۷ پاسخ

ومنی که بچه یه ساله ونیم دارم وخیلی پایسته همیم موندم چیکاربایدبکنم 🥲انشالله فقدبرای زایمان بستری بشیم وبچه سالم باشه

منکه میخوام بزارم پیش شوهرم

من مامان اولی‌ام
اما وقتی ابجیم به دنیا اومد رو یادمه😂
خیلی‌ منتظرش بودم و دوستش داشتم
موقع زایمان هم خونه مامان بزرگم بودم بعدش ساعت ملاقات تونستم برم مامانم رو ببینم
یادمه اصرار میکردم زیرتخت قایم بشم و برنگردم خونه مامان بزرگم🫠🫠🫠

حالا اون ی شب پیش باباش میمونه دیگه چی میشه مگه

نی نی دومی دختره یا پسر

دختر منو نگهبان دم در راه نمیداد من هنوز تو زایشگا بودم بعد دیده بود خیلییییی این بچه ناراحت شد بهش گفته عب نداره بیا برو دلش سوخته خخخ بچم با عمه اش اومد تو زایشگا منو دید البته اتاق خصوصی داشتم توی زایشگا بعد رفت شب خابید پیش خواهرشوهرم و باباش روز بعدم اومد بیمارستان کادوشو ک از طرف داداشش گرفتع بودیم بهش دادیم و بعد رفتیم خونه هممون مشکلات اصلی برای من بعذش شروع شد قشششنگ دو سه ماهی طول کشید تا برادرشو پذیرفت البته عاشقش بود ازاول ولی حساس شده بود

منو آخرشب اوردن تو بخش دخترم اومد یه سر بهمون زد یه یه ربع پیشم بود بعد دیگه گفتم تو برو خونه با بابا بخاب من فردا شب میام خیلی راحت قبول کرد بچم🥹🥲

سوال های مرتبط

مامان هیراد مامان هیراد روزهای ابتدایی تولد
خانمایی که قراره بیمارستان خاتم الانبیا زایمان کنند :
قسمتی که زایمان می کنید با جایی که بعد از زایمان هستید همه شون تو یه بخش هست . اتاق های زایشگاه یه تخت هست اما بعد از تولد می برن اتاق روبرویی که سه تخته هست اگه اونجا پر باشه تو همون اتاق زایمان می مونی تا خالی بشه .
موقع زایمان یا دردهای قبلش از اتاق های دیگه ممکنه بی قراری های زیادی بشنوید . مثلا من اول هاش ک حدود ۲ سانت بودم از اتاق کناری داد و فریاد بدی میومد و راستش یه لحظه واقعااا ترسیدم (حالا این که واقعا واسه خودم چ طور گذشت رو تو تاپیک های بعدی میگم) ، اگه موقع زایمان شما همچین مواردی بود نترسید آگاهی داشتن خیلی بهتون کمک میکنه و فقط رو خودتون تمرکز کنید.
کاش بخش زایشگاه و قسمتی که بعد از زایمان منتقل میشی جدا بود چون تا آخرین لحظه ک اونجا هستید این صداها رو می شنوید هم قبل زایمان هم بعد زایمان .کلا این بخششون کوچیک بود . پرسنل ها هم اکثرا خوب بودن ولی همه جا گاهی یکی مهربون تر و یکی خشک و جدی تر پیدا میشه .