نمیخاد برم.خلاصه هی گنده جواب من و داد من هی گفتم دخترم قشنگ حرف بزن من عصبی نکن بخاب.هی شوهرم رفت بغلش کرد با آرامش گفت اصلا انگار نه آگار هی گنده جواب داد.هی تا دخترکوچیکم آروم نیشد شیر بخوره بخابه شروع می‌کرد الکی بلند بلند گریه مادرای شیرده میدونن بچه هی شیر بخوره بره اوج خواب بیداربشه دوباره شیر بخوره میشه مصیبت مخصوصا دندون داشته باشه بدتر اینم ۳بار رفت اوج خواب بیدارشد .منم عصبی بشم اصلا دیگه نمی‌فهمم پاشدم دوتا بشگون ازش گرفتم وگفتم ساکت بشو اما هیچ بازم گریه جیغ داد دوباره بهش محلت دادم با آرامش گفتم دخترم خواهرت بدخواب شده شما یک دقیقه ساکت باش بزار بفهمم دارم چیکار میکنم اما بازم لجبازی دیگه شوهرم عصبی شد بلند شد داد وبیدادکرد؟
مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
اونایی که ۳تا بچه ۲تا بچه دارید چجوری بچه کوچیک میخابونید.من دیگه کم آوردم ما خونمون ۶۵متر وکوچبکه کلن یه اتاق خواب داریم.من ظهرا به دختر بزرگم میگم برو اتاق بازی کن خواهرت خابید میام پیش تو هی میپرسه میای میگم آره.دیدم نه هی میره اتاق میاد صدامزنه مامان بیا.منم گفتم بیا گوشی بگیر برو اتاق کارتون ببین یه یک هفته خوب بود میموند اتاق اینم میخایید یک ساعت بعد یک هفته یکدفعه گفت من ازاتاق میترسم نمیرم تنها میخام پیشتون کارتون ببینم گفتم باش پیشمون دراز میکشه اما هی حرف میزنه مامان این چیه مامان این چی گفت مامان مامان هی من میگم بعدا حرف می نیم بزار بخابه اما انگار نه انگار‌.دختر کوچیکه هم یک هفته لج کرده نه ناهار میخوره نه صبحانه ظهرم خوابش میاد گشنشه هی سینه میخوره اونم فقط یه سینه سیر نمیشه هر نیم ساعت بیدارمیشه گریه میکنه من یا دارم روپا میخابونم یا سینه دهنشه تا یک ساعت بخابه.بزرگه هم هی میره میاد میره میاد مامان مامان. بخدا کوچیکه نخابه پدرم درمیاره دیگه نمیمونه زمین میگه فقط بغلم کن راه برو‌.منم آرتروز گردن دارم یزره بغل میکنم دیگه نمیتونم دستم وگردنمو تکون بدم.هرمدل بگید بزرگه رو گل میزنم.امروز کوچیکه خابید رفتیم اتاق خواب داشتیم بازی میکردیم که بیدارشد کفتم بمون ادامه بازی بکن من خواهرت خابید میام همین که اومدم بیرون اومد واستاد دم اتاق هی آروم گفتم یا برو اتاق یا بشین رومبل هی صدا میزنه مامان مامان ۵بار حرفمو تکرار کردم یا برو اتاق یا بشین رومبلی دختر کوچیکه هم به اون نگاه می‌کرد آخر دادزدم چرا هی صدامیکنی یا بیا بشین یا برو دیگه نمیفهمی مگه.کوچیکه هوشیار شد تازه ۱۰دقیقه خابیده بود
مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
مثلا دختر من خیلی احساسیه چیزهای منفی زوروش تاثیرمیزاره تلوزیون داست یه صحنه خشن وناجور نشون میداد من زدم یه کانال دیگه دخترم گفت عه نزن بزار ببینم گفتم نه دخترم قشنگ نبود اینجا قشنگ تره.اگر کسی خونمون نبود میگفت چرا مامان وتمام اما اونشب مامانم بود شروع کرد جیغ زدن بزن اونجا بزن اونجا هی گفتم دخترم قشنگم اونجا خوب نبود تموم شد دخترمم گفت باش پس من اصلا شام نمی‌خورم منم گفتم نخور من نمیزنم اونجا دخترمم همچنان گریه وجیغ یکدفعه مامانم گفت آه بزن همونجا دیگه آنقدر جیغ نزنه بشینه غذاشم بخوره سرم رفت منم گفتم نمیزنم.مامانم گفت بیا مادرجون خودم برات می زنم.