اونایی که ۳تا بچه ۲تا بچه دارید چجوری بچه کوچیک میخابونید.من دیگه کم آوردم ما خونمون ۶۵متر وکوچبکه کلن یه اتاق خواب داریم.من ظهرا به دختر بزرگم میگم برو اتاق بازی کن خواهرت خابید میام پیش تو هی میپرسه میای میگم آره.دیدم نه هی میره اتاق میاد صدامزنه مامان بیا.منم گفتم بیا گوشی بگیر برو اتاق کارتون ببین یه یک هفته خوب بود میموند اتاق اینم میخایید یک ساعت بعد یک هفته یکدفعه گفت من ازاتاق میترسم نمیرم تنها میخام پیشتون کارتون ببینم گفتم باش پیشمون دراز میکشه اما هی حرف میزنه مامان این چیه مامان این چی گفت مامان مامان هی من میگم بعدا حرف می نیم بزار بخابه اما انگار نه انگار‌.دختر کوچیکه هم یک هفته لج کرده نه ناهار میخوره نه صبحانه ظهرم خوابش میاد گشنشه هی سینه میخوره اونم فقط یه سینه سیر نمیشه هر نیم ساعت بیدارمیشه گریه میکنه من یا دارم روپا میخابونم یا سینه دهنشه تا یک ساعت بخابه.بزرگه هم هی میره میاد میره میاد مامان مامان. بخدا کوچیکه نخابه پدرم درمیاره دیگه نمیمونه زمین میگه فقط بغلم کن راه برو‌.منم آرتروز گردن دارم یزره بغل میکنم دیگه نمیتونم دستم وگردنمو تکون بدم.هرمدل بگید بزرگه رو گل میزنم.امروز کوچیکه خابید رفتیم اتاق خواب داشتیم بازی میکردیم که بیدارشد کفتم بمون ادامه بازی بکن من خواهرت خابید میام همین که اومدم بیرون اومد واستاد دم اتاق هی آروم گفتم یا برو اتاق یا بشین رومبل هی صدا میزنه مامان مامان ۵بار حرفمو تکرار کردم یا برو اتاق یا بشین رومبلی دختر کوچیکه هم به اون نگاه می‌کرد آخر دادزدم چرا هی صدامیکنی یا بیا بشین یا برو دیگه نمیفهمی مگه.کوچیکه هوشیار شد تازه ۱۰دقیقه خابیده بود

۱۳ پاسخ

بچه بزرگتو مهد بفرست تا ساعتی انرژیش تخلیه بشه و تایم زندگیشم نظم بگیر. گناه داره.تقصیر اون بچه نیست که اونم هنوز کوچولو مثل همون بچه کوچیکه نیاز به توجه داره بازی میخواد میخواد ناز کنه مامان رو کل تایم برای خودش میخواد.

چقداین روزای تورومن گذروندم دوتاشیربه شیرداشتم یکی ۱سال یکی هم۱ماهه تابزرگ شدن هفت کفن پاره کردم

واقعا خدا بهتون قوت بده.
من ماشاالله اینقدر پسرم شیطون و پرحرف هست دوتا چهار ستون بدنم میلرزه

من اوایل خیلی اذیت می‌کرد ولی چند ماه بهش یلد دادم اگ خواهرش بخوابه ب بقیه هم بگ حرف نزنن بعضی وقتام یادش میره میاد بیدار میگنه ولی اون زمان معمولاً کارتون میزارم تلویزیون دراز میکشه تو حال من دخترمو تو اتاق میخ ابونم

الهی بگردم دختر تو چقد اذیت میشی.منم دوتا دارم اابته کوچیکه من الان دوسال و ۵ماهشه و دخترم ۴سال و ۵ماهشه.خداروشکر مشکل شمارو ندارم الان. ولی خب کوچیکتر بودن قطعا داشتم همین چالش هارو.دختر من کارتن با تلویزیون میزارم میشنشت نگاه میکرد تا داداشش بخوابه. اما خب از اولم پسرم رو به شلوِغی عادت داده بودم و با صدای تی وی هم میخوابید جتی اگه اتاق جدا نمیبردم.خلاصه که قشنگم این روزها گذرا هستن نگران نباش عزیزم.

