۱۷ پاسخ

آیهان اینجور جاها نمیخوابه ولی گریه هم نمیکنه
چون بیشتر براش جدید هست و دوست داره همه چیزو کشف کنه اطرافشو حسابی نگاه میکنه
ولی خب من تا حالا آرایشگاه نبردمش

والا پسر منم همینه. کلا طبیعی هستش این واکنش. نمیدونم چه صیغه ایه ب بچه ۵ ۶ ماهه میگن لوووس. ب پسر منم میگن. انقد بدم میاد..

آرایشگاه جای بچه 5 ماهه نیس😕

مامان یاسین ببرش خانه بازی
هم خنکه هم چون رنگی رنگیه و همه بچه ن دوست داره
البته یه جا برو ک زیاد شلوغ و پر سرو صدا نباشه
همن پسرمو مرتب بیرون میبرم گاهی اوقات همش ذوق میکنه میخنده ولی بازم گاهی اوقات غریبی میکنه و خیلی گریه میکنه خصوصا مواقعی ک خوابش میاد
ترس یکی از ویژگی های سنشون هست و کاملا طبیعیه اتفاقا خیلی خوبه ک این واکنش ها رو داره یعنی متوجه میشه همه چیو محیط تغییر کرده ادما و... من شنیدم دور از جون بچه هایی ک اوتیسم و.. هستن این واکنش ها رو ندارن

نورا تو بغل ادمای جدید نمیره و میچسبه به خودم جدیدا یاد گرفته وقتی منو میخواد جیغ میزنه،منم بخاطر گرما جایی نمیبرمش راستش،الانم دیگه سن اضطراب جدایی و غریبی کردنشونه،تازه نورا با هیچکس نمیمونه ک من بخوام برم کاری کنم

ووای خدا😍😍 چقد عشقه این بچه

چقد خودتون و پسرتون زیبایین

چقد نازه پسرت چجوری انقد رشد موهاش خوبه😂😂دختر من اصلا مو‌ ندارع 😂😂

دختر منم غریبیش میکنه همش تو خونه ام نمیتونم تا در حیاط برم....باد بهش بخوره گریه میکنه ادم جدید ببینه زار میزنه خونه کسی دیگه هم برم همینطور

پسر من که گریه نمیکنه و دوروشو نگا میشه حتی اگه یکم باهاش حرف بزنی کلی میخنده بازی میکنه
البته اینجوری شدن بچه ها تقریباً از نظره
هر دو روز من بهش اسپند دود میکنم
بچس خب چش میخوره

بچه من یکیو میبینه نمیشناسه سریع گریه میکنه. اصلنم اروم نمیشه چون همش خونمون ساکته

دختر منم تازگیا با آدمای جدید غریبی میکنه و گریه میکنه‌ در صورتی ک قبلا برا همه میخندید و تو بغل همه میموند.منم شروع کردم کم کم میبرمش بیرون محیط و ادمای جدید رو‌ببینه لازمه اینارو تو مغزش ثبت کنه ..هروقت میبرمش جای جدیدی اونقد کنجکاوی میکنه ک شبش راحت و‌عمیق میخوابه.مامانت درست میکه عزیزم یکم بیشتر ببرش بیرون ولی مراقب دما باش اخه اگ اینجوری پیش بره مهدکودک رفتنش خیلی اذیتت میکنه

اره ببر بزار عادت کنه

من هیچ جا نمیتونم ببرمش

بنظرم اینجور جاها ک همه ادمی رفت و امد دارن بوی مواد و .... بچه رو نبر
بچه منم وقتی غریبه میبینه گریع میکنه😐😀

من پسرمو با صدای تلویزیون و سریال عادت دادم که بخوابه برای همین تو مهمونی ها هم راحتم . خداروشکر . غریبی به غریبه ها ممکنه بکنه ولی خاله و اقوامو که دیده میشناسه براشون می‌خنده . آرایشگاه تا حالا نبردم . ولی خرید بردم

