دلنوشته ای از منِ مادر......
چقد سخته مادربودن ،بایدحواست به همه چی باشه !
بخصوص مادرایی که چند فرزند دارن
باید حواست باشه یه وقت محبت رو اشتباهی بینشون کم و زیادنکنی
باد همزمان مادر کودک باشی
حواست باشه خیلی دقیق روی ترازوی عشق ،،محبت رو تقسیم کنی 🥺خیلی سخته!!!

باید حواست باشه بوسه ای ک روی گونه ی یکیشون میکنی همون بوسه رو به اون یکی بچت تقدیم کنی
باید داعما مراقب رفتارت باشی ک نکنه بارفتارت حس حسادتو توی قلبش پرورش بدی
باید همزمان هرروز هرثانیه هرلحظه برایشان مادری کنی
انگار ۲بعد متفاوتم داخل یک جسم 🥺ی بعدم هم سنو وقد پانیسا
ی بعدم هم سنو هم قدپارسا
همزمان هم پسری ۶ساله میشم که تفنگ و ماشیک به دست میگیره و پایه ی بازیای پسرش میشه🥺

و در عین حال میشم ی دختر کوچولوی ۲۱ماهه، میشینم پای سماورو قوری پلاستیکیش !!!!
اره مادر بودن خیلی سخته !🥲
باوجود همه ی اینا باید همسرمهربانی باشی! خونه داری غذا بپیزیو همیشه چایی تازه دمت روی گاز حاظر باشه
باید خانوم باشی و کامل ،،
مادربودن رو بخام وصف کنم ،،،هرچقدم اغراق کنم بازم غیر قابل وصفه🥲
نمیشه بیخیال شد وراحت گذشت
مادری ک حتی توی استراحشم داره برنامه ی سرگرمی کودکشو میچینه و توی رویاهاشم کنارشه🥲
من ی مادر ۲۱ماهه و ۶سالم 😊من دارم ازنو همزمان با بچه هام رشد میکنم😇بچه ها خابن 🥲سکوت ک همه جارو میگیره میشینم تموم رفتارای صبح تاشبمو مرور میکنم و سعی میکنم برای فرداشون رفیقو همبازی بهتری براشون بشم 😊
یادت نره هچکس کامل نیست ، گاهی از جمعبندی کارای روزم شرمسار میشم
و گاهی لبخند رضایت میشینه رو ی لبام
و گاهی قول میدم بهتر باشم برای فردای ،بخاطر فردا،ممنون ک پای دلنوشتم موندیو خوندیش 🥺

تصویر
۱۵ پاسخ

عشق من تو بهترین مادری واسه بچهات 😍

خیلی عالی بود،👍👍

خیلی قشنگ بود.
می‌دونی من این حرف خیلی روی دلم مونده، کم پیش میاد حرفی اینجووووری آزارم بده ( تو مشکل داری ،روانت مشکل داره، افسردگی داری, می‌دونی که چیو دارم میگم ؟)
این متن یه ذره از مادری رو توصیف کرده ،شاید درحد دو دقیقه .
وقتی دو سال مادری کنی ،درک نشی، خواب خوب نداشته باشی، پراز استرس باشی ،میشه مادر همیشه آرومی باشی ؟؟؟

گریم گرفت🥹🥹
چه زیبا نوشتی دوست قشنگمم🥰♥️

عالی ممنون ازت

خیلی قشنگ گفتی گلم .افرین😘

عزیزممممم
حرف دل منم زدی 👍
کااااش میشد همیشه برای بچه هامون بهترین باشین ، مگه چقدر میخان بچگی کنن..
من هروقت بی حوصلم و گاهی شاید پیش بیاد سر مهدیار داد بزنم البته الکی نده،دیگه به مرحله خیلی سختی برسونه منو پیش امده،داد زدم سرش،ولی آخه اینا بچت واقعا نمیفهمن،گناهی هم ندارن ک‌امدن تو زندگی ما مادرا،ما باید همیشه پرانرژی و صبورترین مادرا باشیم..

و همچنین بقول شما مث خودشون بچه بشیم،و همیشه همبازیشون باشیم..

خیلی قشنگ نوشتی🥺

افرین خوب گفتی

آفرین واحسنت باید گفت به مادر مهربان ومسولیت پذیر ومهربانی همچون شما

بسیار عالی بود عزیزم من خودم مادر سه تا فرشته خدالایق مادر شدن دونسته بهم داده شکر گذارشم واقعا سخته مدیریت همه چیز
منو خدا عمر دوباره داده همه میگفتن خدا به جوانیت نگاه کرد میگم جوانیم هیچ منو خدا برای بچه هام نگه داشت ، به من فرصت دوباره مادری داد تا براشون مادری کنم خدایا روزی هزاربارشکر کنم کمه ،هیچکس مثل مادر دلسوز و غمخوار نیست