اخ منم همیشه این مشکلاتو دارم

کوچیکه چقدشه من وقتی مرسانارو میخوابونم کارتن برا سامیار میذارم میبینه یا میفرستمش توحیاط دوچرخه سواری وقتیم گیر میده میرم پیشش ک نیاد داخل

عزیزم به نظرم شما خیلی حساس شدید یرای همین بزرگه اتو گرفته ازتون و اینجوری میخواد جلب توجه کنه

بله دقیقا شرایط ماهم همینه
چاره ای نیست باید باهاش مدارا کنی وگرنه حساس میشه و حسادت میکنه🤦🏻‍♀️
تو اون یه ساعت باید چیزی که براش خییییلی جذابه بهش بدی
مثلا یه خوراکی..
دخترِ من خمیر بازی یا شن داره با اونا سرشو گرم میکنم

پسر منم همینه وقتی بهش میگم اینکارو نکن ،با آروم بشین تا داداشتو بخوابونم بدتر لج می‌کنه
وقتی میزارمش بحال خودش یا باهاش راه میام اذیتاش کمتره

واااای همه اینایی که گفتی طبیعیه اما به فکر دومی بودم و به اینا فک نکرده بودم چقدر مشکلات داره سخته😭

من بزرگه رو میسپارم دست باباش

دختر من 3سالشه من کافیه دسشویی برم کوچیکه رو از خواب بیدار میکنه یا از لج انقدر سروصدا میکنه تا بیدار بشه هووووف

سوال های مرتبط

مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
مامانا شما وقتی یه حرفی به بچه ۵سالتون می‌زنید کامل متوجه میشه؟
ما امشب اصلا شب خوبی نداشتیم.شوهرم خیلی خسته بود.من به دخترم قول دادم که شب براش میزتحریرش دربیارم اما گفتم فردا برات درستش میکنم.من براش درآوردم اما گیر داد الان دختر کوچیکم خوابش میومد گریه میکرد شوهرمم خسته بود ۵بار با آرامش به دخترم گفتم بزار خواهرت وبابا بخابن من می‌توانم درست میکنم.اما شروع کر لجبازی هی جیغ داد وبعدم بهانه من اینجا نمیخابن متکابده عروسکم بده عروسکم نده و هرچی من وشوهرم با آرامش گفتیم بخاب خواهرت خوابش میاد ببین چجور گریه میکنه گوش نداد بعد یک ماهه دستشویی داره نمیره آنقدر نمیره که توخودش ادرارمیکنه همش هم میگه دلم درد میکنه بعد گفت دستشویی دارم شوهرم گفت بیا برو تا دم دستشویی رفت برگشت گفت نه ندارم حدود ۲ساعت بود ادرارشو نگه داشته بود منم عصبی شدم گفتم برو توکه داری چرا نمیری گفت به توچه دلم نمیخاد برم.خلاصه هی گنده جواب من و داد من هی گفتم دخترم قشنگ حرف بزن من عصبی نکن بخاب.هی شوهرم رفت بغلش کرد با آرامش گفت اصلا انگار نه آگار هی گنده جواب داد.هی تا دخترکوچیکم آروم نیشد شیر بخوره بخابه شروع می‌کرد الکی بلند بلند گریه مادرای شیرده میدونن بچه هی شیر بخوره بره اوج خواب بیداربشه دوباره شیر بخوره میشه مصیبت مخصوصا دندون داشته باشه بدتر اینم ۳بار رفت اوج خواب بیدارشد .منم عصبی بشم اصلا دیگه نمی‌فهمم پاشدم دوتا بشگون ازش گرفتم وگفتم ساکت بشو اما هیچ بازم گریه جیغ داد دوباره بهش محلت دادم با آرامش گفتم دخترم خواهرت بدخواب شده شما یک دقیقه ساکت باش بزار بفهمم دارم چیکار میکنم اما بازم لجبازی دیگه شوهرم عصبی شد بلند شد داد وبیدادکرد؟
مامان نازدونه مامان نازدونه ۴ سالگی
سلام مامانم میاد صبح دخترمو نگه می داره تا ظهر من میرم سر کار میخواستم بزارم مهد امسال چون اصلا اخلاقم با مامانم نمی سازه همش بحث داریم نزاشت گف بچه فلان میشه مریض میشه دیوونه شدی بزاری مهد و...دخترمم خیلی دوست داشت بره چون مامانم بلد نیس بازی کنه از صبرتا ظهر بچه حوصلش سر می‌ره تا من میرسم بی حوصله و گرسنه هست شروع به بهانه آوردن و گریه می کنه مامانم هم دایم میگه از صبح گریه نکرده همش تورو می بینه بچه را باعث گریش می شی شوهرم بعد من میاد خونه رو مبل دراز کش به اون تیکه میندازه پاشه کار کنه نمی دونه که بیشتر باعث میشه شوهرم لج کنه و اصلا کمک نکنه چون مادرم بهش میگه همش سرت گو شیه و فلان بعد غذا هم اکثرا خودم میام می پزم اما مامانم تا عصر خونه ماهست پدرم چند ساله فوت کرده بعد مامانم تو خونه کل حرفا و حرکتهای منو می پاد یه دفعه هم نشده ها ازم تعریف کنه همش غر زدن و طعنه زدن و سرزنش کردن که تو غذات بد شد با بچه حرف زدی بعد میگه به شوهرم پاسو با بچه بازی کن خلاصه اعصابم خرد میشه امروز دخترم گریه می کرد که مامان نخواب منم خیلی خسته بودم گفتم بزار نیم ساعت بخوابم گوشی دادم نگرف هرچی گفتم قبول نکرد همش ظهرا میگه نخواب بقیه روزا حرفش گوش میدم امروز اما حرصم گرفت گفتم برو بازی کن عصر باهات بازی می کنم همش زر زر گریه کرد محل ندادم مامانم از اتاق اومد سر کن غر زد که پاشو بچه هرچی گف بکن چرا اذیت می کنی منم عصبی شدم گفتم مامان خواهشاً تو ظهر ا برو خونت منم بفهمم چی کار کنم با بچم شوهرم گف درست حرف بزن اسیر شدم به خدا خسته شدم دیگه الان هم عذاب وجدان گرفتم که مامانم ناراحت شد تو کل زندگیم همش منو سرزنش کرده یه بار نگف فلان کار کردی خوب شد
مامان زینب وریحانه مامان زینب وریحانه ۴ سالگی
یک هفته بنایی داریم اومدم خونه مامانم گفتم حداقل یزره استراحت میکنم کوچیکه یکسره درحال شیرخوردن واینور اونور رفتن من دنبالش بزرگه هم حدگزرونده یکسره فوش میده توله سگ پدرسگ بمیر دهنتوببند خاک توسرت‌.اصلا ما این حرفارو نمی‌زنیم هیچ کجا هم نمیگه ها میاد خونه مامانم میگه.بعد مامانمم حساس اینجور نکن اونجور نکن دخترم میخادبره طبقه بالا دستشویی مامانم میگه سرامیک سرده بغلش کن ببر بچه ۵ساله میگم وا سرد کجابود میگه نه سرامیک یخ میکنه دلدردمیشه بچرو کول میکنه میبره دستشویی میاره.دخترمم لوس کرده آخ دلم آخ پام حوصله ندارم هی الکی گریه میکنه سر سفره خونه خودمون میخوره تموم میشه اینجا مامانم هی میگه دهنش کن اونم نمیخوره آنقدر نمیخوره تا مامانم بیاددهنش کنه اعصابمو خراب کردن ۵نفر آدم بزرگ میخان فیلم ببینن این بچه میگه بزن کارتون بعد نمیبینه هم میگه فقط بزن پویا من برم بگردم بازی کنم ماخونمون این چیزا نداریم کارتن فقط صبح .اینجا همه‌چی زدن زیرش.درسته بچس باید تعادل نگه داشت اما کارهاش آزار دهنس همه صداشون درمیاد مامانمم گوش نمیده
مامان Mehrsa مامان Mehrsa ۴ سالگی
سلام به شب زنده داران قشنگم🥰

