۶ پاسخ

قطره کیمیا یا معجزه بگیر
خیلی خوب

نسل شپش منقرض میشد اگر همه مثل شما بودن

دیگه با این کارایی که تو کردی شپش غلط می‌کنه بیاد سمتتون🤭🤭

دختر خواهر شوهرم شپش داشت دقیقا روزی ک مامانش متوجه شد هم قبلش با دختر من با یه شال و چادر مشترک بازی می‌کردن خداروشکر دختر من نگرفت

حالا خدا کنه تا فردا پتوهام رو دزد نبرده باشه تو حیاط ساختمون انداختم بخدا که درشم همیشه بازه

باز اومدم خونه هر چی بیرون بود رو یه راست ریختم لباسشویی که تا فردا که خشک شد اتو کنم چون افتاب ندارم اینجا

سوال های مرتبط

مامان فرشته ها❤👼👼 مامان فرشته ها❤👼👼 ۹ ماهگی
دختر من بیشفعالی داره وقتی دارو شو میدم به گفته حرف دکتر ۱۲ ظهر اگه اون روز ۸ صبح بیدار شده باشه ساعت ۳ خواب الو میشه باید بخوابه ولی این بچه من اگه تو مهمونی باشه اگه همسرم خونه باشه اگه خواهر کوچولوش،بیدار باشه نمیخوابه بعد چی میشه چشم هاش ریز میشه خوابش میاد به جای اینکه خمار بشه شروع میکنه به آزار و اذیت دیگران بعد اون حالت بیشفعالی دو برابر میشه انگار دارو نمیخوره، حتی بعضی اوقات حتی اگه خونه خلوت هم باشه میزارم رو پاهام مجبورم به زور بخوابونم بعد که میخوابه انقدر خوب میشه دوباره مثل صبح میشه شیطنت اما در چارچوب خودش از ساعت ۳ یه بعد بد میشه اگه اون روز نمیخوابه که واویلا تا شب دیونه میشم مگه بریم بیرون تو ماشین میخوابه ،یه راه دیگه هم اینه ساعت ۱۰ صبح بزارم بخوابه که بازم قرض ۱۲ ظهر بدم ساعت ۶ غروب اذیت میکنه خوابش میاد ساعت ۸ شب نهایت باید بخوابه که اونم اگه مهمونی با جایی باشیم بهم می ریزه ،یه چیزی هم درباره دخترم فهمیدم با بچه ها باشه اصلا منو باباش اذیت نمیکنه بعد کلاس ورزشی اینا هم بردم فایده نداشت اخه ضعیفه فقط جسمی خسته میشد ولی باید از لحاظ مغزی خسته بشه مثلا وقتی با بچه ها نقاشی بکشه آب بازی و خاک بازی کنه بهتر میشه براش خیلی خوبه گوشی خیلی پرخاشگرش میکنه که خداروشکر به گفته دکترش قطع کردیم ولی وقتی بعضی اوقات این حالت های دخترم میبینم خیلی غصه میخورم چرا نمیتونه بخوابه یا شاید هم نیاز به خواب نداره دارو به زور میخوابونه،ولی اگه نخوره هم هم خودش آسیب میبینه هم دیگران دکتر گفت باید تا وقتی که عقلش برسه خوب و بد تشخیص بده بخوره😔😔😔😔😔😔😔😔
مامان مهدیار و ارمیا مامان مهدیار و ارمیا ۵ سالگی
سلام یه سوال ذهن منو درگیر کرده مانده بودم اینجا بپرسم یا ن خیلی خودم ناراحتم کلافه شدم اینقدر فکر کردم دوروزه پیش رفته بودم خونه پسر خالم پسرم یا بچه پسرخاله ک‌ یکسال از پسر من برگتره داشتن تو حیاط بازی می‌کردن ما هم داشتم حرف می‌زدیم بعدش گفتم برم ببینم بچها چکار میکنن دیدم پسر پسر خالم پشت پسرم وایستاده و شلوار پسر منو کشیده پایین من برموقعه رسیدم یعنی اولش بود دعوا کردم و پسر خودمو دعوا کردم و آوردم بعد از چند دقیقه آمدم خونم دیگ ب مادرش ک میشه دختر خالم چیزی نگفتم از پسرم پرسیدم گفتم اون ب من گفت این کارو کنیم من نگفتم و نمی‌دونستم منم پسرمو‌ چندتا زدم اینقدر ک ناراحت بودم فقط اولین بار بود این کارو دیدم من برام سواله ماندم چکار کنم از سرش بپره ب باباش هم نگفتم چون خیلی حساسه همیشه میگه جایی میری مراقبش باش با کسی بازی می‌کنه حواست باشه کار بد ب بچه یاد ندن منم بخدا ماندم چکار کنم میترسم دیگ هم ب خودم قول دادم حواسم بیشتر بهش باشه چکار کنم الان من کمک کنید دارم دیوانه میشم