۱۰ پاسخ

یه بنده خدایی به من میگفت دو سال بچه داری یه سال کار خونه
خودتو اذیت نکن کار خونه همیشه هست ولی بچه هیچوقت اینقدری که الان هست نمیشه بیشتر وقتتو واسه بچه هات و خودت بزار

خدایی چطور میتونی خونه رو مرتب کنی من‌همیشه کثیفه همه جا الان ۴ روزه میخوام جارو کنم نمیتونم دوقلویی وحشتناکه

با این کار فقط خودتو از بین میبری بیخیال حرف و کار هر طور خودت راحتی انجام بده

بچه بزرگ میشه کارهای خونه همیشه هست اماکوچیک بودن بچه هاک دائمی نیست

گلم منم باوجوددوتابچه یوقتایی خونم نامرتب دیگ نمیشه ک دائم خودمونوسرزنش کنیم یاگوش ب حرفای اطرافیان بدیم

طبیعیههه و اصلااااا هم مهم نیست. من چی بگم که خواهر شوهرم اومده خونم تازه مریض بودم رفته به شوهرم گفته رو میزتون پر خاک بود.... تازه با بچه کوچیک و یک هفته مریضی .... منم اصلا اهمیت ندادم به حرفش. مهم اینه خودت ارامش داشته باشی به دیگران توجه نکن

اوووو ماشالا بهت دوقلو داری خدا حفظشون کنه من یدونه پسردارم کارام همش نصفه نیمه میمونه خودتو اذیت نکن بابا

عزیزم من با یه بچه ۵ماهه همش خونم بمب خودده یا غذا نپختم چه انتظار بی جایی از خودت داری،خودتم خسته کنی میشی یه مادر عصبی رها کن تایماو صرف بازی با بچه هات کن که خوب بار بیان

خودتوخسته نکن.میفهمم چی میگی منم همیشه همه جاتمیزبودالان شیربه شیردارم خیلی خسته میشم پسرم هی کشوها کابینت هاروبهم میزنه کشولباس هاروبازمیکنه اسباب بازی هارومیریزه یه سره دارم جمع میکنم همه هم توقعه تمیزی دارن شامم آوارمیشن سرم انگاری من یانگومم

نه عزیزم طبیعیه من ک ی دونه دارم همش به هم میریزه
پس انتظار قبل رو از خودت نداشته باش و یکمی مواظب خودت باش🌺🤗

سوال های مرتبط

مامان یاسین مامان یاسین ۸ ماهگی
تو رو خدا بیاین بگین شماهم همچین حس هایی دارین ؟
بخدا اصلا ناشکری نمیکنم ، خودم عاشق بچه بودم الانم هستم خداروشکر که دارمش ، اصلا هم آدم خودخواهی نیستم و نبودم
ولی حس میکنم خیلی بعد از بچه دار شدن فرسوده شدم
من که ذره ای شکم نداشتم الان دارم انگار سه ماهه حاملم هنوز خوب نشده شکمم
پاهام واای نگم از پاهام ، اینقد زانوهام درد داره خدا شاهده که نمیتونم تو توالت ایرانی بشینم
اگه رو زمین بشینم نمیتونم بلندشم ، بخدا مادرشوهرم همش داره غر میزنه که پاهاش درد میکنه ولی رو زمین نشسته بود دیشب راحت بلند شد من حتما باید دستمو بگیرم به میز یا جایی اونم آروم آروم پاشم با هزار درد
دست چپم از بس تو یه ماهگی یاسین رفلاکس داشت سر شونه نگه میداشتمش اروغ بزنه از اون موقع ساعد به پایین دستم بی حسه گز گز میکنه همیشه .
کمرم همیشه درد میکنه .
هیچ موقع اینقد کم به خودم نمیرسیدم ، خب منم آدمم دیگه . از اون طرف با این حال و روحیه حس میکنم مامان خوبی نیستم عذاب وجدان دارم .
دیشب خواهرشوهرم رو دیدم یاد مجردیای خودم افتادم که چقد به خودم میرسیدم و الان چی یهو دلم برای خودم سوخت 😪
بازم خداروشکر بچه ام سالمه
خیلی حس های خوبی با یاسین تجربه میکنم ولی واقعا دیگه خودمو نمیشناسم