مامانا تجربه زايمانم خلاصش كنم من چهارشنبه رفتم دكتر كه بهتون گفتم معاينم كرد گفت دوسانت نيم بازي برو زايشگاه بزاييد منم رفتم چون درد نداشتم برگشتنوم خونههه ولي اون موقع خيييييلي فيشار رو مقعدم داشتم
روزش بعدش رفتم گفت جمعه ساعت ٨بيا زايشگاه بايد بزاييد بهم كپسول روغن كرچك شياف گل مغربي خشك گل پر تخم شويد من از استرس استفاده نكردم شب جمعه فقط شياف گل مغربي گذاشتم ساعت ١٠ساعت ١١دردم شروع شد هييي شكممم سفت ميشه درد خيييلي ساعت ١رفتم زايشگاه معاينم كردن ٣سانت بودم هيي درد داشتم مامانم كمرم مساژ ميده اگه انقباض مياد سراغم چشام سياه ميشدن از درد تا ساعت ٨ماما آمد معاينم كرد ٦سانت بودم منو بردن اتاق زايمان كيسه ابم پاره كردن واااااااي چقدر بد بعدش گفت درد هاي حقيقي شروع شد كه هيييي جييييييغ مي زدم ماما گفت با انقباض زور بده منم زور ميدم وااااااااي از درد لرزش خييييلي بده بدون اينكه من تيغ كنه پاره شدم تا مقعدم زورررررر ميزدم حس مي كنم سرش آمده بعدش ضربان قلبش كم ميشد گفت الان بچه خفه مي كنيد لگنت خوبههه فول شدي زور بده منم با چنتا زور پسرم گذاشت روسينم واقعا ابي بود حته صداش هم نيمد تا وقتي كه زد رو كمرش بردنش زير تنفس مونده جفت كه با دستش خارج كرد بدون هيچ بي حسي بخيم ميكرد خيييلي درد داشت تا مقعدم بخيه خوردم تمامممم

۱۳ پاسخ

بعد میگن طبیعی خوبه
من ک ضعف کردم گفتی
چون خومم ترسوام از الان استرس گرفتم

چه بیمارستانی رفتی

مبارکه گلم چقد قوی بودی واقعا خداروشکر الان بچه ت سالمه کدوم بیمارستان زاییدی؟

به نظر من طبیعی زاییدن تو ایران ریسکه و بستگی به مود و اخلاق پرسنل و ماماهای بیمارستان داره شما اولین شخصی نیستین که راجب زایمان طبیعی اینارو میگه واقعا خدا رحم کرده بهتون🌹

ای جان قدم نو رسیده مبارک باشه
ان شاءالله بخیه هات زودتر خوب بشن فقط مواظب باش عفونت نکنن خشک باشه محل بخیه هات ها

عجیبه منو بی حسی زد کامل بخیه زد🥲

مبارک باشه
هیچ وقت دلم نمیخاد زایمان کنم دیگ اسم زایمان میاد میترسم

کلاس امادگی زایمان نرفته بودی؟یسری تمرینات تنفسی هست ک میگن برای کنترل درد و هنگام زایمان خیلی تاثیر گذاره

