تجربه زایمان ..۲
رفتم بخش زایشگاه بعد شرح حال دیدن سونو هام معاینه کرد هم خودش تعجب کرد هم من گفت دهانه رحمش کیپ کیپ بستس درهمین حین گفت باید بستری بشی ک مادرشوهرم پرسید تایکی دوساعت دیگع زایمان میکنه ک خانمه با تعجب گفت چی میگی خانم فردام هس بعدش صدا زد ک چنتا دانشجو بیان ک ستا با لبخند اومدن همراهیم کردن تا اتاق زایمان، وهمینطور ک میرفتیم سوال میپرسیدن در مورد هفته بارداریم سنمک ازینجور سوالادردامم کلا قط شده بود خوابیدم رو تخت وبهم سرمو دستگاهای نوار قلب وصل کردن.باز دوتا دکتر بود نمیدونم پرستار بود باهم اومدن و یکیش معاینه کرد با تعجب گفت اره بستس ومن استرس میگرفتم دیگه کم کم درد داشتم بفد نمیدونم چن ساعت ک فک میکنم تعقیر شیف بود دوتا ماما یا پرستار اومد یکیش معاینه کرد گفت بستس😒 هی دردام غیر قابل تحمل میشد ک فهمیدم امپول فشار زدن توسرم دیگه بلند بلند جیغ میزدم و بهم میگفتن باید پاشی راه بری ک برام وحشت ناک بود از تخت بیام پایین یا راه برم میگفت قر کمر و ورزش با توپ انجام بده خیلی وحشت ناک بود جوری ک حالت تعوع میگرفتم از راه رفتن ازونجایی ک تجربه مامانارو خونده بودم میرفتم تو حموم آبگرم میگرفتم رو شکمم و کمرم ولی بی تاثیر بود حس مدفوع داشتم ولی هیچی نمی اومد

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط