هرچی میگذشت دلپیچه وکمر دردم شدید تر و منظم تر شده بود شده بود هر ۴.۵دیقه
اسهال وحالت تهوع کم بود 🤕
تا رسیدم معاینه شدم گفت ۳.۴سانت
و بستری کردن
ساعت ۱۰شب بستری شدم
نرفتم بلوک زایمان
واقن بهتون پیشنهاد میکنم اگه انتخابتون طبیعیه حتما ماما همراهم بگیرین یا اگر هم نمی گیرین ورزش هارو بلد باشین تنفس هارو بلد باشین
ساعت ۱۱کاما اومد و ورزش هارو شروع کردیم
که بیشتر قر کمر روی توپ رفتم وموقع درد روی توپ بپر بپر میکردم
وحالت سجده میرفتم و تو همون حالت کمرمو میچرخوندن وبا موقع دردا حالت قورباقه یا همون چمباتمه وایمیستادم وماما همراه کیسه اب گرم میزاشت که واقن ارومم میکرد
تا ساعت ۲من تو ۴سانت مونده بودم 🤕 امپول فشار هم از ساعت ۱۲تقریبا بهم وصل کردن
و ساعت ۳شدم ۵سانت
رفتم حموم واونجا چمباتمه میرفتم
دوش ب گرم و روی شکم و کمرم میگرفتم
کم کم حس کردم حس مدفوع دارم
به ماما همراهم گفتم گفت بیا باز سجده برو وباز سجده وموقع دردا چمباتمه
) هروقتم درد داشتم نفس عمیق میکشیدم دردا می رفت)
تااینکه دیدم نه حس مدفوع زیاد شد به ماما همراهم گفتم سریع منو برد روی تخت
و پرستار وکسی که بچه رو دنیا میاره رو اورد
و واقن حس مدفوع هی میرفت شدید تر میشد
تعجب کردم گفتم اخه من ۵سانت بودم چرا زایمان
تو دوساعت یهو فول شدم

۴ پاسخ

یعنی از ۱۰ شب تا ۳ شب دردت خیلی شدید بود
۵ ساعت آخرش کی زایمان کردی همون ۳

عزیز چند هفته بودی

من تازه رفتم دکتر معاینه شدم گو دو فینگر رحمت بازه ولی سر بچه هنوز بالاست نمیدونم باید چیکار کنم

