۸ پاسخ

عزیزم سعی کن بخودت برسی ،گهگاهی خودت تنها یکی دو ساعت بیرون برو ،واسه خودت یه چیزی بخر ،دلت باز بشه
مولتی ویتامین بخور ،آرایش کن ،لباس شاد بپوش
و اگه چیزی آزارت میده مثل رفتار همسر یا غیره ،سعی کن بی توجه و بی اهمیت بشی بهش
باور کن اینا حرف نیست تاثیر داره

منم ی دوره اینطور سده بودم داغون کم حوصله بی اعصاب ..سعی کن ی مسافرت یا ی گردش بری ...با کسایی که باعث ناراحتی شما میشه رفت آمد نکن..فک کار خونه و اینا نباش بیشتر با بچه‌ها بازی کن

عزیزم همه ما مامانا همینطوریم من گاهی اوقات دیگه میشینم گرییه میکنم، ولی در اسرع وقت برو پیش یه روان پزشک یاافسردگی بعد زایمان داشته باشی یا پیش تراپیست واقعا کمک میکنه

عزیزم اگه هزینه دکتر داری حتما پیش یه روانپزشک برو
سلامت روحی واسه ادامه زندگی از نون شب هم واجب تره

عزیزم یه چکاپ کامل هم انجام بده منم چند وقت بود همش بی حال و حوصله بودم واذیت
رفتم آزمایش دادم کم خون بودم و ویتامین دی هم پایین بود
دکتر گفت براهمین اذیتی
الان دارو میخورم خیلی خوبم سرحال ترم حوصلم هم بیشتره

والا من بچم یکیه زیاد شیطونم نیست وسط روز جز محالاته داد نزنم یا دعواش نکنم
تازه صبحا یه ساعتم مامانم میاد خونمون
شما چه توقعی داره از خودت🤧🤧🤧 والا حق داری
یکم موزیکای اروم گوش بده ،

من یکی دارم توش مثل خر موندم.اونوقت دوتا داری انتظار داری گریه نکنی.

عزيزم براى خودت حتما وقت بزار،حتما خسته هستى،اگه كسى ميتونه كمكت كنه يه تايم براى خودت بزار و يه كارى براى خودت انجام بده،كمترين كار اينكه مدبتيشن كن

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی🐥 مامان جوجه طلایی🐥 ۲ سالگی
سلام خانما
میشه کمکم کنید بگید باید چجوری رفتار کنم اخه . من خیلی اعصابم ضعیف شده ولی به شدت رو دخترم حساس بودم و دوست نداشتم باهاش تچ بخاطر اعصاب ضعیف خودم تند برخورد کنم یا داد بزنم ولی تازگیا خیلی داد میزنم و دعواش میکنم حتی بعضی وقتا میزنم به پاش ولی نه خیلی محکم عذاب وجدان هم که نگم براتون
بخدا تازگیا فتاوای ترسناک شده اعصابم نمیکشه
مثلا هی میدوید با دوتا دست میکوبید به صفحه تلوزیون بخدا لا زبون با آرامش میگفتم نزن ولی بدتر لج میکرد ماهم تلوزیون و زدیم به دیوار حل شد
یا مثلا دهنشو پر آب میکنه میریزه رو فرش یا مبل هزار بار گفتم نکن میگه آب بازی کنم داد واقعا عصبی میشم
یا مثلا امشب رفته بودیم بیرون یهو دستمو ول میکرد میدوید تو خیابون یعنی قشنگ سکته کردم خدابهم رحم کرد یا تو مغازه یهو میرفت بیرون و میدوید بغلش میگرفتم جیغ و داد و گریه همه برمیگشتن نگاه میکردم واقعا نمیتونم خودمو کنترل کنم
دعواش هم میکنم میشینم هی گریه میکنم و به خودم لعنت میفرستم
میاد میبینه ناراحتم بوسم میکنه بدتر روانی میشم میگه دوست دارم با زبون بچه گونه خودش