۷ پاسخ

بسلامتی عزیزم

بسلامتی عزیزم کدوم بیمارستان زایمان کردید؟

خداروشکر قدمش مبارکه

عزیزم شما پمپ درد نگرفته بودی؟

چند سالته ؟بچه اولته؟

سلام ان شاء الله

خداحفظش کنه برات

سوال های مرتبط

مامان •هلن|Helen• مامان •هلن|Helen• ۶ ماهگی
تجربه زایمان

🌸پارت «۴»🌸

بعد ریکاوری منو بردن بخش دیگه اونجا مامانم بود کلی گریه کرد و من بهش میگفتم درد ندارم مامان بهترین زایمان سزارین🤣🤣🤣

رفتم رو تخت و پرستاره اومد سرم وصل کرد و گفت نباید غذا بخوری تا ۱٠ ساعت 🥹
ضعف کرده بودم خیلی بعد چند دقیقه که گذشت دردم شروع شد شدید درد داشتم 🥲🥲🥲 مامانم هم به همراه من گریه میکرد یکم به دخترم شیر دادم ولی واقعا بهش نگاه میکردم یه لحضه دردم و یادم میرفت 😍🥹
بعد دوباره اومد پرستاره شکمم و فشار بده و من همش خاهش میکردم فشار نده ولی اخرش کارشو کرد و من از ته دلم گریه میکردم 🥲 همه مامانای بخش هم باهام گریه میکردن🤣😭 خیلی جو احساسی بود

خب طولانیش نکنم دردم بعد ۲۴ ساعت کمتر شد راه رفتنم خیلی سخت بود
فرداش مرخص شدم و آروم آروم بهتر شدم و تونستنم راحت دخترمو بگیرم بهش شیر بدم 😍🥹
مامانا مرسی که همیشه کنارم بودین عاشقتونم 😘😘🫂

اینم از تجربه زایمانم با تمام سختیش بازم بنظرم سزارین بهتر از طبیعی هست البته نظر شخصیمه🙃
مامان جوجه تپلی مامان جوجه تپلی ۷ ماهگی
مامان 🍓توت فرنگی 🍓 مامان 🍓توت فرنگی 🍓 ۲ ماهگی
تجربه زایمان
صبح اومدم پذیرش شدم با گریه و دلتنگی از تمام شدن بارداری هر چند سخت بود ولی دلگیر
اومدم اول آن اس تی گرفتم یه ساعتی معطل شدم لباس دادن پوشیدم ازمایش اینا گرفتن که از کمرم زیر شکمم درد پریودی گرفته بود نگو بجه وارد لگن شده بعد اتاق عمل رو آماده کردن خیلی سرد بود اتاق عمل دندون هام می‌خورد بهم بعد بی حسی زدن از نخاع درد نداشت فقط ترس داشت سریع خابوندمنم رو تخت پاهام داغ شد حالت تهوع گرفتم فلبم تند میزد گفتم قلبم داره وامیسته گفتن هیچی نیست تو سرم انگار یه چیز ریختن آروم شدم بعد دخترم رو آوردن دیدم چسبوندم رو صورتم حس خوبی بود اما میلرزیدم بعد با پتو از تخت بلند کردن انداختن رو برانکارد سرم زدن بعد دوباره از اون برانکارد انداختن روی تخت دیگه خیلی درد داشتم شکمم رو فشار دادن خیلی درد داشت اومدم تو بخش شوهرم اومد کمک تا دوباره از اون تخت انداختن رو تخت بخش درد وحشتناکی بود بعد بچه شیر خورد و امان از وفتی که از رو تخت خواستم بلند شم نفسم بند اومد خیلی درد داشت زخم هام بلند شدم با بختی رفتم دستشویی زیرم رو تمیز کردن الان هم بابد بختی دراز کشیدم و دارم تایپ میکنم
راستی سوند وصل کردنی هم یه سوزش بدی داشت 😬
مامان اورهان 👼🏼💙 مامان اورهان 👼🏼💙 روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان من ( سزارین ) پارت چهار
که لحظه شیرینی بود و به همه مانانای باردا و همه کسایی که بچه دار نمیشن از ته قلبم آرزو میکنم ، و بچه رو دادن بیرون و منو بردن ریکاوری و چون هنوز بیحسی داشتم اومدن شکممو تمیز کردن که من به شدت نگران اینم بود زیاد نفهمیدم فقط چون از زیر دلم داشتن فشار میدادن اون اذیتم میکرد که از اونجا به بعد دردام شروع شد که با شیاف کاملا قابل کنترل بود سخت تمرین بخشش فقط راه رفتن و بلند شدن بود ولی تجربه من این بود که هر چقدر که میتونید راه برید چقدر بیشتر راه برید همون قدر زود بهتر میشد چون یه نفرم با من سزارین شده بود من با کلی درد راه میرفتم ولی بعد راه رفتن بهتر میشدم من چهار بار پیاده شده بودم اون فقط یه بار و تا صبح کلی درد کشید و این که منتظر شیاف نباشین که هر هشت ساعت یه بار بیمارستان بده خودتون هر کجا که دردتون گرفت یدونه استفاده کنید خیلی کمک بود و من متاسفانه همون سر دردی که تو اتاق داشتم بعد از سه روز بازم همچنان دارم و این به شدت اذیتم می‌کنه درسته همینقدر سخت بود ولی بازم خدارو شکر که بچمو تونستم صحیح و سالم بغل بگیرم و برای شما هم این حس رو آرزو میکنم
مامان رونیکا💗محمد مامان رونیکا💗محمد ۱ ماهگی
پارت دوم
توی ریکاوری پسرم اوردن گفتن بهش شیر بده پرستار گذاشتش رو سینه ام شیر خورددیگه ساعت سه منو اوردن بخش حالم خوب بود ولی هنوز بی حس بود پاهام اومدم بخش همه توی اتاقم منتظرم بودن منو بچه را دیدن پرستار بیرونشون کرد مامانم همراه موند حدود ساعت 6 بود بی حسی رفت خیلی درد غیر قابل تحملی نداشتم اومدن زیرم عوض کردن دوتا شیاف گذاشتن برام حالم بهتر شد هر چند ساعت خودشون مسکن میزدن و شیاف میزاشتن ساعت 10 شب بود پرستارم اومد یه مسکن زد گفت نیم ساعت دیگه شروع کن ب خوردن مایعات تا بیایم از تخت بلندت کنیم همه چی خوب بود مایعات خوردم اومد سوند جدا کرد دستمو گرفت خیلی آروم شاید نیم ساعت طول کشید تا تونستم بلند شدم راه رفتم ولی اونقدر سخت نبود قابل تحمل بود تا فردا صبحش همه چیزم خوب بود حدود ساعت 9 بود درد عجیبی پیچید توی شونه هام که فقط داد میزدم و گریه میکردم که پرستار برام کیسه آب گرم اورد مسکن زد بعد ده دیقه آروم شدم کل درد شدید من اون عوارض بی حسی بود که زد به شونه هام دیگه همه چیز خوب بود ساعت 7 غروب هم مرخص شدم
سوالی داشتید در خدمتم
مامان کنجد کوچولو مامان کنجد کوچولو ۲ ماهگی
پارت سوم