خب باش اونا که میرن بعد چندساعت اما من دخترم تا صبح بخاطر اون صحنه دندون قروچه میکنه فردا هی میپرسه چرا اونجور شد من میترسم.بابا مگه من خواسته هام نامعقول من میشناسم بچمو من میدونم چجوریه مامانم همش میگه تو مادر نیستی تو مادری بلد نیستی .مگه میشه من دخترم یه کار انجام بده میدونم منظورش چیه.میفهمم چرا انجام داد اما مامانم همش میگه تو اشتباه میکنی.منظورش این نیست.تو اشتباه فهمیدی‌.شما خودتون مادر شما بهتر بچتون می‌شناسید یا بقیه؟؟؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
امروز دخترم دوتا دستشو مشت کرده بود جلو من گرفت گفت مامان کدومشه ؟؟می خواست گل یا پوچ بازی کنه باهام زدم رو دست رچپش گفتم اینه خندید گفت نیست 😀دست راستشو باز کرد گفت اینه و خندید باباش گل یا پوچ یادش داده من خبر نداشتم ای بگردم برات مادر آخه چرا میگن تو هوشت ضعیفه آخه چرا 😭😭😭دختر من باهوش ترین بچه ی دنیاست دختر من تو این دنیا با این سن کمش خیلی درد کشیده درسته به قول مامان رایان خیلی هم نباید به نتیجه ی تست اهمیت داد ولی از اون طرف میبینم دیگه چیزیه که دیدم و شنیدم و این دکتر نفر ۵ و ۶امه که بهم میگه بچت ضعیفه نفر اول نیست که بگم از خودش در میاره یا در و دکانه به قول معروف من خودمم متوجه شدم تا حدودی ولی مادرم چه کنم نمی تونم قبول کنم نگاش می کنم قلبم جیگرم آتیش میگیره 😭😭با این سن کمش چه چیزا که تجربه نکرد این بچه 🥺😥یواشکی گریه می کنم که نه شوهرم بفهمه نه بچه هام راه خیلی سختی رو در پیش دارم باید یه نذری براش بکنم بلکه معجزه بشه 😥امروز با مشاورش که استادش همین دکتر ماهاینه صحبت کردم گفت دو به دو سریع درمانش رو شروع می کنیم خانوم دکتر رفتاردرمانی و کاردرمانی ذهنی و منم رو دقت و تمرکزش کار می کنم گفت یه تست نبوده ۴ و ۵ نوع تست بوده ببخشید شمارو هم با تاپیک هام اذیت می کنم چون به هیچکس نگفتم هیچکس خبر نداره فقط من و شوهرم البته شوهرمم میگه خرجش می کنیم درمانش می کنیم ناراحت نباش ولی من بازم نگرانم دست خودم نیست گفتن سالی یه بارم تست گرفته میشه ببینند ضریب هوشیش چقدر بالا رفته قرار شد از دلوینم پیش مشاورش تست بگیرم خدا کنه اون دیگه موردی نداشته باشه که من دیگه میمیرم 😭😭
درسته خداروسکر که ۴ ستون تنشون هم سالمه جلو چشمم دارن بزرگ میشه مثل همه ی بچه های دیگه ولی اینم کم مشکلی نیست
مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
سلام مامانم میاد صبح دخترمو نگه می داره تا ظهر من میرم سر کار میخواستم بزارم مهد امسال چون اصلا اخلاقم با مامانم نمی سازه همش بحث داریم نزاشت گف بچه فلان میشه مریض میشه دیوونه شدی بزاری مهد و...دخترمم خیلی دوست داشت بره چون مامانم بلد نیس بازی کنه از صبرتا ظهر بچه حوصلش سر می‌ره تا من میرسم بی حوصله و گرسنه هست شروع به بهانه آوردن و گریه می کنه مامانم هم دایم میگه از صبح گریه نکرده همش تورو می بینه بچه را باعث گریش می شی شوهرم بعد من میاد خونه رو مبل دراز کش به اون تیکه میندازه پاشه کار کنه نمی دونه که بیشتر باعث میشه شوهرم لج کنه و اصلا کمک نکنه چون مادرم بهش میگه همش سرت گو شیه و فلان بعد غذا هم اکثرا خودم میام می پزم اما مامانم تا عصر خونه ماهست پدرم چند ساله فوت کرده بعد مامانم