سلام بعداز چند روز اومدم ادامه تجربمو بگم بهتون.
وقتی ماما خودم معاینه کرد گفت دوسانت نیم هستی کاش کیسه آبت پاره نمیشد خلاصه یچیزایی میزدن تو سرم فک‌کنم سوزن فشار اینچیزا بود ، بهم گفت بیا پایین ورزش کن ماما همراه هم اومد بهم گف بین دردات هم نفس عمیق بکش فقط نفس عمیق خلاصه در عین حال بینش آبمیوه میدان گفتن اگ بیارم بالا خیلی خوبه برام نفهمیدم برا چی منم تهو داشتم ورزش میکردم دردهامم قابل تحمل بود با نفس عمیق می‌گرفت ول می‌کرد ،
توهمین ساعت ها ک یک ساعتی یک بار معاینه می‌کرد دکترم معاینه سختم میشد سر بچم فیکس نشده بود همزمان با معاینه ورزش هم میدادن ک فیکس بشه دردش زیاد بود ولی خب گذشت،ساعت ۹ بود معاینه کرد ۴ سانت شده بودم البته به زور دست دکترم ناامید شد ازم چون کیسه آب هم پاره شده‌بود هی به پرستارها میگفت میزدن تو سرم نمیدونم دیگ چی بود فک کنم سوزن فشار بود
داشتن باهم صحبت‌میکردن گفتن بو سِکشن میاد ولا من نمیفهمیدم سِکشن چیه پرسیدم گفتن سزارین اتاق عمل حالم بد شد گفتم از ساعت چهار دارم سعی خودمو میکنم حالا میگن سکشن اشکم در اومد حالا ساعت ۱۰ شده بود به دکترم گفتم اگ میخواد زجرم بدین بعد بفرستین اتاق عمل همین حالا بفرستین نمیخوام برم بیرون بگم زایمان طبیعی بد بود یه خاطره بد داشته باشم دکترم اصلا حالش بد شد گفت دوساعت دیگ بهت وقت میدیم ولی هیچی معلوم نیست شاید یه ساعته فول بشی شاید اصلا پیشرفت نکنی تموم سعی خودمون میکنیم که فول بشی گفتم باش این دوساعت دیگ هر کاری ک میشد کردن ورزش ماساژ شربت زعفرون بهم دادن دوبار اوردم بالا

۶ پاسخ

قدم نورسیده مبارک گلم 🥰❤️

مامان جان درخواست دوستی دادم 🥰

الان این آمپول و شیاف هایی که میزاشتی باعث شده دیرتر دهانه رحمت باز بشه یا ربطی نداشته گلم.؟؟؟

یک ساعت بردنم داخل وان درد هام واقعا شدید شده بودن شوهرمم ماساژ میداد آب داغ می‌ریخت روم ماما همراه کمک‌ میکرد‌نوشیدنی میداد دیگ در آوردنم شده بود ۸ سانت خیلی خوب پیشرفت کردم فک‌ کنم دوباره سوزن فشار زدن معاینه‌کردن یه ساعت آخر بود ورزش ماساژ دوتا پا با روغن سر پچه دیگ قشنگ فیکس شده بود که ماما گفت چکمه هامو بیارین منم اوج درد هام بود تمام انرژیمو گذاشتم ماما لباس پوشید اومد سوزن بی‌حسی رو زد خیلی درد نداشت برش هم اصلا متوجه نشدم یهو گفت سر بچه رو دیده حالم خوب شد با دوتا زور دیگ بچه اومد اووووف الانم که دارم میگم براتون حسش کردم چقدر راحت شدم یه زور دیگ زدم برا جفت اونم در آوردن ماساژ رحمی شروع شد من همچنان دخترمو نگاه میکردم و سعی داشتم آرومش کنم گریه میکرد ماما بخیه رو شروع کرد اولش خیلی حس نکردم هرچی اومد بالا دردم گرفت اما خب‌دکترم میگفت تحمل کن‌میخوام خوشکلش کنم😂

عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردی

خب عزیزم بالاخره چیشد طبیعی اوردی یا رفتی برا سزارین

سوال های مرتبط

مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۳ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده
مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۳ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان دلوین🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🧚🏻‍♀️ ۶ ماهگی
پارت دوم
ماما اومد بدون اینکه معاینه کنه بهم لباس داد گفت عوض کن بعد میام معاینت میکنم منم لباسام عوض کردم بعدش ک اومد معاینه کرد گفت چهارسانتی پرونده تشکیل دادن بستریم کردن من بردن تو اتاق زایمان مامایی که بالا سرم بود خیلی مهربون بود بهم گفت دردات چقدن منم گفتم قابل تحمل هستن سروم وصل کرد بهم آمپول فشارم داخلش زد کیسه آبمم همونجا پاره کرد دردام خیلی کم بود هیچ واکنشی نشون نمیدادم وقتی میگرفتن کم کم بخاطر همون فشار شدیدتر میشدن ماما اومد معاینه کرد گفت پنج سانت شدی تو نیم ساعت عالیه پیشرفت خیلی خوبی داشتی ولی کاشک همینجوری ادامه پیدا میکرد💔از ساعت 8 شب من پنج سانت بودم تا 12 شب کلی درد میکشیدم ولی الکی رحمم بیشتر باز نمیشد از درد خودم ب تخت میزدم سروم از پیشم تا اخر باز شده بود یهو دردام جوری وحشتناک شد ک چشمام تار شد فقط ناله میکردم ماما سری اومد سروم تا آخر بست هم حال خودم خراب شد هم ضربان قلب بچم بالا رفت از اونجا ب بعد دیگه نفس کشیدن برام سخت شد که بهم اکسیژن وصل کردن از ساعت 12 ب بعد دردام خیلی وحشتناک و غیر قابل تحمل شد وقتی میگرفتن حالم بد میشد صدام در نمیومد فقط ناله میکردم تنها تو اتاق بودم کل پرسنل رو ب رو اتاقم ولی اصلا توجه نمیکردن بهم ماما میومد بهم سر میزد میگفت نمیتونم برات کاری بکنم باید تحمل کنی ساعت دو بود ک ماما اومد معاینه کرد گفت داری فول میشی الان فقط زور بزن تو دردات وقتی دردام می‌گرفتن کلی زور میزدم نفسم میرفت با اینکه اکسیژن داشتم
مامان ایلماه مامان ایلماه روزهای ابتدایی تولد
پارت ۶
اومد معاینه کرد گفت شدی ۵ سانت خیلی خوب پیش رفتی کیسه ابتو میزنم یه ساعت دوساعت دیگه زایمان کرد ساعت ۶و نیم غروب کیسه ابمو پاره کرد ولی شدت دردام بیشتر شد و فقط نفس عمیق میکشیدم بهم گفته بود گاز بی‌حسی هم داریم و یا اپیدارول گفتم ن گاز بی حسی مثه اکسیژن بود موقع دردا بایستی مثل قلیون میکشیدی داخل و نفس عمیق میکشیدی میگفت حس سر خوشی به آدم میده ولی رو من تاثیر نداشت حس حالت تهوع بهم دست می‌داد یه دو سه دفعه استفاده کردم و گذاشتمش کنار دردام خیلی بیشتر شده بود شدتش من همچنان نفس عمیق میکشیدیم خواهر بالاسرم بود خواهرشوهرم رفت و خواهر اومده بود پیشم ماما اومد گفت موقع دردات زور بزن منم همینکار میکردم تا اینکه ساعت ۷ شد و شیفتش و بایستی عوض می‌کرد یه ماما پیر ن خیلی بد اخلاق ن خیلی خوش اخلاق اومد بالای سرم اومد معاینه کرد رو همون ۵ سانت بودم و رفت من موقع دردا زور میزدم دوباره اومد معاینه کرد ۶ سانت شدم و گفتن سرش بالاس باید حالت سجده بشی که بیاد پایین همینکار کردم و موقع دردام شدید زور میزدم بعد یه رب اومد گفت شدی هفت سانت زور نزن ولی من تا چشمشو دور میدیدم زور میزدم معاینه کرد گفت ۷ سانتی دردام دقیقه هاش کمتر از ۱ دقیقه بود ولی مدت زمانش زیاد بود
مامان آیهان مامان آیهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 4
خب اینو بگم که از همون اول که معاینه شدم متوجه شدیم که دهانه رحمم خیلی پشت هست و سخت باز میشه ،بخاطر همین ماما همراهم گفت باید حرکات هایی که چهار دست و گا هست و رقص های لگنی روی توپ انجام بدم که این کارا هر روز انجام میدادم