بهدسلامتی قدم نپرسیدتون مبارکدباشه

یا خدااااا چرا بدون بی حسی بخیه میزنن؟؟
قلبم ریخت...😐😐

خیلی بد
عزیزم

منم خیلی از طبیعی میترسم پول سز اختیاریم ندارم ک

یا خدااااا
از زایمان طبیعی میترسمممم😢😢😢😢

سوال های مرتبط

مامان محمد ایلیا مامان محمد ایلیا ۳ ماهگی
پارت دو تا ساعت هشت صبح درد میکشیدم ولی قابل تحمل بود بد بزور مامانم رفتم بد معاینه شدم گفت چهارسانت بازی رحمتم خیلی نرم شده بستری بشو تا کارا بستریم کردم رفتم اتاق زایمان شد ساعت نو گفتن نیاز ب امپول فشار نداری یگ سرم تقویتی زد بهم گفت راه برو نیم ساعتی را رفتم بد اومد کیسه ابمو پاره کرد ولی درد نداشتم زیاد هی ول میکرد میگرفت بد دوبار اومد معاینه کرد گفت شدی شیش باز یکم راه رفتم دوبار معاینه کرد گفت شدی هفت هشت وقتی درد داری زور بزن من بازم دردام قابل تحمل بود باز معاینه کرد گفت نو شدی زور بزن از نو سانت ب بد دردام خیلی شد دیگ هرچی زور میزدم رحمم تنگ بود باز نمیشد پارع کرد باز گفت زور بزن منم چون بی دردی بهم زده بودن گیج بودم و زیر اکسیژن بودم بد میگفت سرش دیده میشه زور بزن منم نمیتونستم بد یکی اومد شکممو فشار میداد یکی از پاین رحممو باز میکرد بد بچه اومد بیرون ک ساعت یک نیم بود کلن من چهار ساعت درد کشیدم اونم قابل تحمل بود فقط اخرش درد داشت و الان بخیه هام درد میکنه و خیلی ب دردش ارزش داشت اینم از ترحبه من ایشالا همه مثل من زایمان راحتی داشته باشین
مامان بهار خانم مامان بهار خانم ۱۲ ماهگی
سلام مامانای گل منم بالاخره زایمان کردم روز سه شنبه درد پریودی داشتم از بهداشت زنگ زدن گفتم درد دارم گفتن زود برو زایشگاه که رفتم و اونجا ازم نوار قلب گرفتن و گفتن خوبه به دکتر زنگ زدن گفت چون دیابت داره ختم بارداری بهش بدین و بستریش کنین بستریم کردن ساعت ۴ و بدون درد امپول فشار زدن و گل مغربی که کم کم دردام شروع شد دو تا بودیم زایشگاه که اونم بدون درد بستری شده بود هردوتامون ورزش میکردیم و خوب بود تا اینجای ماجرا حموم و هم رفتم ساعتای ۱۱ بود که اون خانمه فول شد و بردنش اتاق عمل خیلی راحت زایمان کرد منم با خودم گفتم چه راحت منم زودی خلاص خواهم شد خلاصه نوبت من شد و ساعت ۱۲ منم بردن اتاق عمل که همش میگفتن زور بزن منم که همکاری نمیکردم همش جیغ میزدم دکتر از بالا فشار میداد و پرستار هم از پایین میخواستم بمیرم منو از تخت آوردن پایین و گفتن بشین زور بزن که هرچی میکردم نمیومد پایین بچه یه ساعت منو اذیت کردن از بس جیغ زدم دیگه صدام در نمیومد که یه دفعه ای پرستاره گفت موهاشو دارم میبینم که دکتره گفت به دخترت پشت در زایشگاه فک کن که میگه هروقت آبجیم به دنیا اومد سلام منو برسونین که این حرف معجزه کرد فقط به خاطر دخترم یه زور جانانه زدم و بچه ساعت ۱ و ۱۰ دقیقه به دنیا اومد خداروشکر وقتی به دنیا اومد دکتر گفت خیلی درشته وزنش کردن ۴ کیلو ۵۰ بود دور سرش ۳۶ برای همون خیلی عذاب کشیدم ولی بعد دیگه خیلی راحت شدم بدون هیچ دردی این بود داستان زایمانم آن شالله شما ها زایمان راحتی داشته باشین