و من كه امشب عجيب ترين و يكي از دوگانه ترين حس هاي مادرانه رو دارم تجربه ميكنم🥹😢❤️

مدتهاس كه دلم ميخواست دخترم راضي بشه و جاي خوابش رو جدا كنم ديگه از خودمون ولي راضي نميشد ، 🤔
امشب به طرز عجيبي خودش گفت مامان ميخوام بريم اتاق خودم بخوابم امشب ، منم اول فكر كردم الكي ميگه رفتيم و منم صندلي گذاشتم بغل تختش و حدودا يكساعت و نيم مشغول قصه گويي شدم😇😂

ديگه خودم داشتم بيهوش ميشدم و كف كردم والا🙃😃و ديدم كم كم خوابش برد بعد از ٨ تا قصه🤪

و الان هم خوشحالم ازينكه داره مستقل شدنو ياد ميگيره و روند رشدش جلو ميره و از هم سن و سالهاش عقب نميفته😘و از طرفي يهو اومدم تشك خالي و پتو و متكاش رو كنار تشك خودم ديدم بغضم گرفت🥹😭

خودمم خييلي بهش وابسته شدم يه جورايي زندگيمو انگاري فقط وجود مهرسا معنا ميده 😩😭❤️

حالا تا ببينم پيش ميره اينجوري يا فردا شب ميزنه زير قول و قرارهاش😂
اصن ببينم تا صبح ميخوابه يا نه😃

همين ديگه…. خواستم با شما هم اين حس رو به اشتراك بزارم🥰🙌