خب با 2 سانت و نیم بستری شدم با درد زیاد اما قابل تحمل ،دیگ سریع اتاق آماده کردن بهم دادن دیگ توپ بهم دادن رو توپ ورزش کردم و گفتن برسی 3 سانت میگیم ماما همراهت بیاد دیگ من روی توپ رقص های لگنی میرفتم توی اوج دردا میپریدم روی توپ(ساعت8 و نیم صبح بستری شدم) دیگ همه این کارا کردم یک ساعتی یه بار هم معاینه میشدم دیگ تا ساعت 10 رسیدم به 3 زنگ زدن به ماما همراهم اومد دیگ ورزش های تخصصی شروع کرد و باز یه ساعتی یه بار معاینه می‌کرد ،دیگ ساعت 11 دکترم اومد بالا سرم معاینه کرد گفت دردش خوبه اما تایمش کمه بخاطر همین دهانه رحم باز نمیشه،دیگ ماما همراه منو سجده کرد و معاینه کرد کیسه آبم کامل تخلیه کرد و کمک کرد که دهانه رحمم باز بشه،دیگ 11:45 دقیقه گفت شدی 8 سانت،دیگ اینقدر درد داشتم که انگار تو کما بودم،اصلا جون نداشتم فقط بدون هیچ حرفی هرچی میگفتن انجام میدادم اصلا جیغ نمیکشیدم و فقط نفس عمیق میکشیدم ،دیگ همش احساس فشار داشتم بدون اینکه دست خودم باشه تو حالت سجده زور میزدم،بهم گفت همینطور ادامه بدم و سجده بمونم،بدون هیچ حرکتی سجده موندم و فقط نفس عمیق میکشیدم و بدون اختیار تو دردا زور میزدم،
ادامه پایین میزارم
مامان ایلماه♥🌙 مامان ایلماه♥🌙 ۶ ماهگی
پارت سوم تجربه زایمان طبیعی
ساعت پنج بود دکترم اومد برا معاینه یهو دیدم زیر اندازم خیس خیس شد اب داغ داره ازم میره گفتم وای چیشد دکتر گفت نترس کیسه ابت پاره کردم🫠بعد از گذشت چند دقیقه حس کردم دردام داره بیشتر میشه واقعا هم همینطور بود ساعت شش اومدن برام سوزن فشار ریختن تو سرم و بازش کردن گفتم خدایا خودت کمکم کن دیگه رفته رفته دردام زیاد شد🥲ساعت های هشت بود فشار شدید روم بود با میخاستم برم سرویس دکترم گفت بزار معاینه ان کنم بعد برو معاینه کرد گفت برو ولی زور نزن الکی رفتم سرویس ولی هیجی نبود دکترم گفت بیا برو رو تخت تو دستشویی نداری این بچه اس منو بردن رو تخت واقعا درداش قابل گفتن نبود فشار شدید روم بود با کمرم چنان درد میگرفت ک نگو ده ثانیه اروم میشد یک دقیقه میگرفت شدید میله های تخت اینقدر فشار میدادم ک رو دستم جاش مونده بود
خلاصه ماما پرستار ها کلی حوله پارچه اوردن ی حوله انداختن رو شکمم ی سطل هم گذاشتن زیر پام دیگه دردام جوری شده بود ک میگفتم خانم دکتر تو رو خدا کمکم کنید با حس شدید دستشویی همش میکفتم وای دستشویی دارم دکترم میگفت همینجا کارتو انجام بده ولی نمیزارم بری سرویس
معاینه ک شدم دکترم گفت ده سانته فقط دوتا لبه بره کنار هر وقت گفتم زور بزن حالا مگه من جون داشتم زور بزنم نفس نداشتم اصلا دکترم گفت زور بزن تا بیاد من توان نداشتم دیگه دکترم اومد شکمم فشار داد ک کمکم باشه 🫠
خلاصه ماما گفت ی زور قوی بزنی تمومه سرش میاد کلی تشنه شده بودم گلوم خشک خشک شده بود گفتم خدایا خودت کمکم کن لبه های تخت گرفتم هر چی توان داشتم زور داشتم فشار دادم😥🫠
مامان هامین مامان هامین ۵ ماهگی
امروز ساعت۶ربع اومدم بیمارستان تا معاینه کردن شده بودم یک سانت گفتم اخ جون س سانت دیگ اپیدروال تموم از معاینه ام بگم درد داشت و اینک من کلا خودمو سفت میکنم شاید بخاطر اون بود.گفتم ماما همراه میخام گفت بدرد نمیخوره تو خوابت میبره اونم کنارت میشینه یا دردت زیاده‌نمیتونی ورزش کنی خلاصه ماما کنسل شد ساعت۷ربع رفتم بالا و دیگ لباسامو عوض کردم یکمم درد داشتم کم بود اومدن انژوکت زدن و نوار قلب میگرفتن کلا منم میگفتم چقد دردش کمه خلاصه بهم ساعت۸قرص فشار دادن بازم دردا خوب بود قابل تحمل گفتم میتونم راه برم گفت نیم ساعت راه برو منم راه رفتم بعدش صدام کرد گفت بیا میخام معاینت کنم البته از قرص فشارم چند ساعت گذشته بود ساعت۱۲دوز بعدی بود قبل۱۲ اومد معاینه چقد دردناک بود اونجا خوب فشار داد گفت همکاری کن من پامو تووو شکمش فشار میدادم نمیزاشتم گفت پاهاتو شل کن ک ۴سانت بشی منم همکاری کردم با اینک دردناک بود خلاصه شدم ۴ و دردا شدید دکتر بیهوشی میخاست بیاد ک تخت بغل رو اپیدروال بزنه دیگ بعد از یساعت اومد اول اونو زد بعد من و دردا شدیدمیشد اپیدروال اصلا تزریقش درد نداشت ولی وقتی زد من دردام بود و انقباضام شدیدترم شده بود
مامان کوچولو مامان کوچولو ۵ ماهگی
تجربه زایمان .