خیلی هم عالی من مادر ۴فرزند هستم وبسیارخسته ودرظاهر از همه سرحالتر

متنت خیلی زیبا بود واقعا وصف حال ما مادرا بود تا اینجاش باز راحت بود باید صد تا جون به جونات اضافه کنی کم نیاری پیش دوست وآشنا باید دائما مراقب وهمراه بچه هات باشی که خطرات رو ازشون دور کنی باید شب ها وقتی همشون خوابند تا دیر وقت کارهای ناتمومت رو تموم کنی وفکر فردا نهار وشام باشی وبرنامه ریزی کنی خداروشکر برای وجودشون برای سلامتیشون انشالله آینده خوبی پیش رو داشته باشند وعاقبت به خیر وسلامت باشند تا روزی بهشون افتخار کنیم

حق تا ابد👏👏👏👏
این زرافه دخترت جنسش مخمل
چند گرفتی

👏🏻👏🏻👏🏻

سوال های مرتبط

مامان گیسو و گیلدا مامان گیسو و گیلدا ۲ سالگی
وقتی در مقابل بچه همیشه صبور و مهربون باشی و محبتش کنی تحت هر شرایطی که داری بدون اینکه بخوای چشات رو قلنبه سلنبه کنی حرفت رو بگی بچه حرفت رو میگیره و گوش میده ولی اگه همیشه با بچه جدی باشی همش غر بزنی بچه نمیتونه تشخیص بده الان باید گوش کنه یا بازی گوشیشو بکنه و به عبارتی براش عادی شده حالا تو هی محکم بدون داد زدن حرفت رو بگو بچه کار خودش رو میکنه.
من خودم همیشه تحت هر شرایطی سعی کردم گیلدا رو محبت کنم در آغوش بکشم بوسش کنم حتی زمانی که متوجه نمیشم چی میگه و خودم خستم و اون به شدت جیغ میزنه بازم با محبت باهاش حرفزدم و با محبت صداش زدم و رفتم سمتش تا بغلش کنم و اون آغوشمو رد کرده و به گریه و جیغ زدنش ادامه داده من میشینم و با محبت بهش زل میزنم و دستامو دراز میکنم و احساسمو بیان میکنم میگم مامانی گیلدای نازم خوشگلم متوجه نمیشم چی میگی و کنارش میشینم و تو دلم دعا میکنم خدایا کمک کن توی این لحظه آغوش منو بپذیره بعدش میبینم گیلدا نگام میکنه درحالی که گریه میکنه دستاشو باز میکنه و من بدون معطلی بغلش میکنم و جوری تو آغوش میگیرم که متوجه شه که هیچ کدوم از کاراش منو از بغل کردنش منصرف نمیکنه بغلش که میکنم میگم مامانی میفهمم ناراحتی درک میکنم قشنگم بوسش میکنم نوازشش میکنم اونجاست وقتی میگم مامانی بخواب الان سوسکام خوابن[از شوخی بگذریم] حتی اگه دوساعت قبل هم خوابیده باشه و بعداز چندبار سعی کردن که با رفتارش به من بفهمونه الان نمیخوام بخوابم در نهایت گوش میکنه و می‌خوابه این چیزیه که من با دلبندم تجربه کردم☺️
مامان هامین مامان هامین ۲ سالگی
سلام مامانا ،یکم درد و دل داشتم
من مامان دوتا پسر کوچولم پسر کوچولوی من الان یک سال و ده ماهشه خیلی روزهای سختی رو گذروندم الان که بچه هام بزرگتر شدن خیلی خیلی بی حوصله و عصبی شدم ،احساس کم بودن میکنم به حال مادرهایی که یک بچه دارن غبطه میخورم ناشکری نمیکنم عاشق بچه هامم ولی خب همیشه تو جمع ها و جاهایی که میرم من نمیتونم به دوتاشون برسم هم خودم و هم بچه هام سردرگمیم
احساس میکنم صبر و همه آرامشم رو برای همیشه از دست دادم از اون دختر اروم و صبور و مهربون هیچی نمونده انقدر که پسر بزرگم کولیک داشت و رفلاکس پنهان و تا هفت ماه همش گریه بعدش هم که لج و اعصاب خوردی بعدش هم ناخواسته باردار شدم یه بارداری سخت و پر از استرس چند روز قبل از زایمانم یکی از نزدیکام فوت شد و ووووو خیلی داستانهایی که پسر دومم داشتم
خیلی قوی بودم یه تنه و دست تنها بچه هام رو تا اینجا رسوندم ولی الان دیگه بریدم خیلی خسته ام بیشتر بخاطر اینکه نمیتونم مادر همراه و خوشحالی برای پسرام باشم ناراحتم ،دعواشون میکنم خودم بیشتر از اونا گریه میکنم و داغون مییشم ولی نمیتونم رو اعصابم کنترل داشته باشم چند جلسه تراپی هم رفتم ولی بخدا وقت اونم‌نداشتم و اصلا بهتر نشدم
ترو خدا تا وقتی از ارامش اعصابتون مطمئن نشدین بچه دوم‌نیارین چون واقعا از دنیا و همه چیزای مورد علاقتون که دور میشید هیچ یه مادر افسرده هم میشین