تجربه زایمان طبیعی 4
خب اینو بگم که از همون اول که معاینه شدم متوجه شدیم که دهانه رحمم خیلی پشت هست و سخت باز میشه ،بخاطر همین ماما همراهم گفت باید حرکات هایی که چهار دست و گا هست و رقص های لگنی روی توپ انجام بدم که این کارا هر روز انجام میدادم
خب با 2 سانت و نیم بستری شدم با درد زیاد اما قابل تحمل ،دیگ سریع اتاق آماده کردن بهم دادن دیگ توپ بهم دادن رو توپ ورزش کردم و گفتن برسی 3 سانت میگیم ماما همراهت بیاد دیگ من روی توپ رقص های لگنی میرفتم توی اوج دردا میپریدم روی توپ(ساعت8 و نیم صبح بستری شدم) دیگ همه این کارا کردم یک ساعتی یه بار هم معاینه میشدم دیگ تا ساعت 10 رسیدم به 3 زنگ زدن به ماما همراهم اومد دیگ ورزش های تخصصی شروع کرد و باز یه ساعتی یه بار معاینه می‌کرد ،دیگ ساعت 11 دکترم اومد بالا سرم معاینه کرد گفت دردش خوبه اما تایمش کمه بخاطر همین دهانه رحم باز نمیشه،دیگ ماما همراه منو سجده کرد و معاینه کرد کیسه آبم کامل تخلیه کرد و کمک کرد که دهانه رحمم باز بشه،دیگ 11:45 دقیقه گفت شدی 8 سانت،دیگ اینقدر درد داشتم که انگار تو کما بودم،اصلا جون نداشتم فقط بدون هیچ حرفی هرچی میگفتن انجام میدادم اصلا جیغ نمیکشیدم و فقط نفس عمیق میکشیدم ،دیگ همش احساس فشار داشتم بدون اینکه دست خودم باشه تو حالت سجده زور میزدم،بهم گفت همینطور ادامه بدم و سجده بمونم،بدون هیچ حرکتی سجده موندم و فقط نفس عمیق میکشیدم و بدون اختیار تو دردا زور میزدم،
ادامه پایین میزارم

۱۴ پاسخ

یهو بعد 10 دق داد زد گفت زایشگاه آماده کنید بچه داره میاد،دیگ دستم گرفت منو برد رو تخت زایشگاه دیگ من جون نداشتم ،واقعا حس میکردم مرده متحرکم ،منو گذاشتن رو تخت زایشگاه و گفتن تو اوج انقباض و درد سرت بزار رو سينت به نافت نگاه کن و روند بگیر و زور بزن
دیگ من اینقد بی جون بودم که نمیتونستم درست این کارا انجام بدم،دیگ بهم کمک کردن تو دردا شکمم فشار میدادن و میگفتن زور بزن،دیگ با 6 تا زور بچم بدنیا اومد اما مجبور شدن خیلی پاره کنن تا کنار مقعدم پاره شدم و کلی بخیه خوردم،دیگ ساعت 12 و 45 دقیقه نی نی قشنگم تو بغلم بود،دیگ 2 ساعت بعدشم رفتیم بخش و روز بعدم ظهرش مرخص شدیم
من خیلی از ماما همراهم راضی بودم اگر ماما همراه نداشتم مطمئن هستم که میتونستم و سزارین میشدم
دیگ ببخشید طولانی شد و من سعی کردم با جزئیات تعریف کنم♥️🌿
اگر برگردم عقب باز هم انتخابم زایمان طبیعی هست

من هزار بار دیگه برگردم باز سزارین
الان ۵روزه سز شدم

عزیز دیر زایمون کردی یاکنگون؟

من که صدسال بگذره دیگه سمت طبیعی نمیرم لعنت به زایمان طبیعی😶

منم اگه برگردم عقب بازم طبیعی رو انتخاب میکنم

مبارک باشه، گفتم الان میخوای بگی پشیمونی و کاشکی سزارین شده بودی و این همه اذیت نمیشدی تا آخر دیدم نوشتی باز هم انتخابت طبیعیه، خداروشکر راضی هستی

ممنون ک گفتی عزیزم انشالله خودت و نینیت همیشه صحیح و سالم باشین❤️😍

خداروشکر یه تجربه خوب از زایمان طبیعی خوندم
دعا کنین برای همه خوب و راحت باشه انشالله
شما اپیدورال نگرفتین؟

ببخشید رحمت پشت یعنی چی ارکجافهمیدن
منم سربچه ی اولم ازدوسانت هیچ پیشرفتی نداشتم ۵ساعت رو دوسانت بودم ک یهو از۲رسیدم به ده سانت

هفته های بالاتر البته

و اینکه میخوام‌دولتی برم اینکه شما میگین معاینه فلان منم برم معاینه تحریکی انجام میدن

عزیزم اخرین سونو رو چند هفته انجام دادی که فهمیدی میتونی طبیعی بیاری چون من اخرین سونوم ۳۱ بود بچه بریچ بود الان نمیدونم کی باید برم

😐😐😐چرا آدم واقعا این بلا رو سر خودش دربیاره، این همه زجر بکشه، بعدشم پاره پوره شه !
قدمش خیر باشه

مامان آیهان الان چهار ساعته انقباض دارم بنظرت ۴ سانت شدم یا زوده

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 3
توی تاپیک قبل اینو یادم رفت بگم،توی معاینه های تحریکی که کامل همراهم برام انجام داد متوجه شدم با اینکه لگن خیلی خوب و عالی دارم اما دهانه رحمم کاملا پشت هست و قراره به سختی باز بشه بخاطر همین بهم گفت حرکت های چهاردست پا برم و روی توپ رقص لگنی برم که من همه اینا از 38 هفته هر روز انجام میدادم
بریم سراغ ادامه ماجرا
دیگ دردام شده بود 3 دقیقه یه بار و مطمئن بودم با این حجم درد قرار امروز بستری بشم و زایمان کنم گفتم صد درصد الان 3ونیم یا 4 هستم،دیگ با ذوق و ساک نی نی راه افتادیم سمت زایشگاه و.تا رفتم و قیافه منو دیدن فهمیدن درد دارم و یه ماما اومد که منو معاینه کنه گفتم دردام هر 3 دقیقه یه بار هست گفت اوه اگر 3 دقیقه یه بار هستی تا الان باید زاییده باشی و خنده مرد گفت بیا دراز بکش(39 هفته و 3 روز بودم)تا منو معاینه کردگفت اه هنوز که 2 سانتی 🤨
من دیگ فکم چسبید به زمین ،با تعجب بهش گفتم چی داری میگی من از درد دارم میمیرم تو میگی 2 سانتم گفت اره برو خونه و 3 ساعت دیگ باز بیا،دیگ حالم داشت از این وضعیت بهم می‌خورد گفت حالا بخواب یه نوار بگیرم،نوار گرفت تا آره انقباض منظم و پشت سر هم دارم و تعجب کرد و سریع زنگ به دکترم و گفت که همچین وضعیتی داره چیکار کنیم،دکترم گفت بعد تمام شدن نوار باز معاینه کن اگر پیشرفت داشت بستری کنین،دیگ بعد نوار باز معاینه کرد گفت 2 سانت و نیمی گفتم تورو خدا بیا بستریم کن از درد دارم میمیرم دیگ کامل بی حال شده بودم،دیگ دلش به حالم سوخت و گفت باشه بستری میکنم ،صدای همسرم زدن گفتن براش کامپوت أناناس بیار و بزار دهنش ماهم بستریش میکنیم دیگ اینطوری شد که با 2 سانت و نیم و درد های زیاد بستری شدم
ادامه تا چند دقیقه دیگ تو تاپیک بعد میزارم
مامان حسنا مامان حسنا ۶ ماهگی
😍تجربه زایمان من 😍
سلام مامانا من دیروز ۱۳اردیبهشت سال ۱۴۰۳ساعت ۲:۲۰دقیقه دختر کوچولوم بدنیا اومد
قبل از هر چیزی بگم که فقط خودتون میتونید به خودتون کمک کنید با ورزش و پیاده روی که خیلی مهمه
من ساعت پنچ صبح وقتی بستری شدم دهانه رحمم دو سانت بود بدون هیچ دردی رفتم بعد از اینکه قرص فشار بهم دادن کیسه آبم پاره شد ساعت هشت کم کم دردام در حد پریودی شروع شد که قابل تحمل بود بعد از دو ساعت ماما معاینه کرد گفت داری میشی سه سانت بازم دیگ ساعت ده به بعد دردام زیاد شد که بلاخره با تکنیک تنفس ماساژ روغن که همراهم باهام بود تا ساعت یک تحمل کردم بعد ماما اومد گفت هنوز چهار سانت نشدی دیگ داشتم نا امید میشدم اخه خیلی درد داشتم بلند شدم با هر توانی که داشتم ورزش ،ماساژ،کیسه اب گرم خودمو اروم میکردم اما نمیشد که آخرش گفتم فقط بیاید بی حسی که از کمر کنید که اپیدوراله ماما اومد گفت یه نیم ساعت تحمل کن میایم که نیم ساعتتش شد یک و نیم ساعت دیگ از تحملم خارج شد وقتی اومد معاینه کرد گفت تو که داری زایمان میکنی دیگ نیاز نداری و دکترمو خبر کردن تا دکتر اومد دیگ با دو تا زور زدن بچم بدنیا اومد خودمم باورم نمیشد که یهو از چهار سانت رسیدم به ده سانت فقط یاری امام علی و حضرت زهرا و اهل بیتش بود که من تونستم راحت زایمان کنم ❤️😍
مامان هاکان مامان هاکان روزهای ابتدایی تولد
پارت سه