آواتار مامان فاطمه نورا مامان فاطمه نورا فاطمه نورا ۳ سالگی
اوف افرین به تو ک ۴و نبم کیلویی زایدی
واقعاااااا ... ادامه پاسخ
مامان آیان مامان آیان ۱ سالگی
سلام مامانا
اومدم از تجربه زایمانم بنویسم(بیمارستان ام لیلا دکتر محسنیان )
چهل هفته و چهار روز بودم که دم صبح هی درد می‌گرفت و ول می کرد البته خیلی کم و کوتاه
صبح رفتم زایشگاه معاینه گفت دهانه رحم بسته بسته ست
اومدم خونه شب بعد هم دوباره دردام شروع شد ولی اینبار بیشتر بود دقیق منظم تا اینکه یه کوچولو ازم ریخت که حدس زدن کیسه آب ولی خیلی کم پد گذاشتم دیدم دوباره خیس شده
رفتم زایشگاه دکترم اومد معاینه گفت دو فینگر باز و کیسه آب هم سوراخ شده ساعت ۹ صبح باید بستری شم و سوزن فشار
کارای بستری و انجام دادیم تا ساعت حدود ۱۰ _۱۱ بستری شدم و سوزن فشار کم کم دردام شروع شد از ساعت ۱ دیگه درادی شدید شروع شد دکترم کیسه آبم و پاره کرد گفت ۳ سانت درد شدید و شدید تر شد زیر شکم هی میپیچوند وتا ساعت ۳/۵ نزدیکای ۴ که بود که حس مدفوع داشتم معاینه کردن و گفتن فول شدی نی نی که داره میاد نه مدفوع و زنگ زدن دکترم تا ساعت دقیق چهار اومد اینجا دیگه فقط زور بود که میومد همش احساس زور بود باید با تمام قدرت زور بزنی و یه دقیقه تنفس دوباره زور فقط چشم رو ساعت بود و به دکترم میگفتم فقط بگو ساعت چند به دنیا میاد میگفت بستگی به زور و تلاش خودت داره و بالاخره پسرم با چندتا زور پنجشنبه ۶ بهمن عصر بارونی به دنیا اومدم و گذاشتنش رو سینه م و اون لحظه قشنگترین حس دنیا رو تجربه کردم
و دکتر هم بخیه هام زد و تمام
سوالی بود در خدمتم
آواتار مامان پسر جان مامان پسر جان پسر جان ۱۶ ماهگی
نمیدونم چرا اشک تو چشام جمع شد برای اون لحظه ای ک‌ ... ادامه پاسخ
مامان امیر حسین مامان امیر حسین ۵ ماهگی
سلام مامانا من دیروز درد داشتم زیر شکمم و کمرم یکم درد میکرد ساعت شیش صبح رفتم خونه مادرم تا ساعت ۱۰ درد کشیدم بعد رفتم بیمارستان اونجا معاینه شدم گفت سه سانت دهانه رحمت باز شده بستری شدم اینقدر درد کشیدم بعدش یه سیخ پلاستیکی زد کیسه آبم پاره شد بعد گفت هر موقع دردت زیاد شد بشین زور بزن تا سر بچه بیاد پایین منم همین کار رو میکردم اما فایده نداشت دو ساعت زور زدم تا بلاخره منو بردن اتاق زایمان اونجا برام برش دادن یه نفر محکم با دستاش رو شکمم رو با تمام زور فشار میداد تا سر بچه اومد بیرون بچه شروع کرد به گریه کردن بعد بچه رو بردن که تمیز کنن بعد از اون شکمم رو فشار میدادن تا جفت بیاد بیرون نزدیک به ۱۰ بار فقط شکمم رو فشار دادن چون جفتم تیکه تیکه شده بود هعی دست مینداختم در بیارن یه تیکه آخر جاموند گفتن همراه خونت میاد بیرون بعدش ۱ساعت فقط خانومه داشت بخیه ام میکرد تا ساعت ۶ رفتم بیرون بعد بخیه هم اومدن دیدن که جایی که بخیه زدن ورم کرده یه دارویی زدن بهم که جای بخیه هام می‌سوخت ولی بلاخره به هر سختی بود زایمان کردم اینم از جوجه من 🥺💖
مامان پناه مامان پناه ۱ ماهگی
تجربه زایمان ۲

