خواب بچه❌❌❌❌❌❌
مامانا بیاین ی تجربم راجب از شیر گرفتن پیگسرم بگم خیلی از دوستام میپرسن
خودم کابوووس از شیر گرفتنشو داشتم من پسرم یه سال و هفت ماهش بود چون فقط تو خواب شیر خودم میدادم بیداری شیر خشک اومدم شیر خودم قط کنم شبا هی وعده هاش کم کردم بعد چند روز دیدم دیگه ده بخوابه یا دوازده ۵بیدار میشه برا شیر اونم اومدم هی ندادم شد شبی ی وعده ۶صب یا ۷صب چون تو خواب بیدار میشد میزاشتم رو پام تکون میدادم خودم بد خواب میشدم برا همین صب ی وعده رو میدادم میخورد تا ۹پامیشد صبحونه میدادم...روز هم ظهرا بیشتر وقتا قبل خواب شیر میخورد بد قلقی میکرد غذا نمیخورد بیشتر وقتا اومدم شیر قبل خواب روزشم قط کردم شد شیر قبل خواب شبش ک ی هفته پیش دوستم گف بیا عادتشو بگیر ک با شیر نخوابه من غذا میدادم بهونه میگرفت سرگرمش کردم باز غذامیدادم خستش میکردم میخوابید دوسه روز اول صب پامیشد صبحونه میدادم میخورد باز میخوابید یا همش دنبال شیر تو اشپزخونه میگف مه مه خداروشکر الان هی بهتر میشه خوابشم بیشتر شده 😊
امیدورام بدردتون بخوره 😚😙🙂🙂🙂

۱ پاسخ

منی که هم شیر خشک میخورد هم شیرمادر
خیلی راحت گرفتم بدون ابنکه یه بار بگه شیر میخوام😂
اولش وقتی بیست ماهش بود شیر خودم و دیگه ندادم چون شیرخشک هم میخورد اصلا یادش نبود انگار سینه هم میخوره😐
الانم یه ماهه دیگه شیرخشک نمیدم بهش واون عین خیالشم نیست😂

سوال های مرتبط

مامان پسر عزیز مامان مامان پسر عزیز مامان ۱ سالگی
سلام مامانای عزیز
خداقوت
جمعه زمستونیتون بخیر
میخوام پروسه از شیر گرفتن پسرم رو براتون بگم پسرم تا ۱۵ ماهگی وابستگی شدیدی به سینه داشت. رفتم بهداشت و گفت شیر رو کم کن و غذا بده. دیکه هروقت شیر میخواست بهش میوه یا آجیل یا هر چیزی که می‌شد به بچه بدی می‌دادم. اما بازم وابسته بود. همش میگفتم چطور من این بچه رو از شیر بگیرم. تا اینکه ۱۸ ماهه شد. باز رفتم بهداشت و گفت شیرشو کم کن غذا بده. دیکه مصمم شدم تدریجی شیرو ازش بگیرم. اول شیر روز رو کم کردم
فقط بعد از غذا شیر می‌دادم. اما شیر شب و شیر برای خوابیدن سرجاش بود. شبا وابستگی پسرم به سینه بیشتر از قبل شده بود.
منم مضطرب از اینکه آخرش آیا موفق به این کار میشم یانه.
دیگه روزها فقط قبل از خواب شیر می‌خورد و شبا همچنان پابرجا. همش فکرم این بود چیکار کنم شیر و کمتر کنم
حس میکردم نمیتونم اینکارو بکنم.
یه شب با پسرم لج کردم و قبل از خواب ممه ندادم بهش.
خیلی گریه کرد طفلکی خیلی باهاش حرف زدم.
گفتم توپولوها سیر نمیخورن ریزولو ها شیر میخورن چون خیلی کوچولو هستن.
یه عالمه حرف تا راضی بشه کلی نشد. دعواش هم کردم چون واقعا دیگه نمی‌کشیدم. دیگه از اون شب مقاومت رو شروع کردم. توی روز کامل قطع کردم چند روز. بعد از چند روز شیر قبل از خواب رو حذف کردم. در طول روز همش باهاش صحبت می‌کردم که ممه مال نی نی کوچولوهاس
هرجا نینی میدیدم میبردمش پیشش میگفتم ببین چقدر کوچولوعه ممه میخوره. اما نی نی بزرگا دیگه ممه نمیخورن. چند شب نزدیک سحر پا میشد گریه میکرد. منم می‌دادم بهش ممه.
یشب وقتی ممه دادم دیدم زود ول کرد. فهمیدم انگار میلی نداره بهش. دیکه ازون موقع ندادم.
مامان دلآنا خانم مامان دلآنا خانم ۲ سالگی