دیگه من ساعت ده شب بود بستری شدم کلا هر یک ساعت ان اس تی میگرفتن و معاینه میکردن اما خبری نبوددد تا فرداش ساعت 11 صبح یه پرستار اومد بهم یه قرص داد که دردام شروع بشه و شاید دهانه رحمم باز بشه خلاصه گذشت تا ساعت دو بازم هیچ دیگه بهم امپول فشار زدن ساعت سه معاینه کرد و بازم هیچ اما درد داشتم دیگه خانمه نزدیک 20 دقیقه مدام معاینه کرد دهانه رحم 1 سانت شد و کیسه ابمو پاره کرد و اونموقع دردام وحشتناک شدددد و همین جوری هی معاینه و دهانه رحم همون یه سانت موند ساعت 10 شب شد گفتن ماما همراه بگیر سریع یه ماما گرفتیم و اومد معاینه کرد دید بچه خیلی پایینه و دهانه رحم بسته هست بهم مسکن زد و معاینه کرد شاید همه انگشتاش رو کرد داخل و زور زد که دهانه رحم شد 5 سانت من دیگه حالم بد شد بهم دوتا کپسول اکسیژن وصل کردن و ان اس تی که دردام همش رو 99 بود و من دیگه داشتم از بین میرفتم و باز معاینه کرد دهانه رحمم کرد 8 سانت و من دردام بیشتر بیشتر شد و بازم معاینه کرد شدم 10 سانتت دیگه فشارم اومد پایین داشتم از هوش میرفتم ساعت 12:20شب شده بود و دیگه ماما صدا پرستارا زد که بیاین این خانم داره از هوش میره و دهانه رحمشوباز کردم بهم گفتن بچه داره دنیا میاد و بهم چندتا دستگاه وصل کردن وگفتن زور بزن تا میتونی منم اینقدر زور زدممممم تا بچم ساعت 1:15شب دنیا اومد و همون لحظه دردام تماممم شددد و عشقمو بغل گرفتم 😭خیلی درد کشیدم اما ارزششو داشت
مامان آیهان مامان آیهان ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 1
من زایمان طبیعی بوشهر بیمارستان قائم با کلینیک ماهسون گرفته بودم
من پیاده روی از هفته 35 با روزی 20 دقیقه شروع کردم و تو هفته 37 به صورت سر سخت روزی یک ساعت ورزش های مخصوص بارداری انجام میدادم و انتظار داشتم توی 38 هفته زایمان کنم،به صورت عجیبی از وقتی رفته بودم توی ماه 9 دردام قطع شده بود و حالم خوش بود،اصلا انگار نه انگار که باردار بودم،این قضیه کلی اذیتم می‌کرد دیگ روز های آخر کارم شده بود گریه و حس میکردم که سوزن فشاری میشم،بخاطر زایمان از خونه و شوهرم دور بودم همین باعث شده بود روحیم کلا ببازم،توی 37 هفته و 3 روز معاینه لگنی شدم گفت دهانه رحم 1 سانت و سر بچه کامل تو لگن هست و خیلی لگن خوبی دارم برای زایمان طبیعی که گفت با دوتا زور میتونی راحت زایمان کنی،دیگ من خیلی خوشحال بودم گفتم حتما تا هفته دیگ به سانت میرسم و راحت زایمان میکنم،و ورزش ها پیاده روی بیشتر کردم،و هفته بعد توی 38 هفته 2 روز رفتم برا معاینه تحریکی متاسفانه گفت هنوز همون 1 سانت هستم و وضعیتم دیگ تغییر نکرده و گفت با 1 سانت خوب نمیتونم تحریکت کنم اما تمام سعی خودم میکنم ،بعد معاینه کمی درد داشتم و رفتم پیاده روی 1 ساعت و تا آخر شب هم درد پریود داشتم و صبحش قطع شد دیگ ،باز ناامید نشدم و ادامه دادم تا روز بعدش که دیگ ترشحات موکوسی داشتم و این ترشحات کرم رنگ بود و ادامه داشت (برای من ترشحاتم دیگ بعد معاینه تحریکی قطع نشد)باز وضعیتم همینطور بود بدون درد و هیچ انقباضی تا که 38 هفته و 5 روز باز رفتم برای معاینه تحریکی که باز گفت همون 1 سانت پیشرفت نداشتم نمیتونه برام تحریکی انجام بده
ادامه تاپیک بعد میزارم
مامان محمد حسین مامان محمد حسین ۶ ماهگی
رسیدم بیمارستان
(مادر)