تو خونه کل حرفا و حرکتهای منو می پاد یه دفعه هم نشده ها ازم تعریف کنه همش غر زدن و طعنه زدن و سرزنش کردن که تو غذات بد شد با بچه حرف زدی بعد میگه به شوهرم پاسو با بچه بازی کن خلاصه اعصابم خرد میشه امروز دخترم گریه می کرد که مامان نخواب منم خیلی خسته بودم گفتم بزار نیم ساعت بخوابم گوشی دادم نگرف هرچی گفتم قبول نکرد همش ظهرا میگه نخواب بقیه روزا حرفش گوش میدم امروز اما حرصم گرفت گفتم برو بازی کن عصر باهات بازی می کنم همش زر زر گریه کرد محل ندادم مامانم از اتاق اومد سر کن غر زد که پاشو بچه هرچی گف بکن چرا اذیت می کنی منم عصبی شدم گفتم مامان خواهشاً تو ظهر ا برو خونت منم بفهمم چی کار کنم با بچم شوهرم گف درست حرف بزن اسیر شدم به خدا خسته شدم دیگه الان هم عذاب وجدان گرفتم که مامانم ناراحت شد تو کل زندگیم همش منو سرزنش کرده یه بار نگف فلان کار کردی خوب شد
مامان شکوفه های سیب🌸 مامان شکوفه های سیب🌸 ۴ سالگی
بچهااا یکی از بچهای فامیل ۳ سالشه رفتار های خاصی داره ک آدم رو به شک میندازه ، مثلا اگه واژه ای رو درست تلفظ میکرد مثل واژه ی (نه) حالا بجاش میگه (لَه) ! بازی و شخصیت سازی و تخیل که اصلا بلد نیست . اصلا نمیتوگه با همسالانش درست ارتباط بگیره ...امشب با پسرم نمیتونست بازی کنه بجاش اذیت های بیخودی میکرد مثلا میزد اسباب بازی ها رو پرت میکرد یا میریخت و ازین اذیت ها ....
اگه کسی به اسباب بازیش دست بزنه اصلا عین خیالش نیست
بعد خونه ی پدر شوهرم ک بودیم میگفت مامان بریم خونه ی آقاجون
مامانش گفت ما الان خونه ی آقاجونیم ...
اکثرا تاخیر داره توی خیلی از مهارت ها مثلا هنوز بلد میست با دست خودش چیزی برداره بخوره یا قاشق دستش بگیره ...مامانش همه چیز بهش میده مثل بچه ی زیر یکسال ‌‌‌...رنگ ها رو اشتباه میگه
دلم میخواست به مامانش بگم که اگه ممکنه بچه رو ببره پیش متخصص شاید به کاردرمانی نیاز داشته باشه ، چون مادرش اطلاعات کمی داره . بنظرتون همچین بچه ای نیاز داره به ویزیت دکتر‌؟
مامان دلوین وماهلین مامان دلوین وماهلین ۴ سالگی
بچه ها من خیلی امروز دپرس شدم ماهلینو بردم پیش دکترش بهم گفت ضریب هوشیش از ۱۰۰ درصد ۵۸ درصده و خیلی پایینه حتی گفت هوش کلامیش خم خیلی پایینه و زیر ۷۰ استثنایی حساب میشه گفت باید یکسال دیرتر بره مدرسه این الان نمی تونه بره موندم واقعا چی کار کنم من الان دلوینم داره نمیشه که آخه یکی بفرستم یکی دیگه رو نفرستم ولی خانوم دکتر گفت این حرفارو بریز دور این بچه نمی تونه کشش رو نداره و فلانه در حقش ظلم نکن خیلی خیلی ناراحت بچمم 🥺🥺🥺گفتم تو روحیه اش تاثیر میزاره ببینه خواهرش یه پله بالاتره به نظرتون چی کار کنم ؟؟میگه این تو سنجش هم رد میشه من جاتو باشه فعلا پیش ۲ هم نمی فرستم کلا با نیمه دومی ها بفرستش شما جای من باشید چی کار می کنید؟؟من رو دلوین که شک ندارم اون هوشش خوبه ولی دلم می خواد از دلوینم تست بگیرم که اگه اونم پایینه اونم نفرستمش فعلا از اون طرف جیگرم کباب میشه اینجوری براشون مشاوره ی خودشون خیلی زنه دلسوزیه گفتم خوبه دلی رو ببرم پیش اون تست آی کیو بگیرم شما جای من باشید چی کار می کنید
دکتر پی گفت ماهلین خیلی خیلی ضعیفه و هوش کلامیش هم خیلی پایینه نیاز به گفتار درمانی هم داره ادامش بده