منو سریع بلند کردم و درازم کردن رو تخت دوباره بهم آمپول فشار رو‌زدن من شدیدا درد داشتم و مثل چی زور میدادم که فقط بیاد و از درد راحت شم قیچی رو هم دیدم ولی نمیدونم کی قیچی زدن بهم
اولین زور دومین زور تو سومین روز من بچه کلش نصف بود دقیق گفتن بچه ات‌ کلی مو داره تو چهارمین زور بچمو کامل کشیدن بیرون انگار کل جون و دل و روده ام رو کشیدن بیرون صدای گریه بچم که اومد کلی بعضی شدم و قربون صدقه اش رفتم آوردن بغلم انکاری دنیا مال من شد کل دردا یادم رفت و اروم شدم جفتم رو کشیدن بیرون که کمی اذیت شدم و نفس تنکی گرفتم که گفتم بچمو بردار از رو سینم
بچمو بردن کلی قربون صدقه اش رفتن پرستار ها و پاکش کردن و لباس هاش رو پوشوندن یه آمپول داخلم زدن و من شدیدا خونریزی کردم باهم که صحبت میکردن دکترا متوجه شدم پارگی رحم داشتم و خونریزی شدید
دکترا هول کرده بودن و هزار تا پانسمان و دستمال و هیچی نمیتونست جلوی خونریزی منو بگیره داخل شکمم رو خالی کردن و از ساعت ۱و نیم بخیه زدن شروع شد تا ۲ و نیم اینا اولش درد نداشتم ولی چون نه خونریزی ام تموم داشت نه دردام واقعا اذیت شده بودم که بخیه های بیرونم تموم شد بیرونی ها دردش شذیذ تر بود پانسمان داخلم گذاشتن و زانوهام رو بهم چسبوندم یه آمپول زدن بهم واسه خونریزی ام که قطع بشه
بچمو دکتر اطفال داشت معاینه میکرد که کمکم کردن لباس پوشیدم و از تخت پایین اومدم
سوار ویلچر میخواستم بشم بلند شدم و دو قدم راه رفتم تا ویلچر به پرستار گفتم حالم داره بذ میشه انگار
مامان لپ تپلی مامان لپ تپلی ۹ ماهگی
سلام مامانا 😍😍
منم اومدم از تجربه ی زایمان سزارینم بگم‌
صبح که رفتم بیمارستان کارای قبل عملو انجام دادن و سوند وصل کردن
سوند وصل کردن برای من درد داشت چون خودمو سفت میکردم
بعدش بردنم اتاق عمل از استرس تمام پاهام می لرزید و سردم بود جوری که با سه تا پتو می لرزیدم بردنم رو تخت خودم بیهوشی رو انتخاب کردم چون از قبل کمر درد داشتم بیهوشی خیلی برای من خوب بود هیچ عوارض سردرد و اینا نداشتم ..بعد عملم تو ریکاوری ده دقیقه ای به هوش اومدم جای برش درد میکرد و سردم بود ولی اوردن تو بخش بهم امپول زدن و شیاف قابل تحمل شد پمپ دردم نداشتم
تازه نذاشتم شکممو فشار بدن🤣🤣ولی با دست جلوی خونریزیمو باز کرد
تا شب یه بار دیگه ام یه امپول مسکن زدن خیلی بهتر شدم
اولین راه رفتنم خیلی خوب بود قبل نسکافه و خرما خوردم بهم خیلی کمک کرد اومدن سوندو کشیدن و رفتم خودمو شستم تو سرویس و شروع کردم به راه رفتن ..هرسری که راه میرفتم لخته میومد و خیلی دردمو اروم میکرد..
از سزارینم خیلی راضی ام برگردم عقب باز انتخابم سزارینه 😬😬
امیدوارم همه بسلامتی زایمان کنید 😍🌹