عزیزم زایمان اول تون بود؟

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی 4
خب اینو بگم که از همون اول که معاینه شدم متوجه شدیم که دهانه رحمم خیلی پشت هست و سخت باز میشه ،بخاطر همین ماما همراهم گفت باید حرکات هایی که چهار دست و گا هست و رقص های لگنی روی توپ انجام بدم که این کارا هر روز انجام میدادم
خب با 2 سانت و نیم بستری شدم با درد زیاد اما قابل تحمل ،دیگ سریع اتاق آماده کردن بهم دادن دیگ توپ بهم دادن رو توپ ورزش کردم و گفتن برسی 3 سانت میگیم ماما همراهت بیاد دیگ من روی توپ رقص های لگنی میرفتم توی اوج دردا میپریدم روی توپ(ساعت8 و نیم صبح بستری شدم) دیگ همه این کارا کردم یک ساعتی یه بار هم معاینه میشدم دیگ تا ساعت 10 رسیدم به 3 زنگ زدن به ماما همراهم اومد دیگ ورزش های تخصصی شروع کرد و باز یه ساعتی یه بار معاینه می‌کرد ،دیگ ساعت 11 دکترم اومد بالا سرم معاینه کرد گفت دردش خوبه اما تایمش کمه بخاطر همین دهانه رحم باز نمیشه،دیگ ماما همراه منو سجده کرد و معاینه کرد کیسه آبم کامل تخلیه کرد و کمک کرد که دهانه رحمم باز بشه،دیگ 11:45 دقیقه گفت شدی 8 سانت،دیگ اینقدر درد داشتم که انگار تو کما بودم،اصلا جون نداشتم فقط بدون هیچ حرفی هرچی میگفتن انجام میدادم اصلا جیغ نمیکشیدم و فقط نفس عمیق میکشیدم ،دیگ همش احساس فشار داشتم بدون اینکه دست خودم باشه تو حالت سجده زور میزدم،بهم گفت همینطور ادامه بدم و سجده بمونم،بدون هیچ حرکتی سجده موندم و فقط نفس عمیق میکشیدم و بدون اختیار تو دردا زور میزدم،
ادامه پایین میزارم
مامان محمد آیین💙 مامان محمد آیین💙 ۱ سالگی
مامانا همونجوری که تو تاپیکای قبلیم یهتون‌گقته بودم ،حدود ۳روز بود که درد داشتم اما خیلی شدید نمیشد،تا جمعه ساعت ۴ که حس کردم دردام منظم و شدید تر شد،رفتم بیمارستان نوارقلب گرفتن و معاینه کردن دهانه رحمم ۳سانت بود به ماما همراهم زنگ زدم گفت برو خونه تااخر شب احتمالا دردات منظم میشه بعد بیا بیمارستان،اومدم خونه کلی ورزش کردم رفتم زیر دوش اب گرم کمرمو ماساژ دادم،شربت زعفرون خوردم تا ساعت ۱۲ که دردام شدید و فاصلش هر ۵ دقیقه شد رفتم بیمارستان،هنوز ۳ سانت بودم ولی دردام منظم شده بود،بسترسم کردن و ماماهمراهم اومد،برام امپول زور و امپول درد زد ساعت سه ۵ سانت شدم،یکسره معاینم میکرد ،به ۵سانت که رسیدم کیسه ابم رو زد ترکوند 😂 دوباره ۲تا امپول زور زد در عرض نیم ساعت ۱۰ سانت شدم ،زور میزدم بچه اومد تو کانال ، تا ساعت ۵ زور زدم یکسره ولی بچه از یه حدی پایین تر نمیومد،سر بچه هم توکانال گیرکرده بود و خطر ناک بود،زنگ زدن برا دکترم و دکتر اومد معاینم که کرد و نیم ساعت باز زور زدم پیش دکتر دیدن که بچه پایین نمیاد و گیر‌کرده،گفتن زنگ بزنن اتاق عمل هماهنگ کنن برا سزارین اما من با ماما همراهم گفتم توروخدا تاالان که درد کشیدم این همه دیگه طاقت ندارم بعد زایمانم هم درد بکشم و اسیر بشم، ماما با دکتر صحبت کرد،برتم بالا تخت زایمان،بی حس کردن و هم به سمت ران و هم به سمت مقعد بریدن،دستگاه وکیوم گذاشتن و بچه رو کشیدن بیرون🫠
آواتار مامان محمد آیین💙 مامان محمد آیین💙 محمد آیین💙 ۱ سالگی
خیلی بخیه خوردم و خیلی اذیت شدم،قبل اینکه به فکر د ... ادامه پاسخ
مامان ماهلین مامان ماهلین ۱ ماهگی