من از دوماهگی غریبی میکنه و هیجا نمیمونه و ب کوچیکترین صدا حساسه

سوال های مرتبط

مامان آسد محمد جواد مامان آسد محمد جواد ۱۰ ماهگی
اولین بار تنها بردمش حموم😍😍
خیلی حال کردم که دارم میشورمش و یکم هم آب بازی کرد😍
آخر سر که میخواستیم بیایم بیرون خیلییی گریه کرد از گریه نفسش داشت میرفت و حسابی هول کرده بودم ولی سریع اومدم بیرون‌ و لباس تنش‌ کردم و از گریه زیاد خوابش برد😭😢

شوهرم که همون اول گفت خودت میبریش حموم من هیچ کمکی نمیکنم و ازت بچه رو نمیگیرم،‌منم گفتم‌ باشه‌ خودم و بچه باهم میایم بیرون و‌خودم‌ لباس تنش میکنم و همین کار رو هم کردم، ولی آدمیزاد که نیست میدید بچه‌ داره گریه میکنه حتی نیومد یه‌ پستونک یا شیشه دهنش کنه تا من بتونم راحت تر لباس تنش کنم،فقط خسته نباشه یک‌ دقیقه اومد باهام دعوا کرد که چکارش کردی تو حموم و بچه رو تو حموم اذیتش کردی که گریه کنه فقط گفتم الان داد نزن بچه بیشتر گریه میکنه😑
بچه آب بازی خیلی دوس داره و از آب خوشش میاد و مامانم هم هرسری میبردش حموم داخل حموم ساکت بود ولی وقتی حوله تنش میکرد و میخواست بیاد، بیرون شروع میکرد به گریه کردن و شوهرم هم دیده بود و هم مامانم بهش گفته بود،واقعا نمیدونم با همچنین مردی باید چجوری رفتار کنم؟
فقط دفعه آخرم بود میبرمش حموم یا وقتی رفتیم مشهد پیش مامانم اونوقت میبرمش که حدقا مامانم کمکم کنه
مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۸ ماهگی
سلام خداقوت ب همه مامانا من اومدم از تجربم تو شیردهی ب یاسین بگم
خیلی دیره ولی واقعا تا الان فرصت نشده تعریف کنم
تا این درد اومد سراغم
من روز اول توبیمارستان اغوز داشتم و راحت دادم یاس خورد ولی شبش بخاطر درد زیاد و استراحت نکردن خیلی شیرم کم شد ک از یکی از مامانا ک شیر خشک برا بچش اورده بود ۳۰تا گرفتم و یاسین ی نفس خوردش
از فرداش ک اومدم خونه ب قدری شیرم زیاد بود ک قابل کنترل نبود .یاسین تا شروع میکرد ب میک زدن شیرم ۳تا فواره ای میشد تو دهنش و اونم نمیتونست اینقد تند بخوره و جیعععع میکشید من تو شیشه شیرش ۱۲۰تا میدوشیدم و باز میدیدم قطره ای شده میزاشتم سینمو دهنش تا دوتامیک میزد دوباره همین اوضاع بود و واقعا گریه میکرد تا کبود میشد چاره ای نیود مجبور میشدم بدوشم ۱۵۰یا۱۸۰تا از هر سینم میدوشیدم و باشیشه راحت میخورد. شبا هم اوضاع همین بود من خونه مامانم اینا بودم فکر کن ساعت ۳شب من داشتم میدوشیدم چون پد شیردهیم و لباسام و پتوم خیس شده بود و باز نصف شد فواره تو دهن یاسین و گریه های شدید ک همه رو از خواب بیدار میکرد. وقتی میرفتم حمام اصلا دست بهشون نمیزدم با این حال یادمه دوتا کاسه میگرفتم زیرشون میومدم بیرون ک ب خودم نریزه . شاید خنده دار باشه ولی من خونه گریه میکرد ک این همه شیر دارم و یاسین نمیخوره . اینقد شیرم چرب بود ک تا دوشیدنم تموم میشه شیر دوش و روی شیشه شیرش چربی سفت میشد و میزاشتم تو اب ولرم تا رقیق بشه. از بس گریه داشت و نااروم بود شیره خشک برام راحت تر بود درست میکردم بهش میدادم و شیرمم با شیر دوش دستی میدوشیدم و میریختم دور .همون دوماهی ک تکوتوک شیر خودمو خورد خیلی خوب قد و وزنش رشد کرد با اینه خیلی کم میخورد .ادامه تو کامنتها