سلام مامانای عزیزم
امشب خیلی دلم گرفته اولین روزی بودک ب دخترم شیرندادم وبطورکامل شیروازش قطع کردم الانم ک ازخستگی خوابش برد گریم گرفت خیلی خودم انگاریه گمشده دارم انگاردخترم ازم جداشده. خیلی غصمه چی میشد خودشون دیگه نمیخوردن ک نخواهی ممه روازش جداکنی ازغصه اش خوابم نمیبره همش میگم کاش بهش انقدرشیرمیدادم تاخودش نخوره چرا با اینکه خودم تصمیم گرفتم ازشیربگیرمش حالا چنین هستی دارم

چه جوری گرفتی؟ تدریجی یا یک دفعه؟

من ۴ ماهه از شیر گرفتمش هنوزم دلم میسوزه انگار عذاب وجدان دارم

منم از پس فردا نمیدم چی زدی سنینت تا نخورد

شیر ما دیگه بدردشون نمیخوره کم کم باید با سختی روزگار کنار بیان طفلیا اول راهن🥺🥺

طبیعیه عزیزم دوباره بهش ندیا اذیت میشه بچه اونجور من دو هفته پیش حال الان شما را داشتم تا سه روز یواشکی گریه میکردم بچه که به غذا خوردن افتاد و بهونه شیر را نگرفت دیگه از کاری که کردم پشیمون نبودم هر روز که میگذره میفهمم چه کار درستی انجام دادم روزای اول روحیه بچه یه کم انگار افسرده میشه باید باهاش بازی کنی ببری جاهایی که دوس داره پیش کسایی که دوس داره من بردمش چند روز عصرا خونه مادر شوهرم بچه اونجا میاد میرفت حیاط با بچه ها بدو بدو و بازی یا مرغ و خروس میدید براش جالب بود سراغ شیر را نمی‌گرفت خدا رو شکر دخترم با اینکه با شیر من خوابش می‌برد اما سر خواب زیاد اذیت نکرد تو بغل خوابید زود

من ۳ماهه قطع کردم اینجوری خیلی بهتره درسته واسه مادررنج آوره ولی خوب نمیشه که قطع نکرد

چنین حسی