۷ پاسخ

اوخ نگو خواهر .همین حالا یکی دیگه از همین نامبرده ها رفته بود تو بلغ باباش دراز کشیده بود با لبخند نگاه من مبکرد ینی رفتم دله بابا دلت بسوزه

دخترای من بشدت بابایی هستن
شوهرم به شوخی میگه دلم برات میسوزه🥲🥲 تاچراغ راهروروشن میشه میره روزانوهاش جلوی درمیشینه گریه وخنده قاطی دادمیزنه بابا
تا باباش میاد میره بغلش سفت میگیرتش چند لحظه بعدمیاد پایین فقط دوروبره باباشه

وای بلا پسر من از الان اینطوری میکنه تا میبینه باباش بغلم کرده با سرعت جت خودش و میرسونه پیشمون🤣🤣

دقیقا موافقم ...به نظرم هرچی بزرگ تر میشن بچه داری راحت تر میشه ..

منم عاشق بزرگ شدنش و ارتباط گرفتن باهاش هستم.
ولی السا بشدت بابایی هست
باباش ک منو بغل یا میبوسه میدوعه میاد بوسش میکنه و میپره تو بغلش
گاهی هم میاد وسط دوتامون و خودشو لوس میکنه
خیلیییی محبت کردن و.. می‌فهمه
انقد برا باباش دلبری میکنه که هوو شده رسمااا

دخترای منم چسبیده ب درون حلق من هستن😂😂😂اصلا بابایی اینا براشون تعریف نشدس🤣

دختر منم اینطوری بود بعد کم کم رفت طرف باباش الان شوهرم منو بوس کن ی بغل کن میگه بابا پس من چی 😂😂😂😂

سوال های مرتبط

مامان آراد👼🏻🩵 مامان آراد👼🏻🩵 ۱۳ ماهگی
خیلی دلم گرفته
همه اینجا مادرید میدونید چقدر بچه داری سخته اصلا از همون بارداری و ویار و انواع مشکلاتش بگیر تا خوده زایمان و بعدش که دیگه خونریزی و افسردگی و زردی و کولیک و رفلاکس و شیر و غذا نخوردن و دندون و واکسن و مریضی و تب و و و تا صبح بخوام بگم هست
بچه داری هر روزش یه چالش و مرحله ی جدیده در کنارش خونه داری و یه سری مامانا که شغل بیرونم دارن کلا خیلی سخته و فکر نکنم مردا بتونن یه لحظه هم تحمل بکنن
من کل روز با آراد تنهام و به سختی هم به کارای خونه هم به کارای بچه میرسم اکثر اوقات خسته و بی حوصلم و کاملا به خودم حق میدم چون بچه داری خیلی انرژی از آدم میگیره مخصوصا بچه ای که مریضه و نق میزنه آرادم از اول پاییز تا آلان سومین باره که مریض شده هر دفعه هم یه ویروس جدید
به اینا کار ندارم میدونید چی ناراحتم میکنه ؟ اینکه با همه ی اینا و زحمتام آراد بیشتر به پدرش علاقه داره و همه هم متوجه ی این موضوع میشن
خیلی باباشو میبینه ذوق زده و خوشحال میشه مثلا بغل منه خودشو میکشه که بره بغل باباش یا تو بغل باباشه من دستامو باز میکنم نمیاد تو بغلم روشو برمیگردونه
فقط مثلا برای شیر گریه میکنه که بیاد پیش من
امشب باباش اومد اینقدر ذوق میکرد و میخندید در حالی که کل روز نق زده بود برای من با اینکه من همه جوره بهش میرسم
شاید فکر کنید که این افکار بچگونه یا پیش پا افتاده باشه میدونم که اون بچست و نمیفهمه ولی دست خودم نیست قلبم مچاله میشه این چیزا رو میبینم