منو سریع فرستادن بالا و ان اس تی گرفتن
من هیچ دردی نداشتم معاینه کرد دهانه رحمم دو سانت بود ولی بد از معاینه درد های من شروع شد و هر یک ربع یکبار می‌گرفت
دست کش خونی و ک دیدم دست ماما خیلی ترسیدم
درد هام می‌گرفت و من فقط تنفس هارو انجام میدادم باعث شد ک درد هام کمتر بشن
بد از نیم ساعت منو بردن تو اتاق
همه اتاق ها پررر شده بود
دهانه رحمم سه سانت بود
یک ماما اومد بالا سرم و گفت من از این ب بعد ماما توام
درد هام شدید تر میشد فاصله دردهایم شده بود یک دقیقه یکبار
🫠🫠🫠🫠
اینقدر درد داشتم که نمیتونم حتی توصیف کنم
شاید هم من خیلی تو درد بی قرار و کم تحمل ام
تنفس هارو انجام میدادم ولی دیگ نمی‌تونستم حتی نفس بکشم از درد ببند شدم ماما منو نشوند روی توپ و من دیگ داد هام شروع شد اصلا نمی‌تونستم این درد و تحمل کنم خیس عرق بودم و همینجوری هم آب کیسه اب کلی رو پاها مو لباسهای تنم ریخته بود حالم داشت بهم میخورد خیلی سردم بودم تب لرز شدیددددد ک التماس میکردم بهم پتو بدین بعد از صدبار گفتن بهم یک پتو دادن
فقط ب ماما گفتم من بی دردی میخاستم کی بهم میزنین
گفت باید ب دکترت زنگ بزنم
اون روز من تنها کسی بودم که هم سنم خیلی کم بود
هم خیلی بی بی قرار بودم
اینقدر معاینه کردن منو ببینم چند سانت دهانه رحمم باز شد ک سمتم میومدم گریه میکرد ک‌توروخدا بهم دست نزنید
مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۴ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مامان آوا خانم مامان آوا خانم روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی من هرسوالی داشتین بپرسین.درد خیلی کمی داشتم حرکاتش کم شده بود نفسم یهو تنگ میشد شیاف گلمغربی هم استفاده میکردم رفتم بیمارستان گفت حرکاتش خوبه باز باید معاینت کنیم گفت یک سانت و نیم هستی ولی خیلی نرم هست پس خوبه .منو دکتر شیفت بستری موقت کرد ب مدت سه ساعت ورزش میکردم با‌کنار تختیم اون شد دو سانت من هیچ پیشرفتی نکرده بودم نا امید شدم شدید. ب من گفتن برو ان اس تی بده خوب بود مرخص میشی میری. ان اس تی دادم درد و انقباض خیلی کمی نشون داد حرکاتشم بد بود دکتر اومد گفت سه ساعت دیگه باید بمونی موندم و دهانه رحمم هیچ تغییری نکرد فقط درد پریودی داشتم از کمر و زیر شکم گفت بچت رسیده وزنشم خوبه بخاطر دردات و اینکه تحرکش خیلی بده و درست نمیفهمی ختم بارداری میدم. بستری شدم بهم امپول فشار زدن با یه بدبختی شدم دو سانت با یه بدبختی و هزار ورزش و معاینه شدم دو نیم دکتر اومد کیسه ابمو پاره کرد هلاک شده بودم فقط. دردام دیگ خیلی شدید بود واقعا گفتم دیگ الان باید ۷ سانت باشم اومد معاینه کرد تازه ۳ بود زنگ زدن ماما همراهم اومد حسابی ورزش کردیم توی اوج درد معاینه میکردن معاینه تحریکی میکردن خیلی سخت بود.... به یه بدبختی و تلاش های بسیارههههه خودم و ماما همراه رسیدم ب ۵ سانت نزدیک ۱۰ تا شیاف گلمغربی برام استفاده کردن میزاشتن تا اخر داخلم دلم از حال میرفت دیگه . دهانه رحمم بخاطر شیاف و سوزن پروژسترون خیلی سفت بود ولی بچه اومده بود لگن و داشت فشار میاورد با کمک کادر بیمارستان و ماما حسابی دهانه رحمم باز شد و ورزش هارو خیلی سخت انجام دادم تا اینکه یهو فول شدم درحاله زدنه سجده بودم قشنگ فهمیدم بچه اومد.....بقیش پارت دوم
مامان پناه خانم🩷 مامان پناه خانم🩷 ۶ ماهگی
پارت دوم از تجربه زایمان

