۱۵ پاسخ

چه بی فرهنگ، مگه فرقی داره. خدا صبرت بده خواهر

خوشا بحال خودم که از اولین دسته گل خواستگاری تا به همین الان تمام مخارج گردن خودمون بود،دوتای همه کارارو کردیم نه نظر خواستیم نه کسی دخالت کرد.خوشحالم هیچ منتی سرم نیست .تازه برام بهترین خرج ها رو کرد

من موقع عروسیم گفتم باید اسممو چاپ کنن حالا داداش خودم دید گفت چرا موقع عروسی اونا مامانم نزاشته اسم زنشو چاپ کنه انقدر خندیدم گفت برا دخترت بد نبود 😂😂😂

وای من الان فکرم درگیر شد تو کارت عروسیمون اسم من اوله یا همسرم خخخخخ

چ جالب من اینجا...
همیشه اسم عروس اول نوشته میشه .اصلا بحثی راجبش وجود نداره.
طرف داماد طبق بودجه خودش البته عرف ش..تا ۱۰۰ ب بالاتر فامیل عروس تقبل میکنه..

یا خدا
بعد با این ادما یجا زندگی‌میکنی این‌چند سال؟!!😅

من که هر چی کارت عروسی دیدم اسم عروس اول بوده 😄

این نشون دهنده ی اینه که چقدر دنبال داستان بوده و دلیل خاصی پیدا نکرده🤣🤣🤣

ولی من هر چی دیدم اسم و فامیل عروس اول بود

واسه من خیلی ناز بود یه کم بزرگ بود پدرشوهرم تا دید تیکه انداخت گفت نون بربریه

حالا تو شهر ما رسمه هر کس وردی خودشو میده هر کس پول غذای مهمونای خودشو بعد اونا هم رعایت میکنن ک پسر اول باشه اسمش

حالا واسه من دو هفته قبله مراسممون شوهرعمه همسرم فوت کرد 😑😑 مجبور شدیم بریم همه رو عوض کنیم ولی من گفتم فامیلای نزدیکمو نمیخاد با خودکار خط میزنم اما مادرشوهرم کفت نه زشته واسه ما برید بخرید ۱۰ سال پیش یه میلیون پول کارت دادیم
یکی نبود بگه اخه خاکبرسر این پوله بچته ماله ما نیس که

من ک خودم رفتم کارتم خریدم با دخترعموم پشتت کارت خودم نوشتم پول کارت خودم دادم عروسیم سنتی خونه خودمون بود با خونه همسایه مردانه
لباس عروس با دختر عموم رفتم کرایه کردم

😂😂😂😂😂

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣ای وای
ماهم کارت تالار برای ورود به تالار کم اوردیم مادرشوعرم اینا مهمونشون کم تر بود گفتم به همسرم اون اضافی هارو یدید ما مهمون دعوت کنیم الکی نمونه
ندادن 🤣 غریبه و همسایه اینا دعوت کردن که مثلا ما ادممون کمتر نیست

سوال های مرتبط

مامان هانا جان مامان هانا جان ۵ سالگی
خانوما سلام، طبق تاپیک قبلیم که با مادرشوهر پدرشوهرم بحثم شد، دخترمم اونجا بود، دید و شنید، اومدیم بالا بغلم کرد گفت دلم برات سوخت که فلانی ( مادرشوهرم و فلانی) اینجوری باهات حرف زدن دعوات کردن.
حالا بعد از گذشت چند روز، شوهرم با دخترم دیشب میره پیش پدرشوهرم، ولی دخترم محل نمیزاره، به بابابزرگش میگه من دیگه با شما کاری ندارم دوستتون ندارم،
خداروشکر من قبل رفتن به دخترم جلو شوهرم گفتم باهاشون مهربون باش، تو به کار ما بزرگترا کاری نداشته باش، اونا همیشه مادربزرگ پدربزرگتن، دوستت دارن و ازین حرفا

حالا امروز صبح به دخترم گفتم کار بدی کردی ، برو از دل بابابزرگت در بیار، کیک ببر براش و فلان
اما اصلا محل دخترم نزاشته نه بوسش کرده، نه تعارفش کرد بیا تو،
انقدر دلم برا بچم سوخت، کوچیکه، عقلش نمیرسه، اونروز دیده با مادرش چه برخوردی کردن، تو دلش مونده،
من فکر کردم یادش رفته نگو تو ذهنش مونده،
کم آوردم دیگه.
به جای اینکه عذرخواهی کنن که بی احترامی کردن، جلوی بچه با مادرش دعوا کردن، حالا طلبکار شدن