ساعت ۱۰ شب دردم گرفت به ماما گفتم گفت طبیعیه ماه درده اونا تا ساعت ۳ تحمل کردم دیدم رگه های خ نی اومده رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت ۳ ثانته (شانس گوهی من بیمارستان تخت نداشتپر بودن همه جا)گفت برو دوساعت دیگه بیا راه برو دیگه برنگشتم خونه تو هم بیمارستان راه رفتم تا ۵ نیم رفتم معاینه کرد همو سه ثانت بود ولی بستریم کردن دیگه درد داشتم انقباض بود میگرفت ول میکرد ولی هرچی بیشترمیگذشت شدتش بیشتر میشد دیگه همو سه ثانت بود که زنگ زدن ماما همراهم اومد البته جایگزین گذاشتن براش چون اونی که باعش قرارداد بسته بودم نیومد ساعتای ۸ نیم ماما همراه اومد ۳ ثانتو تیم بود بلندم کرد ورزشم داد دردام بیشتر شد گفتم آمپول بی دردی میخوام گفت تا ۶ ثانت نشه نمیشه بزنن برات ورزش کن تا باز بشه خلاصه که با زور ماما همراهم ورش کردم هی دراز میکشیدم از درد اون منو بزرو بلند میکرد ورزش میداد بهم خلاصه که درد کشیدمو ورزش کردم تا ۶ ثانت شد یه ده دقیقه ای دراز کشیدم اثر کنه کم کم اثر کرد دیگه ماما گفت پاهات یکم به حس بیاد ورش کنیم داشتم از درد میمردم امپولو که زدم دردام خوب شد انقباض میگرفتم ولی قابل تحمل بود بعد دیگه ورزش کردم تا موقعی که فول شد دهانه رحمم باز نوبت زور زدنا بود که باز ماما کمکم میکرد به حالت نشستن توی دستشویی یا سجده زور بزنم
مامان بهار مامان بهار ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۱😁
یروز قبل ۳۹ و ۶ روز بودم رفتم بیمارستان معاینه و ان اس تی دردی نداشتم ۱ فینگر بودم،گقت برو صبح بیا بستری بشی،صبح ساعت ۹ رفتم تا ۱۱ دکتر اومد معاینه و اینا گفت لگنت بده ۱ فینگر خیلی بدی میخوای بستری بشی یا نه گفتم آره گقت از نظر من برو خونه فردا بیا گفتم نه نامه بده برم،ساعت ۱۲ و نیم بستری شدم،سرم زدن آزمایش گرفتن دردام کم کم داشت شروع می‌شد ماما همراهم و گرفتم گفت ۴ سانت شدی میام،ساعت ۲ دردام بیشتر شد شدم ۳ سانت کیسه آبم و زدن ماما همراهم هم اومد دردام بیشتر شده بود،بهم کمی ورزش داد خرما خوردم چایی،معاینه شدم ۴ سانت بودم،توپ داد بهم کیسه اب گرم،وقتی درد داشتم میگفت بشین پاهاتو باز کن نفس عمیق بکش،دردام دیگه خیلی زیاد شده بود معاینه شدم کم مونده بود ۶ سانت بشم،خیلی خوب پیشرفت کرده بودم،بعد نیم ساعت دردام واقعا خیلی بد بود غیر قابل تحمل فقط میرفتم دسشویی سعی می‌کردم زور نزنم ولی نمیتونستم،دست خودم نبود داد میگشیدم ولی به حرف دکتر هام خوب گوش میکردم معاینه ام کردن گفتن ۹ سانتی خیلی عالی پیشرفت کردی از ساعت ۴ تا ۶ و نیم از ۳ سانت شدم ۹ سانت،داشتم موهامو میکشیدم از درددددد
مامان شاهان💙💎 مامان شاهان💙💎 ۱ سالگی
سلام سلام من اومدم که تعریف کنیم چیشد
رفتیم بیرون روز ۱۳بعد یکم درد داشتم گفتم این دردا عادیه مثل دفعه های قبله یهو خودمو شوهرم زودتر از بقیه پاشدیم اومدیم خونه یه حس عجیبی داشتیم تو راه همه چی خوب بود حتی رفتیم خونه رفتم لباس عوض کردم و خوابیدم یهو تو خواب واژنم تیر میکشید که یهو از خواب پریدم و به شوهرم گفتم درد دارم اونم گفت پاشو بریم منم اصلا گفتم اینم مثل سری های قبله زایمان کجا بود یهو رفتم گفتن دو سانت باز شده برو یه ساعت پیاده روی کن ببینیم پیشرفت داشتی رفتم اومدم شده بود سه سانت که دیگه بستری کردن ساعت ۸شب بود که آمپول فشار رو زدن و دردا شروع شد بعد که به ۴رسید ماما همراهم اومد و شروع کردم به ورزش کردن و خیلی درد های شدید غیر قابل تحملی داشتم بعد که به ۹سانت رسید ساعت ۴و نیم صبح بود می‌گفت دیگه فشار بده فقط فشار دادم که ساعت ۵ورب بود به دنیا اومد ولی من وقتی سرشو گرفتن تو دستشون من بی هوش شدم بعد ۵دقیقه به هوش اومدم دیدم رو سینم گذاشتنش یهو انگار تموم اون صحنه هارو یادم رفت تو همون یه ثانیه بعدش که بخیه میزدن نگاش میکردم اصلا درد بخیه ها برام مهم نبود فقط به شاهان فکر میکردم که بلاخره اومد پیشم🤗🤗🤗🥺🫂
آواتار مامان پرهام مامان پرهام پرهام ۵ سالگی
قدمش پربرکت.
مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ مامان دلوین🐣🧚🏻‍♀️ ۲ ماهگی
«تجربه زایمان پارت ۲👣🤱💕»