رفتم خونه یکم سوپ خوردم دوش گرفتم شیو کردم و آماده شدم با اینکه هیجان داشتم و خوابم نمیومد ولی به زور خوابیدم تا انرژی داشته باشم
۵ رفتم بیمارستان و به مامای زایشگاه گفتم که طبیعی میخوام و دلم میخواد ماما همراه داشته باشم که خوشبختانه خودش شد و خیالم راحت شد چون از قبل میشناختمش و واقعا مهربون بود
یه ان اس تی دادم و لباس زایمان رو پوشیدم رفتم اتاق زایمان که اولش یه محلول بدون طعم رو داخل آب قاطی کرد و با سرنگ کم کم داد که بخورم و گفت که چون درد زایمانی ندارم این دردامو شروع میکنه
نیم ساعت نشستم به در و دیوار نگاه میکردم که اومد آنژوکت و سرم وصل کرد
تا ساعت فکر کنم ۸ دردی نداشتم ولی کم کم بعدش یه انقباض های ریزی داشتم
ماما هم دارو تو سرم اضافه میکرد
وقتی گفتم یه کوچولو انقباض دارم گفت بیا معاینه کنم که بله شده بودم دو سانت
کم کم انقباضا منظم شد و منم اومدم پایین نرمش و ورزش و اسکات و ورزش با توپ و ماساژ
و اینکه میزاشتن خانوادم یکی یکی بیان داخل و منو تو اون شرایط بیینن🤣 که خب بیشتر شوهرم میومد و میموند پیشم
بعدش کیسه آبم رو پاره کردن که دیگه کامل دردام تو دقایق مشخص میگرفت و ول میکرد
ساعت ۹ که ماما گفت شوهرم بره بیرون تا معاینه شم ( شوهرم فکر کرد موقع معاینه میتونه بمونه ولی گفت بره منم پرسیدم چرا گفت خیلی آقایون حالشون بد میشه اینطور مواقع😁🤣)
معاینه کرد که شده بودم چهار سانت و ماما گفت عالی پیش رفتی
ادامه پارت بعد
مامان محمد آیین💙 مامان محمد آیین💙 ۱ سالگی
مامانا همونجوری که تو تاپیکای قبلیم یهتون‌گقته بودم ،حدود ۳روز بود که درد داشتم اما خیلی شدید نمیشد،تا جمعه ساعت ۴ که حس کردم دردام منظم و شدید تر شد،رفتم بیمارستان نوارقلب گرفتن و معاینه کردن دهانه رحمم ۳سانت بود به ماما همراهم زنگ زدم گفت برو خونه تااخر شب احتمالا دردات منظم میشه بعد بیا بیمارستان،اومدم خونه کلی ورزش کردم رفتم زیر دوش اب گرم کمرمو ماساژ دادم،شربت زعفرون خوردم تا ساعت ۱۲ که دردام شدید و فاصلش هر ۵ دقیقه شد رفتم بیمارستان،هنوز ۳ سانت بودم ولی دردام منظم شده بود،بسترسم کردن و ماماهمراهم اومد،برام امپول زور و امپول درد زد ساعت سه ۵ سانت شدم،یکسره معاینم میکرد ،به ۵سانت که رسیدم کیسه ابم رو زد ترکوند 😂 دوباره ۲تا امپول زور زد در عرض نیم ساعت ۱۰ سانت شدم ،زور میزدم بچه اومد تو کانال ، تا ساعت ۵ زور زدم یکسره ولی بچه از یه حدی پایین تر نمیومد،سر بچه هم توکانال گیرکرده بود و خطر ناک بود،زنگ زدن برا دکترم و دکتر اومد معاینم که کرد و نیم ساعت باز زور زدم پیش دکتر دیدن که بچه پایین نمیاد و گیر‌کرده،گفتن زنگ بزنن اتاق عمل هماهنگ کنن برا سزارین اما من با ماما همراهم گفتم توروخدا تاالان که درد کشیدم این همه دیگه طاقت ندارم بعد زایمانم هم درد بکشم و اسیر بشم، ماما با دکتر صحبت کرد،برتم بالا تخت زایمان،بی حس کردن و هم به سمت ران و هم به سمت مقعد بریدن،دستگاه وکیوم گذاشتن و بچه رو کشیدن بیرون🫠
آواتار مامان محمد آیین💙 مامان محمد آیین💙 محمد آیین💙 ۱ سالگی
خیلی بخیه خوردم و خیلی اذیت شدم،قبل اینکه به فکر د ... ادامه پاسخ