بردنم توی اتاق بهم سرم زدن و ان اس تی ازم گرفتن من زیر دستگاه کلییییییی درد میکشیدم اما با تنفس که توی کلاس بارداری یاد گرفتم دردامو کنترل میکردم و بعد ماما اومد برای معاینه کیسه آبم و هم پاره کرد که تا یازده شب من ۵ سانت شدم و دیگه فول نمیشدم ماما همراه گرفتم همون لحظه ساعت ۱۲ شب اومد و آوردم پایین تخت کمرم و با روغن بچه ماساژ داد و حموم آبگرم بردم و توپ آورد ورزش روی توپ انجام دادیم گفت هر زمانی احساس دستشویی داشتی بهم بگو خلاصه منم چند دقیقه بعد احساس دستشویی کردم و باز معاینه کرد ۸سانت شده بودم بردم روی تخت زایمان ماما گفت نه جیغ بزن نه زور الکی هر موقع گفتم مدفوع کن زور بزن منم هرکاری که گفت انجام دادم با سه تا زور زدن پناه خانوم تولد شد و این بود تجربه زایمانم من که خیلی راضی بودم و خداروشکر که سزارین نشدم بخوام اذیت بشم بعدش تا بچم تولد شد دردای منم به کل باهاش رفت انگار نه انگار من بودم که درد داشتم نیم ساعت قبلش 😌💖
مامان ایلیا پسرم💚 مامان ایلیا پسرم💚 ۳ ماهگی
خلاصه با هزار درد سوار ماشین شدم دو دیقه ای رسیدیم بیمارستان همین که دکتر معاینه کرد گفت تو خونریزی داری باید سریع بستری شی تحت نظر باشی آنقدر که حالم بد بود همه به من نگاه میکردن شوهرم زنگ زد گفت عزتی گفته الان وقت اورژانسی ندارم منم به ناچار بستری شدم با یک سانت و سرم فشار آنقدر درد داشتم خودمو داشتم میکشم میگفتم ولم کنید برم خونه ساعت سه ظهر یک سانت و نیم شده بودم اصلا هیچ تغییری نمیکردم فقط با معاینه خیلی حالم بد بود میگفتم همش درد یک سانت اینه فول شم چه کار کنممممم
ساعت ۹ شب ۳ سانت شم نمیدونید این ساعت ها برای من سال ها گذشت گوشی هم نداشتم بگم بیاید منو ببرید من نمیخوام زایمان کنم ماما همراهم که توی ۳ سانت اومد پیشم یه ورزش سجده داد بهمگفت هم زمان باسنت رو چپ و راست کن شاید باورتون نشه سریع پنج سانت شدم دکتر اومد معاینه کرد گفت کله بچه یه خورده کجه یه پاشو بالا نگه دارید من یه نیم ساعت پام بالا بود میخواستن بیان اپیدورال کنن دکتر اومد دوباره معاینه کرد گفت بی‌حسی نمیخواد فول شدی
منم وقتی دردم میومد فقط زور های خوب میزدم
مامان رها ورادوین💙 مامان رها ورادوین💙 ۱ ماهگی
هرچی میگذشت دلپیچه وکمر دردم شدید تر و منظم تر شده بود شده بود هر ۴.۵دیقه
اسهال وحالت تهوع کم بود 🤕