اومدیم خونه من هی درد داشتم با شدت بیشتر اما ایندفعه کمرم درد میکردو تا خود صبح نخوابیدم انقد درد داشتم که حالت سجده انجام میدادم و خوب بود چند بارم دستشویی رفتم ،و ترشح کشدار قهوه‌ای وقرمز داشتم
ساعت ۷صبح دردم خیلی زیاد بود که رفتیم بیمارستان nst گرفت
معاینه کردن گفتن همون ۲فینگری ولی دردم بیشتر بود
گفت برو ۱ساعت دیگه بیا پیاده روی و فعالیت داشته باش معاینه ی تحریکی هم انجام دادم
توی راهروی بیمارستان به کیک و آبمیوه خوردم و به کمک شوهرم پیاده روی کردم فعالیت داشتم ساعت ۸:۳۰رفتم شیفت ماما هم عوض شد دوباره معاینه کرد گفت تقریبا ۳فینگری ساعت ۱۰بیا ولی پیاده روی و ورزش های مربوط به لگن انجام بده که بستریت میکنم ،من دوباره توی راهرو
پیاده روی کردم اما به زور چون دردم خیلی زیاد بود
ساعت ۱۰بهم زنگ زدن گفتن بیا زایشگاه من رفتم معاینه کردن گفتن نزدیک ۴فینگری و بستری شدم درد داشتم هم کمر وهم زیر دلم و nst هم وصل کردن ،ما سعی میکردم نفس عمیق بکشم و داد نزنم هی معاینه میکردن که دهانه ی رحمم باز بشه ساعت۱۱ اومدن کیسه آبمو پاره کردن یه آب گرم از رفت یه حس عجیبی داشت بعداز کیسه آب دردم بیشتر شد دکتر اومد معاینه کردن گفت خیلی خوبه ۵فینگری .اومدن بهم سرم فشار زدن که دردم بیشتر بشه دردم بیشتر شده بود بعد من دستشویی داشتم اومدن nst و سرمو جدا کردن ،من رفتم دستشویی و برگشتم ...
مامان پرنسا💗 مامان پرنسا💗 ۸ ماهگی
سلااام
من اومدم با تجربه ی زایمانم ...
من دیروز یعنی ۹ اسفند رفتم پیش ماما همراهم که منو معاینه کنه ۱سانت بودم بعدش ۲ساعت باهم ورزش کردیم و روی توپ نشستم .
بعدش ماماهمراهم گفت اگه میخای یکی از توپارو ببر ورزش کن منم از خداخواسته رفتم یکی از توپارو اوردم .
خلاصه رفتم خونه رفتم دوش گرفتم زیر اب گرم اسکات زدم ۱۰۰تا .
بعدش تو تشت اب گرم نشستم
بعدش کمرمو ماساژ دادم
اومدم بیرون یکم دیگ زو توپ نشستم و دوتا کپسول گل مغربی گذاشتم
و ساعت ۳ونیم کیسه ابم پاره شد یهو قشنگ حس کردم ازم اب اومد رفتم دستشویی دیدم بلههه همینجوری ازم داره اب میره .۳ونیم اسنپ گرفتم  اومدم بیمارستان دیگ تا کارای بستریمو کردم شد ۴
۴نوار قلب گرفتن و ساعت ۵ماما همراهم اومد.
البته بگم اومدم بیمارستان معاینه شدم ۲سانت بودم یعنی از عصرش تا اخرشب یه سانت دیگ باز شده بودم ...
خلاصه ماماهمراهم اومد خرما بهم داد توپ اورد برام باهام اسکات کار کرد ورزش های دیگ سجده امپول فشارم برام میزد دردم بیشتر میشد با ورزشا ۸سانت شدم رفتم دستشویی ادرار کردم اب گرم گرفتم زیر دوش و اسکات میزدم موقع دردام وحشتناک بود رفتم دراز کشیدم رو تخت با دردام زور میزدم  یهو فول شدم و رفتم سر تخت زایمان.واقعا درد وحشتناکی بود موقعی ک میگرفت ..خلاصه چندبار زور زدم تا پرنسای قشنگم به دنیا اومد.
۲۹۰۰کیلوگرم بود
بعدشم اومدن جفتو دراوردن و اندازه به دنیا اومدن بچه اونم درد داشت .بعدم شکممو فشار دادن چندبار .
الانم که بیمارستان بستری ام تا فردا صبح مرخص بشم .
مامان کوروش جان مامان کوروش جان ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من: دوستان من دردام ک شروع شد به ماما همراهم پیام دادم دستورات ورزشی رو بهم داد حمام و لگن آب گرم نشستم .... صبح رفتم بیمارستان معاینم همون دوسانت بود گفتم برو خونه زوده ....۸ صبح برگشتم خونه و همچنان درد داشتم ساعت ۱ ظهر از پله بالا رفتم و روتخت دراز کشیدم مجدد دردم شروع شد با شدت بیشتری که همزمان کیسه آبم پاره شد، رفتم دوش گرفتم حاضر شدم تا به بیمارستان برم و بستری شم ساعت ۳/۵ شد و ماما همراه ساعت ۴ اومد پیش من...به محض رسیدن ورزشامون شروع شد روی توپ نشستم ورزش کردم دردا شدتش بیشتر می‌شد...خیلی سریع به ۸ سانت رسیدم و کم کم طاقتم تموم شد دیگه خسته شده بودم داد میزدم دیگه نمیتونم سزارینم کنید ماما همچنان پشت هم بمن رسیدگی میکرد امپول میزد سوند میزد ادرارم خالی بشه یه دقیقه هم ولم نمیکرد .... سریع به دکترم خبر داد و کم کم زورای من شروع شد و به سختی زور میزدم‌ سر بچه کامل پایین بود و منتظر زور من بودم...یکم تمرکز کردم چندتا زور زدم سر بچه رو دیدن ...بردنم روتخت زایمان ...۳ تا زور هم اونجا زدم دکتر سریع بی حس کرد برش زد بچه رو دادن بغلم ...و جفت رو خارج کردن و بخیه زدن ....دوستان زایمان طبیعی برای من سخت بود ...حتی الانم دو روز گذشته درد دارم ...این نیست ک فکر کنید بعدش زود سرپا میشی! برای من این نبود !