من از ۱۶ هفتگی میرفتم کلاس ورزش .
تا ۳۸هفتگی سنو دادم معاینه لگنی هم شدم دکتر گفت دهانه رحمت سه سانت بازه و زایمان خیلی خوبی در پیش داری .
اومدم خونه درد داشتم یکم . ولی رفتم پیاده روی و حموم .شب دردم کمتر شد گفتم برم بیمارستان یه چکی بشم و بیام .
وقتی رفتیم معاینم کردن گفتن دوسانت بازه ولی دهانه رحمت نرمه و باید بمونی .
ماما خصوصی داشتم زنگ،زدن ماما اومد .
تا ماما اومد نیم ساعتی شد تا اونموقع هم دردی نداشتم زیاد .

ماما تا اومد معاینه کرد گفت زود بستریت کردن هرچی گفتن بزارین برم نزاشتن .
ماما بهم سوزن فشار زد
بهم میگفت رو توپ بپر ـ

مرتب معاینه میکرد میدید پیشرفتی نداشتم .

به یه پرستار گفت بیاد پرستاره دس کرد تو کیسه ابمو پاره کردن با هم .
بعدش هی دردام شدید میشد ـ
جوری ک ارزو مرگ میکردم .
رفتم اب گرم ریختم رو کمرم خیلی،خوب بود ولی تا درمیومدم دوباره دردام ریاد میشد .
هی معاینه تحریکی میکردن و هی زیاد باز نمیشد بهم یه امپول مسکن زد ولی زیاد اثر نکرد .
مرتب معاینه میکرد ...
مامان ایلیا پسرم💚 مامان ایلیا پسرم💚 ۲ ماهگی
خلاصه با هزار درد سوار ماشین شدم دو دیقه ای رسیدیم بیمارستان همین که دکتر معاینه کرد گفت تو خونریزی داری باید سریع بستری شی تحت نظر باشی آنقدر که حالم بد بود همه به من نگاه میکردن شوهرم زنگ زد گفت عزتی گفته الان وقت اورژانسی ندارم منم به ناچار بستری شدم با یک سانت و سرم فشار آنقدر درد داشتم خودمو داشتم میکشم میگفتم ولم کنید برم خونه ساعت سه ظهر یک سانت و نیم شده بودم اصلا هیچ تغییری نمیکردم فقط با معاینه خیلی حالم بد بود میگفتم همش درد یک سانت اینه فول شم چه کار کنممممم
ساعت ۹ شب ۳ سانت شم نمیدونید این ساعت ها برای من سال ها گذشت گوشی هم نداشتم بگم بیاید منو ببرید من نمیخوام زایمان کنم ماما همراهم که توی ۳ سانت اومد پیشم یه ورزش سجده داد بهمگفت هم زمان باسنت رو چپ و راست کن شاید باورتون نشه سریع پنج سانت شدم دکتر اومد معاینه کرد گفت کله بچه یه خورده کجه یه پاشو بالا نگه دارید من یه نیم ساعت پام بالا بود میخواستن بیان اپیدورال کنن دکتر اومد دوباره معاینه کرد گفت بی‌حسی نمیخواد فول شدی
منم وقتی دردم میومد فقط زور های خوب میزدم