تا رسیدم معاینه شدم گفت ۳.۴سانت
و بستری کردن
ساعت ۱۰شب بستری شدم
نرفتم بلوک زایمان
واقن بهتون پیشنهاد میکنم اگه انتخابتون طبیعیه حتما ماما همراهم بگیرین یا اگر هم نمی گیرین ورزش هارو بلد باشین تنفس هارو بلد باشین
ساعت ۱۱کاما اومد و ورزش هارو شروع کردیم
که بیشتر قر کمر روی توپ رفتم وموقع درد روی توپ بپر بپر میکردم
وحالت سجده میرفتم و تو همون حالت کمرمو میچرخوندن وبا موقع دردا حالت قورباقه یا همون چمباتمه وایمیستادم وماما همراه کیسه اب گرم میزاشت که واقن ارومم میکرد
تا ساعت ۲من تو ۴سانت مونده بودم 🤕 امپول فشار هم از ساعت ۱۲تقریبا بهم وصل کردن
و ساعت ۳شدم ۵سانت
رفتم حموم واونجا چمباتمه میرفتم
دوش ب گرم و روی شکم و کمرم میگرفتم
کم کم حس کردم حس مدفوع دارم
به ماما همراهم گفتم گفت بیا باز سجده برو وباز سجده وموقع دردا چمباتمه
) هروقتم درد داشتم نفس عمیق میکشیدم دردا می رفت)
تااینکه دیدم نه حس مدفوع زیاد شد به ماما همراهم گفتم سریع منو برد روی تخت
و پرستار وکسی که بچه رو دنیا میاره رو اورد
و واقن حس مدفوع هی میرفت شدید تر میشد
تعجب کردم گفتم اخه من ۵سانت بودم چرا زایمان
تو دوساعت یهو فول شدم
مامان نخود🩵 مامان نخود🩵 ۱ ماهگی
سلام دوستان
از زایمانم اومدم بگم ((پارت یک))
۱۹ مهر ۱۴۰۳ ساعت ۵:۳۰ صبح رفتم بیمارستان که بستری بشم چون ۴۰هفته و ۲ روز بودم ولی دهانه رحمم هنوز باز نشده بود دکتر گفته بود که دیگه برم بستری بشم اینم بگم دو روز قبل باز اومدم بیمارستان چون درد کشاله ران داشتم دل درد و کمر درد اینا روز دوم که رفتم ترشح خونی داشتم ولی گفتن بخاطر معاینه بوده و بستری نکردن دیگ قرار بر این شد که حتما ۱۹ مهر بستری شم دیگ لباسامو عوض کردم و رفتم اتاق LDR اونجا معاینه کردن دهانه رحمم گفتن نیم سانت واسم سرم اینا زدن یه آمپول زدن داخلش که فک میکنم کمک میکرد دردا شروع شه دیگه ماما یه سری ورزش‌ها بهم داد معاینه تحریکی کردن دائم وضعیت بچه چک میکردن nstمیگرفتن دیگ دردام بیشتر شده بود تا دو سانت مثل درد پریودی بود قابل تحمل بود برام دیگ دردا بیشتر بیشتر شد ساعت یازده ظهر اینجوریا به سه سانت رسیده بودم کیسه ابم پاره کردن دیگه رفتم جکوزی خیلی خیلی کمک بود دردامو آروم میکرد دو تا یکساعت ونیم از جکوزی استفاده کردم گفته بودم برام اپیدورال استفاده کنن